مدرسه علميه الزهراء شهداد كرمان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

همچون ملکه باشید.......

19 فروردین 1393 توسط کدخدا نجف آبادی

چارلز دانشجوی انگلیسی به طعنه به دوست وهمکلاسی ایرانی اش همایون میگه :چراخانوماتون نمیتونن بامردا دست بدن یالمسشون کنن؟

یعنی مردای ایرانی اینقدرکارنامه خرابی دارن ونمیتونن خودشونوکنترل کنن؟

همایون لبخندی میزنه ومیگه آیاهرکسی میتونه باماکه انگلستان دست بده؟یاهاشون رابطه داشته باشه؟

چارلزباعصبانیت میگه :نه ..مگه ملکه انگلستان فردعادیه؟  فقط افرادخاصی می تونن باایشون دست بدن ودر رابطه باشن…

همایون هم بی درنگ میگه : خانومای ایرانی همشون ملکه هستن…..

 نظر دهید »

به مانگفتند

10 خرداد 1392 توسط کدخدا نجف آبادی

راستش‌ را به‌ ما نگفتند یا لااقل‌ همة‌ راست‌ را به‌ ما نگفتند.

گفتند: تو كه‌ بیایي‌ خون‌ به‌ پا مي‌كني‌،جوي‌ خون‌ به‌ راه‌ مي‌اندازي‌ و از كشته‌ پشته‌ مي‌سازي‌ و ما را از ظهور تو ترساندند. درست‌ مثل‌ اینكه‌ حادثه‌اي‌ به‌ شیریني‌ تولد را كتمان‌ كنند و تنها از درد زادن‌ بگویند. ما از همان‌ كودكي‌، تو را دوست‌ داشتیم‌. با همة‌ فطرتمان‌ به‌ تو عشق‌ مي‌ورزیدیم‌ و با همة‌ وجودمان‌ بي‌تاب‌ آمدنت‌ بودیم‌. عشق‌ تو با سرشت‌ ما عجین‌ شده‌ بود و آمدنت‌، طبیعي‌ترین‌ و شیرین‌ترین‌ نیازمان‌ بود.

اما … اما كسي‌ به‌ ما نگفت‌ كه‌ چه‌ گلستاني‌ مي‌شود جهان‌، وقتي‌ كه‌ تو بیایي‌. همه‌، پیش‌ از آنكه‌ نگاه‌ مهرگستر و دست‌هاي‌ عاطفه‌ تو را توصیف‌ كنند، شمشیر تو را نشانمان‌ دادند.

آري‌، براي‌ اینكه‌ گل‌ها و نهال‌ها رشد كنند، باید علف‌هاي‌ هرز را وجین‌ كرد و این‌ جز با داسي‌ برنده‌ و سهمگین‌، ممكن‌ نیست‌. آري‌، براي‌ اینكه‌ مظلومان‌ تاریخ‌، نفسي‌ به‌ راحتي‌ بكشند، باید پشت‌ و پوزة‌ ظالمان‌ و ستمگران‌ را به‌ خاك‌ مالید و نسلشان‌ را از روي‌ زمین‌ برچید.

آري‌، براي‌ اینكه‌ عدالت‌ بر كرسي‌ بنشیند، هر چه‌ سریر ستم‌آلودة‌ سلطنت‌ را باید واژگون‌ كرد و به‌ دست‌ نابودي‌ سپرد. و اینها همه‌، همان‌ معجزه‌اي‌ است‌ كه‌ تنها از دست‌ تو برمي‌آید و تنها با دست‌ تو محقق‌ مي‌شود.

اما مگر نه‌ اینكه‌ اینها همه‌ مقدمه‌ است‌ براي‌ رسیدن‌ به‌ بهشتي‌ كه‌ تو باني‌ آني‌ . آن‌ بهشت‌ را كسي‌ براي‌ ما ترسیم‌ نكرد.

كسي‌ به‌ ما نگفت‌ كه‌ آن‌ ساحل‌ امید كه‌ در پس‌ این‌ دریاي‌ خون‌ نشسته‌ است‌، چگونه‌ ساحلي‌ است‌؟!

كسي‌ به‌ ما نگفت‌ كه‌ وقتي‌ تو بیایي‌: پرندگان‌ در آشیانه‌هاي‌ خود جشن‌ مي‌گیرند و ماهیان‌ دریاها شادمان‌ مي‌شوند و چشمه‌ساران‌ مي‌جوشند و زمین‌ چندین‌ برابر محصول‌ خویش‌ را عرضه‌ مي‌كند.

به‌ ما نگفتند كه‌ وقتي‌ تو بیایي‌: دل‌هاي‌ بندگان‌ را آكنده‌ از عبادت‌ و اطاعت‌ مي‌كني‌ و عدالت‌ بر همه‌ جا دامن‌ مي‌گسترد و خدا به‌ واسطة‌ تو دروغ‌ را ریشه‌كن‌ مي‌كند و خوي‌ ستمگري‌ و درندگي‌ را محو مي‌سازد و طوق‌ ذلت‌ و بردگي‌ را از گردن‌ خلایق‌ برمي‌دارد.

به‌ ما نگفتند كه‌ وقتي‌ تو بیایي‌: ساكنان‌ زمین‌ و آسمان‌ به‌ تو عشق‌ مي‌ورزند، آسمان‌ بارانش‌ را فرو مي‌فرستد، زمین‌، گیاهان‌ خود را مي‌رویاند… و زندگان‌ آرزو مي‌كنند كه‌ كاش‌ مردگانشان‌ زنده‌ بودند و عدل‌ و آرامش‌ حقیقي‌ را مي‌دیدند و مي‌دیدند كه‌ خداوند چگونه‌ بركاتش‌ را بر اهل‌ زمین‌ فرو مي‌فرستد.

به‌ ما نگفتند كه‌ وقتي‌ تو بیایي‌: همة‌ امت‌ به‌ آغوش‌ تو پناه‌ مي‌آورند همانند زنبوران‌ عسل‌ به‌ ملكة‌ خویش‌. و تو عدالت‌ را آنچنان‌ كه‌ باید و شاید در پهنة‌ جهان‌ مي‌گستري‌ و خفته‌اي‌ را بیدار نمي‌كني‌ و خوني‌ را نمي‌ریزي‌.

به‌ ما نگفته‌ بودند كه‌ وقتي‌ تو بیایي‌: رفاه‌ و آسایشي‌ مي‌آید كه‌ نظیر آن‌ پیش‌ از این‌، نیامده‌ است‌. مال‌ و ثروت‌ آنچنان‌ وفور مي‌یابد كه‌ هر كه‌ نزد تو بیاید فوق‌ تصورش‌، دریافت‌ مي‌كند.

به‌ ما نگفتند كه‌ وقتي‌ تو بیایي‌: اموال‌ را چون‌ سیل‌، جاري‌ مي‌كني‌، و بخشش‌هاي‌ كلان‌ خویش‌ را هرگز شماره‌ نمي‌كني‌. به‌ ما نگفتند كه‌ وقتي‌ تو بیایي‌: هیچ‌كس‌ فقیر نمي‌ماند و مردم‌ براي‌ صدقه‌ دادن‌ به‌ دنبال‌ نیازمند مي‌گردند و پیدا نمي‌كنند. مال‌ را به‌ هر كه‌ عرضه‌ مي‌كنند، مي‌گوید: بي‌نیازم‌.

اي‌ محبوب‌ ازلي‌ و اي‌ معشوق‌ آسماني‌! ما بي‌آنكه‌ مختصات‌ آن‌ بهشت‌ موعود را بدانیم‌ و مدینة‌ فاضلة‌ حضور تو را بشناسیم‌ تو را دوست‌ مي‌داشتیم‌ و به‌ تو عشق‌ مي‌ورزیدیم‌. كه‌ عشق‌ تو با سرشت‌ها عجین‌ شده‌ بود و آمدنت‌ طبیعي‌ترین‌ و شیرین‌ترین‌ نیازمان‌ بود.

ظهور تو بي‌تردید بزرگترین‌ جشن‌ عالم‌ خواهد بود و عاقبت‌ جهان‌ را ختم‌ به‌ خیر خواهد كرد.

كلك‌ مشاطه‌ صنعش‌ نكشد نقش‌ مراد    

هركه‌ اقرار بدین‌ حسن‌ خداداد نكرد

 6 نظر

ولادت یگانه عالم بر شیعیانش مبارک.

02 خرداد 1392 توسط کدخدا نجف آبادی
  • معمّای حلّ نشدنیِ یک شخصیت

    معمّای حلّ نشدنیِ یک شخصیت
    امام على علیه السلام بشر بود ولى خصوصیات وجود او در هیچ بشرى دیده نشده است، كارهاى آن حضرت شبیه سایر مردم نبود تا مردم بتوانند او را از مقایسه با نفس خود بشناسند بلكه او مظهر العجایب و الغرایب بود كه تمام افراد بشر را در گذشته و آینده مبهوت نموده و خواهد نمود.

  • مَحو در جمال معشوق

    مَحو در جمال معشوق
    امام على علیه السلام با عشق و حب قلبى خدا را عبادت می كرد زیرا عبادت او براى رفع تكلیف نبود بلكه او محب حقیقى بود و جز جمال دلرباى حقیقت چیزى در نظرش جلوه‏ گر نمی شد.

  • سیاستی عین دیانت

    سیاستی عین دیانت
    حضرت علی علیه السلام در جایگاه حاکم اسلامی زندگی خود را به گونه ای قرار داده بود که به مغرور شدن به جایگاه و مقام خویش نیانجامد و از طرفی هم به مدیران سیاسی حکومتش همواره توصیه به خودسازی می نمود تا حبّ ریاست آنان را به خود مغرور نسازد.

 نظر دهید »

محكوم نمودن عمل وحشيانه نبش قبر حجربن عدي واعلان برائت ازعاملان آن

15 اردیبهشت 1392 توسط کدخدا نجف آبادی

                                 آجرك الله ياصاحب الزمان(عج)

هتك حرمت بي رحمانه وبي شرمانه نبش قبر حجربن عدي صحابي جليل القدر پيامبراكرم (ص)ويارباوفاي حضرت علي (ع)توسط تروريستهاي جنايتكارموجب تاثروتاسف شديدمسلمانان جهان ومحبين اهلبيت (ع)گرديداين اقدام هتاكانه اعتراض هاوانزجاروتنفرشديدنسبت به عاملان پست وبي ايمان اين فاجعه عظيم رابه دنبال داشته است.

اين اقدام ناجوانمردانه قلب همه مخصوصاقلب نازنين امام زمان (عج)رابدردآورده وتاقيامت هيچ توجيه وعذروبهانه اي نمي تواند باعث التيام وآرامش قلوب مسلمين گردد.

به راستي مگرحجربن عدي كه بود وچه كرد كه موردكينه اين معاويه صفتان قرارگرفت؟


اودرنوجواني همراه برادرش “هاني بن عدي “به حضورپيامبر(ص)رسيد وبه دين اسلام گرويدپس اززمان اندكي كه از اسلام آوردن اوگذشت پيامبر(ص)ازدنيارفت .

حجردرفتح شام يكي از سربازان فاتح بودوهم اوبودكه “مرج عذرا"رافتح كرد ودرجنگهاي زيادي شركت كرد.

حجردرعين دلاوري مردتقوا ونيايش ومعنويت بودبه همين جهت اورا"حجرالخير"مي ناميدند.

درمظلومي ومعصومي اوهمين بس كه شهادت جانسوزش تاثيربسياري برروحيه مردم گذاشت وموج نفرت ازامويان سراسرجامعه رافراگرفت بطوري كه عايشه هنگامي كه درموسم حج بامعاويه ديداركردازاوپرسيدچرا حجربن عدي ويارانش راكشتي؟براستي كه از رسول خدا(ازص)شنيدم كه فرمود:درمرج عذراجماعتي كشته مي شوندكه فرشتگان آسمان ازكشته شدن آنان به خشم خواهند آمد.

معاويه درپاسخ گفت :درآن زمان هيچ مردعاقل وكارداني نزدمن نبودتامراازاين كار باز دارد.

ماهم به نوبه خود اين فاجعه عظيم رامحضرمبارك امام زمان و امام خامنه اي وتمامي محبين اهلبيت (ع)تسليت گفته وخواستارمجازات عاملان اين جنايت ازسوي جوامع بين الملل مي باشیم.


 نظر دهید »

غیبتش امتحانی است سنگین

04 اردیبهشت 1392 توسط کدخدا نجف آبادی

  مفضّل بن عمر از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه آن حضرت فرمود: “اَما وَاللَّهِ لَيَغِيبَنَّ اِمامُكُمْ سِنِيناً مِنْ دَهْرِكُمْ وَلَتُمَحَّصُنَّ حَتّي  يُقالَ ماتَ قُتِلَ هَلَكَ بِأَيِّ وادٍ سَلَكَ وَلَتَدْمَعَنَّ عَلَيْهِ عُيُونُ الْمُؤْمِنِينَ وَلَتُكْفَؤُنَّ كَما تُكْفَأُ السُّفُنُ فِي اَمْواجِ الْبَحْرِ؛ به خدا سوگند! امام شما سالياني از روزگارتان غيبت كند و حتماً مورد آزمايش واقع شويد تا آنجا كه گفته شود: او مرده [يا] كشته [و يا] هلاك شده [و] به كدام وادي رفته است؟ و چشمان مؤمنان بر او بگريد و واژگون شويد، چنانكه كشتيها در امواج دريا واژگون شوند.”

 "فَلا يَنْجُوا اِلَّا مَنْ اَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَهُ وَكَتَبَ فِي قَلْبِهِ الْاِيمانَ وَاَيَّدَهُ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ لَتُرْفَعَنَّ اِثْنَتا عَشْرَةَ رايَةً مُشْتَبِهَةً لا يُدْري  اَيٌّ مِنْ اَيٍّ قالَ فَبَكَيْتُ؛ و نجات نيابد [از اين امتحان ]، مگر كسي كه خدا از او پيمان گرفته و در قلبش ايمان را نقش كرده و او را با روحي از جانب خود مؤيّد كرده باشد. و دوازده پرچم مشتبه بر افراشته شود كه هيچ يك از ديگري باز شناخته نشود. [راوي ] گويد: من گريستم.”

 آن گاه حضرت فرمود: چرا گريه مي كني؟ گفتم: چگونه نگريم در حالي كه شما مي گوييد: دوازده پرچم مشتبه كه هيچ يك از ديگري باز شناخته نشود، وجود دارد. پس ما چه كنيم؟ راوي گويد: امام به پرده آفتاب كه به داخل صفه تابيده بود، نگاه كرد و فرمود: اي ابا عبد اللّه! آيا اين آفتاب را مي بيني؟ گفتم: آري. فرمود: به خدا سوگند! امر ما از اين آفتاب روشن تر است."(1)

1-اصول کافی، ب 33ص 24، ح 36؛ الغيبة، نعماني، صص 151 - 153، ح 9 و 10.

 نظر دهید »

اثرات گزینش نام نیک در شخصیت کودکان

01 اردیبهشت 1392 توسط کدخدا نجف آبادی

نام هر شخص نشانگر اعتقادات، مليت، فرهنگ و خواسته هاي دروني او و خانواده اش مي باشد . اسمي كه براي يك كودك انتخاب مي شود در تكريم و تحقير شخصيت وي نقش دارد . كودكاني كه نام زيبا و پسنديده دارند، غالبا مورد تقدير و توجه ديگران هستند و از شنيدن تمجيدها و افتخاراتي كه نامشان موجب آن است لذت مي برند; بر عكس كساني كه والدين آنان هنگام انتخاب نام به معني و محتواي آن بي توجه بوده و يك اسم نامناسب و بيگانه از فرهنگ خودي را براي فرزند خود انتخاب كرده اند، در آينده احساس حقارت نموده و احيانا مورد ملامت و سرزنش قرار خواهند گرفت . در سيره امام باقر عليه السلام به اين نكته توجه خاصي مبذول شده است . آن حضرت در مورد انتخاب نام زيبا براي فرزندان چنين رهنمود مي دهد: «اصدق الاسماء ماسمي بالعبودية وافضلها اسماء الانبياء (1) ; دوست داشتني ترين اسم ها آن است كه حاكي از بندگي خدا باشد و بهترين آن ها نام هاي پيامبران است .»

 

امام پنجم عليه السلام نام هاي فرزندان خويش را نيز از بهترين نام ها برگزيده بود . نام هاي فرزندان آن حضرت بدين ترتيب است:

 

1- جعفر عليه السلام 2- عبدالله 3- ابراهيم 4- علي 5- زينب 6- ام سلمه (2)

 

پيشواي پنجم به اين شيوه تربيتي آن چنان اهميت مي داد كه حتي دستور داده بود پايين ترين طبقات اجتماع را هم با القاب و نام هاي تحقيرآميز صدا نكنند، بلكه با بهترين نام ها از آنان ياد كنند و مي فرمود: «سموهم باحسن اسمائهم (3) ; با نيك ترين نامشان آن ها را صدا بزنيد .» و به اين ترتيب از توهين و تحقير شخصيت آنان جلوگيري مي نمود .

 

1) وسائل الشيعه، ج 21، ص 124، ح 1 .

 

2) مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 34 .

 

3) كشف الغمه، ج 2، ص 363 .

 نظر دهید »

ممانعت از کار خداوند

26 بهمن 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

دو نفر شيعه و سنّى، در مورد معاويه بحث مى‏كردند. شيعه گفت: «معاويه اهل جهنّم است». سنّى گفت: «معاويه از صحابه پيامبر بود؛ پس اهل نجات است و خداوند او را به بهشت مى‏برد».

شيعه گفت: «اگر خداوند بخواهد معاويه را به بهشت ببرد، ما شيعه‏ها نمى‏گذاريم». سنّى با تعجّب پرسيد: «چگونه از كار خداوند جلوگيرى مى‏كنيد؟» شيعه گفت: «همان طور كه خداوند جل جلاله مى‏خواست على عليه‏السلام را خليفه كند و شما جمع شديد و نگذاشتيد».

 2 نظر

رمز موفقیت بزرگان

19 آذر 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

يكي از رمزهاي موفقيت بزرگان استفاده از تمام فرصتها بوده است.

 ابن رشد اندلسي دانشمند قرن ششم داراي تأليفات بسياري در فلسفه است. نقل شده كه او در طول زندگي همواره مشغول نوشتن و تأليف بود، جز دو شب: شب زفاف و شبي كه پدرش از دنيا رفت.

 از مرحوم آية الله گلپايگاني نقل شده است كه: دوراني كه در مدرسه فيضيّه طلبه بودم، به شدت بيمار شدم؛ به گونه اي كه نمي توانستم حركت كنم. از رفقا درخواست كردم كه مرا با بسترم به محل درس ببرند تا از درس استاد محروم نشوم.

 مرحوم آية الله بروجردي هميشه در حال مطالعه بود و حتي روزهاي تعطيل نيز از مطالعه غافل نبود.

 «ماردن كود» آن قدر اهل تلاش و كوشش بود كه يكي از آثارش را در ضمن رفتن به خانه بيماران نوشته است. دكتر «بورني» زبان فرانسوي و ايتاليايي را هنگام رفتن به اداره و بازگشتن از آن ياد گرفت.(1) و مرحوم فيض كاشاني اشعار كتاب “طاقديس” را كه نغز و دلنشين است، در مسير راه مستراح سروده است.

1. رمز موفقيّت بزرگان، ص178 ـ 160.

 نظر دهید »

اقرار خلیفه باعث شد ما شیعه شویم.

21 شهریور 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

  «من يكي از خدمتكاران و نديمان مخصوص ابوجعفر دوانيفي و محرم اسرار او بودم. يك روز كه به نزدش رفتم، متوجّه شدم خليفه، بسيار غمگين و حيران است. او پشت سرهم آه مي كشيد و دست هايش را به هم مي فشرد. نزديك تر رفتم و سلام كردم. آن گاه دليل اندوه و افسردگي اش را پرسيدم. گفت: صد نفر از فرزندان فاطمه را كشته ام ولي بزرگ ايشان مانده، كاري هم نمي توانم بكنم! گفتم او كيست؟ جواب داد: جعفربن محمّد صادق! شگفت زده اظهار كردم: او آن قدر به عبادت مشغول است كه فرصت ندارد به خلافت فكر كند. خليفه سرش را به نشانة تأييد تكان داد و گفت: مي دانم كه تو به امامت او اعتقاد داري و به بزرگي و عظمت او آگاهي. امّا من سوگند ياد كرده ام پيش از آن كه امروز به شب برسد، خودم را از غصة او خلاص كنم»[1]

آن چه خوانديد، تنها گزارشي مختصر از حسّاسيّت خليفه، نسبت به امام عليه السلام بود كه محمّد بن عبدالله آن را روايت كرده است. ميزان احساس خطر از سوي خليفه چنان بود كه ياران خليفه نيز نمي توانستند آن را مخفي كنند. از جمله ربيع حاجب پرده از اين واقعيّت بر مي دارد و مي گويد:

«روزي منصور مرا خواست و گفت: مي بيني مردم دربارة جعفربن محمّد چه مي گويند! به خدا قسم، نسل او را برخواهم انداخت. خليفه در اين لحظه يكي از اميران خود را خواست و گفت: با هزار نفر به مدينه برو و بي آن كه مردم مطلّع شوند، سر جعفر صادق و پسرش موسي را ببر و نزد من بياور»[2] او يك بار نيز به فرماندار مكّه (زيد بن حسن) فرمان داد خانة امام صادق عليه السلام را به آتش بكشد. او نيز چنين كرد و خانه آتش زد.[3] و زماني هم كوشيد مدركي عليه حضرت تهيّه كند و او را با اين عنوان از بين ببرد.

حكايت رسوايي خليفه در اين باره خواندني است. جعفربن محمّد بن اشعث كه با صفوان بن يحيي گفت و گو مي كرد، گفت: «با اين كه در خانوادة ما هيچ شيعه اي وجود ندارد. مي داني من چرا شيعه شدم؟ صفوان ابراز بي اطلاعي كرد. آن گاه جعفر گفت: روزي منصور دوانيقي به پدرم محمّد بن اشعث گفت: يك مرد انديشمند پيدا كن تا مأموريتي مهم به او واگذار كنم. پدرم ابن مهاجر –دايي ام- را معرفي كرد. خليفه به ابن مهاجر مبلغ هنگفتي پول داد و گفت: به مدينه نزد عبدالله بن حسن بن حسن (عبدالله محض) و جماعتي از خاندان او مخصوصاً جعفربن محمّد (امام صادق) برو؛ اين پول ها را به آن ها بده و بگو مردي از اهل خراسان هستم، گروهي از شيعيان شما در خراسان، اين پول را فرستاده اند، به شرط اين كه عليه حكومت قيام كنيد. وقتي پول را گرفتند، بگو چون من امانت دار هستم، رسيد اين پول ها را بدهيد تا به صاحبانش برسانم. رسيدها را بگير و نزد من بياور.

ابن مهاجر پول ها را برداشت و راهي مدينه شد. مدّتي بعد برگشت و خود را نزد خليفه رساند. خليفه بي صبرانه نتيجة مأموريت را جويا شد، او گفت: پول ها را دادم و رسيد گرفتم. البته غير از جعفر بن محمّد صادق. چون براي تقديم پول رفتم در مسجد مشغول عبادت بود. منتظر شدم تا نمازش تمام شود. تا نمازش را تمام كرد بي آن كه من چيزي بگويم، رو به من كرد و گفت: «يا هذا اتق الله و لاتَغُرّ اهل بيت محمّد؛ اي مرد! از خدا بترس و خاندان رسالت را فريب نده! گفتم: خدا كارت را سامان دهد. چه مي گويي؟ او سرش را نزديك گوشم آورد و آن چه را بين من و تو (منصور) گذشته بود، بي كم و كاست گفت: گويا او سومين نفر از ما بود كه از اين راز مطلع بود.

منصور گفت: «يابن مهاجر! اعلم انه ليس من اهل بيت النبوة الا و فيه محدّث و انّ جعفر بن محمّد محدثنا؛ اي فرزند مهاجر، بدان هيچ خاندان نبوتي نيست مگر آن كه محدثي (فرشته با او سخن مي گويد) دارند و محدث ما جعفربن محمّد صادق عليه السلام است. آري، همين اقرار خليفه، موجب شد ما شيعه شويم.»[4] و سرانجام سخن را از منصور دوانيقي بشنويم كه گفت: «هذا الشجي معترض في الحلق؛ جعفربن محمّد مثل استخواني در گلوست. نه مي توانم بيرون بياندازم؛ نه مي توانم فرو ببرم؛ نه مي توانم مدركي از او به دست آورم و نه مي توانم تحملّش كنم»[5] سرانجام اين طاغوت پليد نتوانست وجود خورشيد آل محمّد را تحمل كند و به نقل ابن بابويه امام را با زهر مسموم كرد و به شهادت رساند[6] . آري، به اين ترتيب حضرت در ماه شوال (148هـ . ق) به سوي حق شتافت.[7]

[1]- منهج الدعوات، ص 201. [2] - همان، ص 213. [3] - اصول كافي، ج1، ص473،ح2. [4] - همان، ج 1، ص 475، ح6. [5] - وسائل الشيعه، ج12، ص129 و بحارالانوار، ج47، ص42 و كشف الغمه، ج2،صص208 و 209 [6] - نقل است كه حضرت را با انگور زهرآلود به شهادت رساندند. الفصول المهمه، ص 227، ثواب الاعمال، ص 272 و مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص 302. [7] - برخي 15 رجب نقل كرده اند: كشف الغمه، ج2، ص 374. عمر امام هنگام شهادت 65 سال (كافي، ج 1،ص 472) 68 سال (كشف الغمه، ج 2، ص 374.

 1 نظر

بشر وقتی دینش را از دست می دهد...!

14 شهریور 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

بشر وقتي دين را از دست داد، به همه جا و همه چيز جز خدا پناه مي برد، حتي به حيوانات از جمله سگ. اگر باور نداريد، به اين آمار توجّه كنيد:

به گزارش تلويزيون دولتي اتريش (DRF) ميزان دخالت سگ در زندگي انسان به اين شرح است:

65 درصد زنان و مردان متأهل اعلام كردند كه سگهايشان را بيش از همسرانشان دوست دارند.

43 درصد مادران گفتند كه سگشان را بر كودكشان ترجيح مي دهند.

70 درصد اعلام كردند كه غم از دست دادن سگشان براي آنها ناگوارتر از فوت والدينشان است.

30 درصد گفتند كه درد دلهايشان را به سگهايشان مي گويند.

30 درصد اعلام كردند كه بدون وجود سگ قادر به ادامه حيات نيستند. اكثريت قريب به اتفاق اينها گفته اند: ديدن مرگ سگشان سخت تر از ديدن مرگ انساني در مقابل چشمهايشان است.

 نظر دهید »

راههای پرورش شخصیت در کودکان(2)

12 شهریور 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

در ادامه راههای پرورش شخصیت کودکان ،وروش وسنت رسول اکرم (ص) در برخورد با کودکان این مطالب شایان ذکر است :

ج - رسول اكرم صلي الله عليه و آله مردم را به نماز خواندن دعوت كرد و حضرت حسن عليه السلام طفل خردسال صديقه اطهر نيز با آن حضرت بود . پيغمبر طفل را پهلوي خود نشاند و به نماز ايستاد . يكي از سجده هاي نماز را خيلي طول داد . راوي حديث مي گويد: من سر از سجده برداشتم، ديدم حضرت حسن از جاي خود برخاسته و روي كتف پيغمبر نشسته است . وقتي نماز تمام شد مامومين گفتند: يا رسول الله! چنين سجده اي از شما نديده بوديم، گمان كرديم وحي به شما رسيده است، فرمود: «لم يوح الي و لكن ابني كان علي كتفي، فكرهت ان اعجله حتي نزل (1) ; وحي به من نرسيده بود، فرزندم [حسن] بر دوشم بود، نخواستم او را به عجله وادار كنم، [آنقدر صبر كردم ] تا خودش پايين آمد .»

اين عمل از رسول اكرم نسبت به كودك خردسال خويش در محضر مردم نمونه بارزي از روش آن حضرت در تكريم كودك است . پيغمبر اسلام با طول دادن سجده، حداكثر احترام را براي فرزند خود معمول داشت و در ضمن به همه مردم راه احياي شخصيت و استقلال كودك را آموخت .

د - امام صادق عليه السلام فرمودند: «صلي رسول الله صلي الله عليه و آله بالناس الظهر فخفف في الركعتين الاخيرتين . فلماانصرف قال له الناس: هل حدث في الصلوة حدث؟ قال و ما ذاك؟ قالوا: خففت في الركعتين الاخيرتين . فقال لهم: اما سمعتم صراخ الصبي (2) ; رسول اكرم نماز ظهر را با مردم [به جماعت ] گذارد و دو ركعت آخر را به سرعت برگزار كرد . وقتي از نماز منصرف شد، مردم گفتند: آيا در نماز پيشامدي شد؟ حضرت پرسيد: مگر چه شد؟ عرض كردند: دو ركعت آخر را با سرعت ادا كرديد . فرمود: مگر صداي شيون و استغاثه كودك را نشنيديد؟»

ه - رسول اكرم صلي الله عليه و آله نشسته بود . حسن و حسين عليهما السلام وارد شدند . حضرت به احترام آن ها از جاي برخاست و به انتظار ايستاد . كودكان در راه رفتن ضعيف بودند . لحظاتي چند طول كشيد، نرسيدند . رسول اكرم به طرف كودكان پيش رفت و از آنان استقبال نمود . بغل باز كرد، هر دو را بر دوش خود سوار نمود و به راه افتاد و مي فرمود: «نعم المطي مطيكما و نعم الراكبان انتما (3) ; مركب شما چه خوب مركبي است و شماها چه سواران خوبي هستيد .»

در اين مورد پيغمبر گرامي به چند صورت از فرزندان خود احترام كرد: به پاخاستن، به انتظار ماندن، استقبال كردن و بر دوش نشاندن، تكريم عملي آن حضرت بود و در پايان با جمله «سواران خوب » لفظا از آنان احترام نمود .

جالب توجه آن كه احترام رسول اكرم به فرزندان خود اغلب در محضر مردم بود و اين دو فايده در بر داشت: اول آن كه ريشه شخصيت فرزندان با احترام در مقابل مردم بهتر تقويت مي شد .

ديگر آن كه از اين راه به مردم درس پرورش كودك مي آموخت .

و - موقعي كه رسول اكرم صلي الله عليه و آله از سفري مراجعت مي فرمود و در رهگذر با كودكان مردم برخورد مي كرد، به احترام آن ها مي ايستاد، سپس امر مي فرمود كودكان را از زمين بر مي داشتند و به آن حضرت مي دادند . رسول اكرم بعضي را در بغل مي گرفت و بعضي را بر پشت و دوش خود سوار مي كرد و به اصحاب خويش مي فرمود: كودكان را بغل بگيريد، بر دوش خود بنشانيد . اطفال از اين صحنه مسرت آميز بي اندازه خوشحال مي شدند، از شادي و نشاط در پوست نمي گنجيدند و اين خاطرات شيرين را هرگز فراموش نمي نمودند . چه بسا پس از مدتي دور هم جمع مي شدند و جريان را براي يكديگر بازگو مي كردند و در مقام افتخار و مباهات، يكي مي گفت: پيغمبر مرا در بغل گرفت و تو را بر پشت خود سوار كرد . ديگري مي گفت كه پيغمبر به اصحاب خود امر كرد تو را به پشت خود بنشانند . (4)

مي گويند در دنياي امروز به كودك بسيار اهميت مي دهند . پرورش كودكان و احترام به شخصيت آنان در خانواده و اجتماع مورد توجه كامل دولت و ملت است . آيا ممكن است بيش از آن چه پيشواي عالي قدر اسلام به كودك توجه داشته جهان امروز متوجه كودك باشد؟

مي گويند گاهي زمامداران و پيشوايان كشورهاي متمدن به يتيم خانه ها و كودكستان ها مي روند و يكي دو ساعت با اطفال زندگي مي كنند، آنان را در بغل مي گيرند و عكس هايي از اين صحنه در جرايد چاپ مي كنند و پيرامون آن مقالاتي مي نويسند و از اين راه مراتب احترام خود را نسبت به كودك در افكار عمومي منعكس مي نمايند . كدام زمامداري به قدر پيغمبر گرامي در كمال سادگي و مهرباني در كوچه و خيابان اين طور به كودكان مردم محبت مي كند و اين چنين آنان را بر دوش و در آغوش مي گيرد؟ اساسا رسول اكرم صلي الله عليه و آله نسبت به تمام كودكان، خواه فرزندان خود يا اطفال مردم، رافت و مهر مخصوص داشت . در حديث آمده است كه: «والتلطف بالصبيان من عادة الرسول (5) ; لطف و عنايت به كودكان از عادت پيغمبر اسلام بود .»

رسول گرامي با رفتار پرمهر و آميخته به احترام خود نسبت به كودكان، صرف نظر از تعليم عملي پرورش كودك، دو نتيجه درخشان به دست مي آورند:

اول آنكه اطفال را مردمي مستقل و متكي به نفس پرورش مي داد و براي شخص اول يك كشور قانوني و آزاد، بهترين سرمايه، لت با شخصيت و آزاده است .

دوم آنكه احسان اخلاقي و عطوفت هاي گرم رسول اكرم سبب علاقه شديد كودكان به آن حضرت بود . مهر پيغمبر در زواياي قلوب اطفال نقش مي بست و از اول دوستدار حقيقي رهبر عالي قدر خود مي شدند . احترام به مردم بهترين وسيله ارضاي غريزه حب ذات آن ها است . كودكان و بزرگسالان، زنان و مردان، همه از احترام لذت مي برند و به احترام كننده خود علاقمند مي شوند . زمامداران از راه احترام به مردم مي توانند آنان را به اطاعت از اوامر خود وا دارند . كودك در محيط خانواده اگر مورد احترام باشد از اوامر پدر و مادر كمتر سرپيچي مي كند . احترام به مردم يكي از بزرگ ترين عوامل محبت و اطاعت، و توهين به شخصيت مردم يكي از مهمترين وسايل برانگيختن دشمني و مخالفت است .

حضرت رضا عليه السلام مي فرمود: «و اجمل معاشرتك مع الصغير والكبير (6) ; با كوچك و بزرگ معاشرت نيكو داشته باش .» علي عليه السلام مي فرمود: «اجملوا في الخطاب تسمعوا جميل الجواب (7) ; زيبا سخن بگوييد تا جواب زيبا بشنويد .»

سلام گفتن و احترام به شخصيت يكي از طرق احترام به شخصيت مردم كه پيوسته در زندگي عمومي جريان دارد، سلام گفتن است . در تمام كشورهاي جهان جملات و عبارات مخصوصي به منظور درود و تحيت وضع شده و مردم در اولين برخورد با يكديگر آن را ادا مي كنند .

سلام در تعاليم اخلاقي اسلام يكي از سنن مؤكده است و دو نفر مسلمان وقتي به هم مي رسند، موظفند قبل از شروع به گفت وگو، سلام كنند . مردي با حسين بن علي عليهما السلام برخورد و در اولين كلام از حضرت احوالپرسي كرد و از خداوند براي آن جناب افيت خواست . آن حضرت در جواب فرمود: «السلام قبل الكلام عافاك الله . ثم قال لاتاذنوا لاحد حتي يسلم (8) ; سلام قبل از سخن گفتن است . خدايت عافيت دهد . بعد فرمود: به كسي اجازه [سخن] ندهيد تا سلام كند .

ادامه دارد.

1-بحار ج10ص82     2) کافی ج2ص48    3)بحار ج10ص80        4)محجه البیضاءج3ص366       5)همان      6)مستدرک ج 2ص67          7)غررالحکم ص139      8)مستدرک ج2ص68

 نظر دهید »

پاداش ده برابر

09 شهریور 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

  بهلول مي گويد: راه بين مكه و مدينه را پياده مي پيمودم. در «رابوق» روستاي بين راه كه هندوانه خوبي دارد، هندوانه گرفتم و خوردم. پوستش را هم تراشيدم تا سبز شد و چيزي در آن نماند. پوست را كنار گذاشتم. زن عربي از خيمه درآمد و پوست را برد. گفتم: لابد گوسفندي دارد و براي آن مي برد. ديدم پوست را تكه تكه كرد، چند تكه را خورد و ما بقي را بچه هايش خوردند. گفتم: اي واي! فقر تا اين درجه! صد و پنجاه ريال سعودي داشتم، همه را به آن زن دادم. با جيب خالي راه افتادم. گفتم: خدا روزيم را مي رساند، كه اتوبوسي حامل ايرانيان فرا رسيد. اصرار كردند كه سوار شوم. گفتم: من اين راه را پياده مي روم و سوار نشدم. گفتند: پس به آقاي بهلول بايد كمك كرد. هزار و پانصد ريال به من دادند و ديدم ]مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثَالِهَا[[1] مصداق پيدا كرد.[2]

1-انعام 160       اعجوبه عصر ص19

 نظر دهید »

پوز مالی متکبرین

17 تیر 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

 
 در منزل شيخ هادي نجم آبادي، به فقرا سور مي دادند؛ و براي هر سه نفر، يك سيني غذا داده بودند و سيني جداگانه اي در مقابل شيخ گذاشته بودند.
 از قضا، يكي از ثروتمندان شهر كه ميهمان ناخوانده بود، به ديدن شيخ آمد و در كنار سيني وي نشست. در همان لحظه، مرد فقيري هم از در وارد شد و منظره سيني غذاها را ديد؛ و از آنجائي كه سينيها سه نفره بود و سيني شيخ، دو نفره بود، رفت و در كنار مرد ثروتمند نشست.
 خان كه براي خودش كسر شأن مي دانست با مرد فقيري هم غدا شود، به مرد بيچاره گفت: “آيا تو تنها زندگي مي كني؟” مرد گفت: “خير، با مادر پيرم زندگي مي كنم".
 خان مقداري از غذا در ظرف جداگانه اي ريخت و يك تومان هم از كيسه لئامتش بيرون آورد و به مرد فقير داد و گفت: “برخيز و اينها را پيش مادرت ببر تا با هم غذا بخوريد كه ثواب بيشتري دارد". و با اين حيله، او را از كنار سفره بلند كرد.
 شيخ كه به منظور خان پي برده بود گفت: “آهاي عمو! غذا و پول را به مادرت برسان و خودت هر چه زودتر برگرد. ما غذا نمي خوريم تا تو برگردي و با ما غذا بخوري. زود بيا كه خان، گرسنه است".
 مرد، خندان و شتابان به نزد مادر رفت و فوراً برگشت و به اتفاق شيخ و خان، غذا خورد و به ريش تمام متكبرين عالم خنديد.

مردان علم در میدان عمل ج4 ص471

 نظر دهید »

اعتماد به نفس ملی در کلام سید علی

11 اردیبهشت 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

اعتماد به نفس ملي كه بايد در نخبگان يك كشور بروز كند، مهم ترين تأثيرش اين است كه حالت انتظار كمك و دستگيري از ديگران را از انسان مي گيرد. ملتي كه به خودش اعتماد ندارد، هميشه منتظر است براي او چيزي فراهم كنند و به او بدهند. وقتي منتظر بوديد برايتان غذاي آماده بياورند، ديگر غذا درست نمي كنيد؛ غذا درست كردن هم بلد نمي شويد. اين يكي از خطرات عمده است، خيلي هم واضح است؛ يعني چيز فلسفيِ پيچيده مشكلي نيست. اما همين شي ء واضح و سازوكار واضح براي عقب ماندگي كشور، گاهي از نظر ماها مورد غفلت قرار مي گيرد.

 نظر دهید »

خدانکند قلب آدمی در قبضه شیطان بیفتد!

09 اسفند 1390 توسط کدخدا نجف آبادی

خدا نكند قلب آدمي در قبضه شيطان بيفتد! خداوند متعال خطاب به پيامبرش فرمود: “إِنَّكَ لا تَهْدي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدينَ"؛"تو نمي تواني كسي را كه دوست داري، هدايت كني؛ ولي خداوند هركس را بخواهد هدايت مي كند و او به هدايت يافتگان آگاه تر است.” و فرمود: “لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلاَّ يَكُونُوا مُؤْمِنينَ"؛"[اي پيامبر!] گويي مي خواهي جان خود را از [شدّت اندوه از ]دست بدهي به خاطر اينكه آنها ايمان نمي آورند!” يعني خيلي تو دوست داري كه تمام بندگان من راحت تر متوجّه حق شوند.
قلب انسان از يك طرف متصل به رحمان است و از يك طرف متصل به شيطان مي باشد؛ پس ميدان مبارزه است.
نقل قول مي كنند از امام خميني رحمه الله كه مي فرمود: “خدا نكند انسان مهذّب نشود و اين دنيا به او روي بياورد. آن عالم قزويني در آخرين لحظه زندگي اش گفت: خداوند ظلمي كه به من كرد، به احدي نكرده است. چرا؟ گفت: الآن موقع استفاده من است. تاكنون من رنج بردم، درس خواندم، امّا الآن مي خواهم استفاده ببرم؛ امّا عزرائيل آمده است من را ببرد.”
اين قلب را شيطان در برگرفته است. فقط اولياي خدا مي توانند اين زنجير را پاره كنند. مرحوم آخوند كاشاني در اصفهان وقتي كه نيمه شب بلند مي شد و “سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِكَةِ وَ الرُّوح” مي گفت، در و ديوار مدرسه با او هم آواز مي شدند و “سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ” مي گفتند.
چنين قلبي را نه شهرت، نه القاب و نه شهوت مي تواند در آن كوچك ترين تأثير را بگذارد. اينها مردان بزرگ الهي اند.
هر بيشه گمان مبر كه خالي ست
شايد كه پلنگ خفته باشد

 2 نظر

مناجات نامه

24 بهمن 1390 توسط کدخدا نجف آبادی

خدایا!چنان بنواز دلم را که هرجا نفرتی هست،عشق باشم.هرجا زخمی هست مرحمی باشم،هرجا تردیدی هست ایمان باشم.هرجاناامیدی هست ،امید باشم.تاتوانم دوست بدارم همه را بی چشمداشت وبفهمم دیگران را حتی اگرنفهمندمرا.

 1 نظر

درخواص چشمی که گریه بر حسین علیه السلام کند

10 آذر 1390 توسط کدخدا نجف آبادی

اول :آن چشم ازهمه چشم ها نزد خدا محبوبتراست .

دوم :همه چشمهادرروز قیامت گریانند مگرچشمی که برحسین علیه السلام گریه کرده باشد ،پس او مسرور وخوشحال خواهد بود به نعیم بهشت.

سوم :آن چشم البته روشن کردد به نظرکردن به سوی کوثر.

چهارم آن چشم مموس ملائکه شود که اشک ازآن پاک کنند ونگاه دارند .

پی نوشت:
بحارالانوار .ج5.ص207.کامل الزیارات باب 26 .ص 81

 نظر دهید »

ادبی

07 آذر 1390 توسط کدخدا نجف آبادی

 

عطری که از حوالی پرچم رسیده است                         

                                              مارا به سمت مجلس آقا کشیده است

از صحن هر حسینیه تا صحن کربلا

                                              صد گوچه وا کنید محرم رسیده است

 

 

 

 نظر دهید »

محرم

07 آذر 1390 توسط کدخدا نجف آبادی

اعوذ باالله من الکرب والبلاء

بوی هجران رسد زین بیابان حسین                                   

                                                   منزل  این جا مکن ای مرا جان حسین

میزبانان برند لذت ازداغ ما

                                                    قصد اینان بود غارت باغ ما     

 گفته بودند شوند کوفیان بر تویار

                                                     پس چرا آمده این همه نیزه دار

                                                

 نظر دهید »

عظمت زیارت عاشورا

06 آذر 1390 توسط کدخدا نجف آبادی

عظمت زیارت عاشورا

در عظمت زیارت عاشورا همین بس که از احادیث قدسیه بوده وظاهر خبر صفوان بن جمیل مهران آن است که خداوند متعال این زیارت را به جبرئیل امین القاءکرده واو به رسول اکرم صلی الله علیه وآله رسانده وبه وساطت ائمه علیهم السلام به صادق آل محمد علیهم السلام رسید ووقت اظهار این حکم ،زمان حضرت باقر علیه السلام بود ،مثل سایر احکامی که تاخیر بیان ان ها به مصالح منوط به خصوصیات زمان می باشد.

بنابراین این الفاظ از حدیث قدسی معدود می شوند ودر شرف وفضیلت حلیف قران مجید وهم سنگ کتاب کریم می شود چه هر دو کلام خدایند با این تفاوت که قران ، کلام منزل به الفاظ معینه وتزئینات مخصوصه است به غرض اعجاز ، لکن حدیث قدسی به غرض اعجاز نیست.

اصول کافی ج2 ص82

 نظر دهید »
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

مدرسه علميه الزهراء شهداد كرمان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • گزارش
  • ویژه محرم
  • فرهنگی
    • فرهنگی
  • فرهنگی
  • مذهبی
    • مذهبی
  • مذهبی
    • مذهبی
    • حکمت
  • پژوهشی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس