مدرسه علميه الزهراء شهداد كرمان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست؟

24 اردیبهشت 1392 توسط کدخدا نجف آبادی

 

اى نسيم سحر آرامگه يار كجاست
منزل آن مه عاشق كش عيّار كجاست
شب تاريك و ره وادى ايمن در پيش
آتش طور كجا، موعد ديدار كجاست
هر كس آمد به جهان نقش خرابى دارد
در خرابات بگوييد كه هشيار كجاست
باز پرسيد ز گيسوى شكن در شكنش
كين دل سر شده گمگشته، گرفتار كجاست

هر سر موى مرا با تو هزاران كار است
ما كجاييم و ملامت‏گر بى‏كار كجاست
ساقى و مطرب و مى جمله مهيّاست ولى
عيش بى‏يار مهيّا نشود يار كجاست
حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فكر معقول بفرما گل بى‏خار كجاست

 نظر دهید »

تاثیر بازی بر شخصیت کودکان

04 اردیبهشت 1392 توسط کدخدا نجف آبادی

 كودك از چهار سالگي وارد مرحله اي جديد از زندگي مي شود، در اين زمان به لحاظ رواني كنجكاو است و بسياري از مفاهيم را فرا مي گيرد. به همين دليل والدين بايد توجّه بيشتري به او بنمايند. بازي براي كودكان سه تا هفت سال بهترين سرگرمي است و از اين جهت رسول اكرم صلي الله عليه وآله تاكيد نموده اند: “دَعْ اِبْنَكَ يَلْعَبُ سَبْعَ سِنينَ؛ هفت سال فرزندت را رها كن تا بازي كند.”
 كارشناسان تعليم و تربيت نيز همين توصيه خاتم رسولان صلي الله عليه وآله را تجويز مي نمايند. بازي علاوه بر آن كه حركات بدني طفل را شكل داده و هماهنگ مي نمايد، حواس او را متوازن مي كند، تمايلاتش را متعادل كرده و از پرخاشگري و برخي رفتارهاي ناهنجار او جلوگيري مي كند. از طريق بازي، كودكان مي توانند جنبه هايي از ابتكار، خلاقيّت و توانايي ذهني خويش را نشان دهند و از اين جهت بازي طفل را براي زندگي بهتر مهيّا مي كند. اصول ارزشي اخلاقي كه اسلام بر آن ها تاكيد دارد همچون ياري رساندن به يكديگر، حفظ اتحاد و يكپارچگي و ارزش قائل شدن براي ديگران را كودكان به هنگام بازي بهتر درك مي كنند و مي آموزند.(1)
 نكات قابل توجه:
 در دوران سيادت فرزندان، اولياء بايد محورهاي ذيل را مد نظر قرار دهند:
 الف - برخوردار نمودن فرزند از مزاياي تعليم و تربيت و سوق دادن اطفال به سوي ارزش هاي متعالي، مقدّس و مسايلي كه با فطرت خداشناسي او هماهنگي دارد. حضرت علي عليه السلام فرمودند: “اِنَّما قَلْبُ الْحَدَثِ كَالْاَرْضِ الْخالِيَةِ كُلَّ ما اُلْقِيَ فيها مِنْ شَيْي ءٍ قَبِلَتْهُ؛(2) قلب بچه همچون زمين خالي است كه هر چه (هر بذري) در آن افكنده شود، آن را مي پذيرد.”
 ب - در همين سنين بايد اطفال را با موازين شرعي، مسايل اعتقادي و فرائض الهي آشنا نمود.
 حضرت علي عليه السلام نيز تاكيد كرده اند: وقتي كودك به پنج سالگي رسيد و دست چپ و راست خود را شناخت او را در برابر قبله نگه داشته و دستور دهيد سجده كند، در شش سالگي ركوع و سجود را به او بياموزيد و در هفت سالگي شستن دست و صورت و مراسم نماز را به او ياد دهيد و در نُه سالگي وضو را كاملاً به وي بياموزيد و وادار كنيد نماز بخواند.(3)
 همچنين آن حضرت فرموده اند: “حَقُّ الْوَلَدِ عَلَي الْوالِدِ اَنْ يُحْسِنَ اِسْمَهُ وَيُحْسِنَ اَدَبَهُ وَيُعَلِّمُهُ الْقُرآنَ؛(4)
 حق فرزند بر پدر اين است كه نام نيكو بر او بگذارد و خوب ادبش كند و قرآن را به وي ياد دهد.”
 والدين بايد اين واقعيّت مسلّم را بدانند كه كودك در اين سنين براي خود شخصيّتي دارد و هرگونه رفتاري با او غالباً در مراحل بعدي زندگيش اثر مي گذارد و تحت تاثير پرورش هاي پدر و مادر راهي را انتخاب مي كند. اگر اين كوشش هاي تربيتي ناقص، نارسا و بدآموز باشند، از سير صلاح، رستگاري و فضيلت فاصله مي گيرد. پس والدين بايد كودك را به عنوان عضوي ارزنده از خانواده قبول كنند و از ناسازگاري مخصوصاً در حضورش اجتناب كنند و تنها به فكر تغذيه بدني او نباشند بلكه در تعيين مسير زندگي، او را ياري دهند و راهنمايش باشند.(5) متأسفانه غالب بزرگسالان به جاي بكارگيري روش هاي تأثيرگذاري در مورد بچه ها به تحميل محدوديت مي پردازند، دستور مي دهند، فرمان صادر مي كنند، تنبيه مي نمايند و يا آن ها را تهديد به مجازات مي كنند. اِعمال اين نوع روش هاي كنترل كننده عملاً بر ذهن و روان كودكان تاثير منفي مي گذارد. بنابراين والدين براي آن كه اطفال دچار مشكلات اخلاقي و رفتاري نشوند و تربيت هاي مفيد اثري عميق و مداوم بر زندگي آنان بگذارد، بايد از روش هاي زورمدارانه براي كنترل فرزندان بپرهيزند و از شيوه هايي استفاده كنند كه توان آنان را براي دست يافتن به شخصيّتي سالم، پويا، داراي اعتماد به نفس و متمايل به خوبي ها ارتقا دهد.(6)

1) نحوه رفتار والدين با فرزندان، يداللَّه جهانگرد، ص 33.
2) نهج البلاغه، نامه 31 (نامه حضرت علي به امام حسن).
3) مكارم الاخلاق، ص 254.
4) نهج البلاغه، ترجمه فيض الاسلام، ص 1264.
5) اسلام و حقوق كودك، دكتر احمد بهشتي، ص 105؛ خود انضباطي كودك و نوجوان در خانه و مدرسه، توماس گوردون، ترجمه دكتر زندي، ص 29.
6) رفتار والدين با فرزندان، محمد علي سادات، ص 19.

 نظر دهید »

اربعین در فرهنگ اهلبیت "علیهم السلام"

12 دی 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

واژه «اربعين » در متون ديني و مجموعه هاي حديثي از ارزش والايي برخوردار است . آثار حفظ چهل حديث، اخلاص عمل در چهل روز و دعاي عهد در چهل صبح، كمال عقل در چهل سالگي، دعا براي چهل مؤمن، شهادت چهل مؤمن براي ميت، برگزاري عبادت در چهل شب چهارشنبه براي ديدار حضرت ولي عصر عليه السلام، و بعثت غالب انبياء در چهل سالگي، از جمله مواردي است كه ارزش و جايگاه اين اصطلاح اسلامي و عرفاني را مشخص مي سازد .

 

«اربعين » از اصطلاحات رايجي است كه در متون اسلامي كاربرد زيادي دارد، مثلا در برخي از روايات به عنوان نماد كمال، حدي براي تصفيه باطن و … قلمداد شده است . در اين نوشتار به مناسبت روز اربعين شهادت امام حسين عليه السلام برخي از موارد كاربرد اين واژه ارزشمند كه در فرهنگ اسلامي به مناسبتهاي گوناگون از آن ياد شده و گاهي پيامهاي اخلاقي و دستورهاي الهي با آن همراه شده است، با اشاره به سي نكته تقديم مي شود:

 1 . شهادت چهل مؤمن

امام صادق عليه السلام فرمود: «اذا مات المؤمن فحضر جنازته اربعون رجلا من المؤمنين وقالوا: اللهم انا لانعلم منه الا خيرا وانت اعلم به منا، قال الله تبارك وتعالي: قد اجزت شهاداتكم وغفرت له ما علمت مما لا تعلمون; (1) هرگاه يكي از اهل ايمان بميرد و بر جنازه او چهل نفر از مؤمنين حضور يابند و گواهي دهند كه پروردگارا! ما به جز خوبي و نيكي از اين شخص نديده ايم و تو از ما داناتر هستي، خداوند متعال مي فرمايد: من نيز شهادت شما را پذيرفتم و آنچه [از بديها و گناهان] از او مي دانستم كه شما بي اطلاع بوديد، همه را بخشيدم .»

 

همچنين امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «در بني اسرائيل عابدي بود كه پيوسته به عبادت و راز و نياز اشتغال داشت . خداوند متعال به حضرت داوود عليه السلام وحي فرستاد: اي داوود! اين مرد عابد، فردي رياكار و غيرمخلص است . هنگامي كه او مرد، حضرت داوود عليه السلام به تشييع جنازه اش حاضر نشد . اما چهل نفر از بني اسرائيل حضور يافتند و در درگاه الهي به نيكي و خوبيهاي ظاهري وي شهادت دادند و از خداوند طلب عفو و آمرزش براي وي نمودند . در هنگام غسل نيز چهل نفر ديگر چنين كردند و در هنگام دفن چهل نفر ديگر آمده، بعد از گواهي به نيكمردي عابد از خداوند متعال آمرزش او را خواستار شدند . در آن حال، خداوند به حضرت داوود عليه السلام الهام كرد كه من او را به خاطر شهادت آن عده بخشيدم و اعمال بد و ريايي او را ناديده گرفتم . (2)

 2 . دعا براي چهل مؤمن

پيشواي ششم يكي از مهم ترين عوامل استجابت دعا را تقديم ديگر مؤمنين در هنگام دعا مي داند . آن حضرت مي فرمايد: «من قدم اربعين من المؤمنين ثم دعا استجيب له; (3) هر كس چهل نفر از مؤمنين را در دعا كردن بر خود مقدم بدارد، سپس حاجات خود را بطلبد، دعاي او به اجابت خواهد رسيد .» آن حضرت تاكيد مي فرمايد كه اگر اين گونه دعا كردن در نماز شب و بعد از آن باشد، تاثير بيشتري خواهد داشت . (4) همچنين دعا كردن چهل مؤمن در قنوت نماز وتر در دل شبهاي تار اجابت دعا را نزديك تر و سريع تر مي نمايد . (5)

 3 . دعاي چهل نفره

دعا كردن هميشه خوب و يكي از سلاحهاي مؤمن و وسيله ارتباط با پروردگار عالميان است . هنگامي كه انسان خود را از هر جهت درمانده و عاجز مي بيند با جان و دل زمزمه مي كند كه:

 سينه مالامال درد است اي دريغا مرهمي            دل زتنهايي به جان آمد خدايا همدمي

 در آن لحظات حساس، دعا همچون نور اميدي در دل انسان مي تابد و دعاكننده علاوه بر آرامش درون، اعتماد به نفس، تلطيف روح، عشق و معرفت خويش را نيز به نمايش مي گذارد . امام صادق عليه السلام در يكي از رهنمودهاي حكيمانه خويش ما را به دعاي دسته جمعي فرا مي خواند و مي فرمايد: «اگر گروهي چهل نفره جمع شوند و خداي خويش را بخوانند، مطمئنا دعاي آنان مستجاب خواهد شد و اگر چهل نفر نبودند گروه چهار نفره، ده بار خدا را بخوانند كه همين اثر را دارد و اگر بيش از يك نفر نباشد و چهل بار خدا را صدا بزند، خداي عزيز و جبار خواسته او را برآورده خواهد كرد .» (6)

 4 . آمرزش چهل گناه

حضرت باقر عليه السلام يكي از حقوق واجب مسلمانان بر عهده همديگر را، حضور در تشييع جنازه آنان مي شمارد و با توجه به اهميت آن، تاثير معنوي اين حضور را نيز بيان مي كند: «من حمل جنازة من اربع جوانبها غفرالله له اربعين كبيرة; (7) كسي كه جنازه اي را از چهار طرف حمل كند، خداوند متعال چهل گناه كبيره او را خواهد بخشيد .»

 5 . كمال در چهل سالگي

از مهم ترين نكاتي كه در زندگي انسان وجود دارد و در مرحله تكامل معنوي و شخصيت وي مؤثر است، رسيدن به مراتبي از سن و سال است كه انسان كامل تر و پخته تر مي شود . خداوند متعال در اين زمينه چهل سالگي را اوج كمال انساني مي داند و مي فرمايد: «… حتي اذا بلغ اشده وبلغ اربعين سنة قال رب اوزعني ان اشكر نعمتك التي انعمت علي وعلي والدي وان اعمل صالحا ترضيه واصلح لي في ذريتي اني تبت اليك واني من المسلمين » ; (8) «تا زماني كه به كمال قدرت و رشد برسد و به چهل سالگي بالغ گردد، مي گويد: پروردگارا! مرا توفيق ده تا شكر نعمتي را كه به من و پدر و مادرم دادي، به جا آورم و كار شايسته اي انجام دهم كه از آن خشنود باشي و فرزندان مرا صالح گردان! من به سوي تو باز مي گردم و توبه مي كنم و از مسلمانان مي باشم .»

 6 . آثار چهل روز اخلاص

امام رضا عليه السلام از پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله چنين نقل فرمود: «ما اخلص عبد لله عزوجل اربعين صباحا الا جرت ينابيع الحكمة من قلبه علي لسانه; (9) هيچ بنده اي چهل روز اعمال خود را خالصانه به درگاه حضرت حق انجام نمي دهد، مگر اينكه خداوند متعال چشمه سارهاي حكمت را از قلب او به زبانش جاري مي سازد .» حافظ با اشاره به اين حديث مي گويد:

 سحرگه رهروي در سرزميني                         همي گفت اين معما با قريني

كه اي صوفي شراب آنگه شود صاف   كه در شيشه بماند اربعيني

 7 . ياران حضرت مهدي عليه السلام

هنگامي كه حضرت مهدي عليه السلام ظهور مي كند هر يك از ياران و شيعيان آن حضرت معادل نيروي چهل مرد قدرت روحي و بدني خواهد داشت . امام سجاد عليه السلام فرمود: «اذا قام قائمنا اذهب الله عزوجل عن شيعتنا العاهة وجعل قلوبهم كزبر الحديد وجعل قوة الرجل منهم قوة اربعين رجلا; (10) هرگاه قائم ما قيام كند، خداوند متعال از شيعيان ما آفت، بلا و سستي را دور خواهد كرد و دلهاي آنان را همانند پاره هاي آهن قوي و محكم مي نمايد و نيروي هر يك از آنان را معادل نيروي چهل مرد قرار خواهد داد .»

 8 . چهل روز عزاي مؤمن

رسول گرامي اسلام عليه السلام در سفارشهاي خويش به جناب ابي ذر غفاري به اهميت و جايگاه والاي مؤمن در جهان اشاره كرده و فرموده است: «يا اباذر! ان الارض لتبكي علي المؤمن اذا مات اربعين صباحا; (11) اي ابوذر! هنگامي كه مؤمني از دنيا مي رود، زمين تا چهل روز براي فقدان او گريان و عزادار است .»

 ممكن است منشا مجالس اربعين براي اموات مؤمنين همين روايت نبوي باشد .

 9 . زندگي چهل ساله

هنگامي كه فرزدق شاعر قصيده معروف خود را در مدح حضرت امام سجاد عليه السلام در حضور خليفه ستمگر عباسي، هشام بن عبدالملك، با رشادت تمام قرائت كرد و مطلع آن چنين بود كه:

 هذا الذي تعرف البطحاء وطاته                        والبيت يعرفه والحل والحرم

 يعني، اين آقايي است كه گامهاي او را سرزمين بطحاء، بيت خدا و حل و حرم مي شناسد; خليفه بر او خشم گرفت و دستور داد تا فرزدق را علاوه بر قطع حقوق، به جرم دفاع از اهل بيت عليهم السلام زنداني كنند; اما بعد از گذشت مدتي به دعاي امام چهارم عليه السلام آزاد شد . امام زين العابدين عليه السلام براي كمك به فرزدق مبلغي را كه چهل سال مخارج زندگي اش را كافي بود به حضورش فرستاد و فرمود: «لو علمت انك تحتاج الي اكثر من ذلك لاعطيتك; [اي فرزدق!] اگر مي دانستم بيش از چهل سال زنده خواهي بود، بيشتر مي فرستادم .» علي بن يونس بياضي مي نويسد: دقيقا بعد از چهل سال از آن تاريخ فرزدق به ديار باقي شتافت و صداقت و كرامت امام چهارم بر همگان روشن شد . (12)

 10 . بعثت انبياء در چهل سالگي

در روايت آمده است كه اكثر انبياء در چهل سالگي به رسالت مبعوث شده اند . (13) همچنان كه رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله نيز در چهل سالگي به رسالت مبعوث گرديد . (14) امام باقر عليه السلام فرمود: «پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در 63 سالگي از دنيا رفت، كه آخر سال دهم هجرت بود . آن حضرت بعد از تولد خويش هنگامي كه چهل سالش كامل گرديد، به پيامبري رسيد و 13 سال ديگر در مكه بود كه در 53 سالگي به مدينه هجرت كرد و بعد از ده سال در مدينه به سراي جاويدان منتقل شد .» (15)

 11 . حفظ چهل حديث

حضرت رسول صلي الله عليه و آله در زمينه پاسداري از فرهنگ و معارف اسلام مي فرمايد: «من حفظ من امتي اربعين حديثا مما يحتاجون اليه من امر دينهم بعثه الله يوم القيامة فقيها عالما; (16) هر كس از امت من چهل حديث از احاديث ديني مورد نياز جامعه را حفظ كند خداوند متعال او را در روز قيامت به عنوان فقيه و دانشمند محشور خواهد كرد .»

 براساس همين حديث، دانشمندان بزرگ شيعه تلاش كرده اند كه كتابهايي را به نامهاي الاربعين و چهل حديث از خود به يادگار بگذارند تا شايد مشمول اين كلام نوراني رسول گرامي اسلام بشوند، نظير: اربعين شيخ بهائي، اربعين شهيد اول، اربعين مجلسي دوم، اربعين جامي و چهل حديث امام خميني رحمه الله .

 12 . آثار گناه تا چهل روز

آثار گناهاني كه انسان مرتكب مي شود تا چهل روز در روح و روان او باقي است . امام صادق عليه السلام فرمود: «لا تقبل صلاة شارب الخمر اربعين يوما الا ان يتوب; (17) كسي كه از شراب و مسكرات حرام استفاده كند تا چهل روز نمازش پذيرفته نمي شود، مگر اينكه حقيقتا توبه كند .»

 13 . اصلاح تا چهل سالگي

اساسا افراد سعادتمند و كساني كه به دنبال خوشبختي و كمال هستند تا سن چهل سالگي در اعمال و رفتارشان نشانه هاي اصلاح پيدا مي شود; اما اگر تا سن چهل سالگي تغييراتي در رفتارهاي زشت و ناپسند آنان ايجاد نگردد، بعد از آن اصلاح آنان مشكل خواهد بود . رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله در اين زمينه به مسلمانان هشدار داده و فرموده است: «اذا بلغ الرجل اربعين سنة ولم يغلب خيره شره قبل الشيطان بين عينيه وقال: هذا وجه لايفلح; (18) هنگامي كه شخص به سن چهل سالگي پا مي گذارد و كارهاي نيك او از اعمال زشتش بيشتر نباشد، شيطان پيشاني او را بوسيده، مي گويد: اين چهره اي است كه ديگر روي سعادت و خوشبختي را نخواهد ديد .» و در حديث ديگري آن حضرت افراد چهل ساله اي را كه به سوي صلاح گام برنمي دارند از دوزخيان به شمار مي آورد و مي فرمايد: «فرد چهل ساله اي كه در انديشه كارهاي نيك نباشد، براي ورود به آتش جهنم خود را آماده كند كه نجات او مشكل است .» (19)

 14 . هشدار به چهل ساله ها!

امام زين العابدين عليه السلام فرمود: «اذا بلغ الرجل اربعين سنة نادي مناد من السماء دنا الرحيل فاعد زادا ولقد كان فيما مضي اذا اتت علي الرجل اربعون سنة حاسب نفسه; (20) هرگاه شخصي به سن چهل سالگي برسد فرشته اي از سوي خداوند در آسمان ندا مي دهد كه هنگام سفر نزديك است، زاد و توشه سفر را مهيا كن و در گذشته هنگامي كه فردي به چهل سالگي مي رسيد، با نفس خود محاسبه مي كرد .»

 و از رسول گرامي اسلام نقل است كه «خداوند فرشته اي را مامور كرده است تا در هر شب صدا بزند: «يا ابناء الاربعين ماذا اعددتم للقاء ربكم; (21) اي كساني كه چهلمين بهار عمر خود را سپري مي كنيد! براي ملاقات با پروردگارتان چه چيزي آماده كرده ايد [و چه پاسخي داريد] ؟!»

 15 . تغذيه و اربعين

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: «من ترك اللحم اربعين صباحا ساء خلقه; (22) هر كس چهل روز از خوردن گوشت خودداري كند، اخلاقش بد خواهد شد .»

 16 . چهل نفر هسته اوليه

زماني كه برخي از ياران امام حسن مجتبي عليه السلام از وي درخواست كردند كه در مقابل ظلم و ستم زمامداران جور به ويژه معاويه قيام و مبارزه نمايد، امام حسن عليه السلام فرمود: «لي اسوة بجدي رسول الله حين عبدالله سرا وهو يومئذ في تسعة وثلاثين رجلا فلما اكمل الله له الاربعين صاروا في عدة واظهروا امر الله فلو كان معي عدتهم جاهدت في الله حق جهاده; (23) الگوي من در رهبري امت، جدم رسول خدا صلي الله عليه و آله است، آن حضرت تا زماني كه تعداد يارانش به سي و نه نفر رسيده بود، مخفيانه و غيرعلني خدا را عبادت مي كرد [و به مبارزه و تبليغ علني روي نياورد] ; اما از موقعي كه خداوند متعال تعداد مسلمانان را به چهل نفر رساند، [تبليغ] دين خدا را آشكار كردند و اگر با من هم به تعداد آنها باشد، در راه خدا به جهاد و مبارزه شايسته دست مي زنم .»

 17 . دريغ از چهل ياور راستين!

علي عليه السلام نيز با شكايت از مظلوميت و غربت خويش فرمود: «من بارها از مردم ياري خواستم اما به غير از چهار نفر - زبير، سلمان، ابوذر و مقداد - كسي جواب مثبت به من نداد .» سپس افزود: «لو كنت وجدت يوم بويع (اخوتيم) اربعين رجلا مطيعين لجاهدتهم; (24) اگر من در روز بيعت چهل ياور گوش به فرمان [و راستين] داشتم، با آنان مقابله و مجاهده مي كردم .»

 18 . حقوق همسايه

رسول گرامي اسلام به منظور سالم سازي و ايجاد روحيه اعتماد و اطمينان به همديگر و همچنين تقويت وحدت و انس و الفت در جامعه اسلامي درباره حدود همسايگي و رعايت حقوق آنان مي فرمايد: «كل اربعين دارا جيران من بين يديه ومن خلفه وعن يمينه وعن شماله; (25) تا چهل خانه از چهار سوي منزل يك مسلمان، از روبه رو، پشت سر، از سمت راست و از سمت چپ، همسايه يك مسلمان به شمار مي آيد .»

 پيامبر صلي الله عليه و آله ضمن بيان اين پيام حكيمانه، به حضرت علي عليه السلام و سلمان و ابوذر و مقداد دستور داد كه در ميان مسلمانان ندا دهند كه اي مردم! اين حدود همسايگي است و: «انه لاايمان لمن لم يامن جاره بوائقه; (26) كساني كه همسايگانشان از شر و آزار آنان در امان نيستند، ايمان ندارند .»

 19 . مهلت تا چهل روز

برخي از مسلمانان كه در رعايت مسائل ديني و حفظ ناموس خود اهل تسامح و تساهل هستند، مورد خشم و غضب الهي قرار مي گيرند و خداوند متعال به آنان چهل روز مهلت مي دهد كه خود و خانواده هايشان را اصلاح كنند و در صورت ادامه سهل انگاري و بي تفاوتي چشم و قلبشان وارونه شده و از ديدن حقيقت ناتوان مي گردند . رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: هرگاه مردي در محيط خانواده خود عمل ناپسند و زشتي را مشاهده كند و در مورد آن حساسيت و غيرت ديني از خود نشان ندهد و اعضاء خانواده اش را از ارتكاب گناه و معصيت باز ندارد و در صدد اصلاح برنيايد، خداوند متعال پرنده اي سفيد را مامور مي كند كه چهل صبح بر در خانه وي پرهايش را بگسترد و هنگام ورود و خروج آن مرد مسامحه كار، بگويد: اصلاح كن! اصلاح كن! غيرت داشته باش! غيرت داشته باش! اگر خانواده اش را اصلاح كرد كه چه بهتر وگرنه آن پرنده سفيد بالهايش را به چشمهاي او مي كشد و بعد از آن او وارونه مي بيند; يعني خوبيها را خوب نمي بيند و بديها را بد نمي بيند .» (27)

 20 . بهداشت فرزندان

پيامبر بزرگوار اسلام صلي الله عليه و آله با اشاره به لزوم ختنه كردن نوزادان پسر مي فرمايد: «اختنوا اولادكم يوم السابع فانه اطهر واسرع لنبات اللحم فقال ان الارض تنجس ببول الاغلف اربعين يوما; (28) نوزادان خود را در روز هفتم ختنه كنيد، اين عمل براي پاكيزگي و سلامت و رشد آنان تاثير فراوان دارد و زمين از بول فردي كه ختنه نشده تا چهل روز آلوده مي ماند .»

 21 . تسبيح حيوانات

امام صادق عليه السلام فرمود: «حضرت داوود عليه السلام در يكي از شبها با حال خوشي زبور را تلاوت مي كرد و از حالات معنوي خود لذت مي برد . آن شب به نظرش آمد كه شب زنده داري خوبي داشته است و از اين جهت شگفت زده شد . در آن حال قورباغه اي از زير صخره اي از سوي خداوند متعال به سخن آمد و گفت: «يا داود تعجبت من سهرك ليلة واني لتحت هذه الصخرة منذ اربعين سنة ماجف لساني عن ذكر الله تعالي; (29) اي داوود! آيا از شب زنده داري ات به شگفت آمده اي؟ من چهل سال است كه در زير اين صخره زبانم به ذكر الهي مترنم است .»

 22 . كرامت نام حضرت محمد صلي الله عليه و آله

حضرت علي عليه السلام - در ضمن روايتي طولاني در منقبت حضرت خاتم الانبياء صلي الله عليه و آله - فرمود: «روزي يكي از علماء يهود به حضور پيامبر صلي الله عليه و آله آمد و سؤالات متعددي از آن حضرت پرسيد و پاسخهاي وافي دريافت كرد و مسلمان شد . سپس الواحي بيرون آورد و در مقابل پيامبر قرار داد و گفت: اين از جمله صفحات توراتي است كه به حضرت موسي بن عمران عليه السلام نازل شده است . من فضائل تو را در آنها مي خواندم و شك مي كردم و چهل سال تمام نام تو را پاك مي نمودم; اما قسم به آن خدايي كه تو را به حق و راستي مبعوث فرموده است، هرگاه نامت را از تورات پاك نمودم، دوباره آن را در آنجا ثبت شده مي يافتم .» (30)

 23 . اربعين در قرآن

در برخي از آيات قرآن به واژه «اربعين » اشاره شده است، مثل: فرازي از قصه حضرت موسي عليه السلام كه مي فرمايد: «واذ واعدنا موسي اربعين ليلة » ; (31) «[به ياد آوريد] آن هنگامي را كه با موسي عليه السلام (براي يافتن پيامهاي آسماني) چهل شب وعده قرار گذاشتيم .»

 

نيز مي فرمايد: «وواعدنا موسي ثلثين ليلة واتممناها بعشر فتم ميقات ربه اربعين ليلة » ; (32) «و ما با موسي سي شب وعده گذاشتيم، سپس آن را با ده شب ديگر تكميل نموديم . به اين ترتيب، ميعاد پروردگارش با چهل شب تمام شد .»

 

قرآن كريم در مورد نافرماني بني اسرائيل از حضرت موسي عليه السلام و سرپيچي آنان از دستورات الهي و مجازات آن گروه از يهوديان با چهل سال سرگرداني، مي فرمايد: «فانها محرمة عليهم اربعين سنة يتيهون في الارض فلا تاس علي القوم الفاسقين » (33) ; «اين سرزمين مقدس تا چهل سال بر آنها ممنوع خواهد بود و آنان همواره در مدت چهل سال در اين بيابان سرگردان هستند، پس تو درباره سرنوشت اين جمعيت گناهكار ناراحت نباش!»

 24 . مجاهد دار به دوش

دعبل بن علي خزاعي، از شاعران متعهد و شجاع اهل بيت عليهم السلام است كه از دست مبارك حضرت رضا عليه السلام به كسب مدال افتخار و عطاياي مادي و معنوي نائل شد . او وصيت كرد قصيده معروف خود به نام «مدارس آيات » را - كه مورد تاييد اهل بيت عليهم السلام قرار گرفت - در كفنش بنويسند . زبان گوياي وي آن چنان برنده بود كه حكمرانان ستمگر را به هراس مي انداخت .

 

ابن مدبر مي گويد: «روزي به دعبل گفتم: من مردي بي باك و با شهامت مثل تو نديده ام كه اين چنين بي پروا در اشعار خود به زمامداران ستمگري، مثل مامون مي تازي و حقائق را در قالب شعرهاي گويا و بليغ به گوش مردم مي رساني . دعبل در مقابل هشدار ابن مدبر، با صلابت خاصي كه از عشق او به اهل بيت عليهم السلام ريشه مي گرفت، چنين گفت: «يا ابا اسحاق! اني احمل خشبتي مذ اربعين سنة ولا اجد من يصلبني عليها; (34) اي ابا اسحاق! من چوبه دار خودم را چهل سال است كه با خود حمل مي كنم، اما هنوز كسي را نيافته ام كه مرا بر آن بياويزد .»

 شيعه يعني دعبل چشم انتظار             مي كشد بر دوش خود چل سال دار

شيعه يعني همچو امثال كميل             سر نهد بر خاك پاي اهل بيت

 25 . ارزش عدالت گستري

امام موسي بن جعفر عليه السلام در تفسير آيه «يحيي الارض بعد موتها» فرمود: «خداوند زمين را با قطرات باران احياء نمي كند، بلكه با مردان عدالت گستر زنده مي گرداند … و اين عمل از منافع مادي چهل روز باران بهتر و پربارتر است .» (35)

 26 . هشدار به محتكران!

امام صادق عليه السلام به تاجراني كه براي منافع مادي خود اجناس مورد نياز مردم را انبار كرده، با قيمتهاي گزاف مي فروشند، شديدا هشدار مي دهد و مي فرمايد: «الحكرة في الخصب اربعون يوما وفي الشدة والبلاء ثلاثة ايام فمازاد علي الاربعين يوما في الخصب فصاحبه ملعون ومازاد علي ثلاثة ايام في العسرة فصاحبه ملعون; (36) مدت احتكار جنسهاي مورد نياز مردم در روزگار فراواني، چهل روز است و در روزهاي سخت فقط سه روز . اگر بازرگاني در ايام فراواني جنس، بيش از چهل روز و در هنگام دشواري بيش از سه روز انبار كند، لعنت خدا بر او باد .»

 27 . چله نشيني براي حاجت

مولاي متقيان علي عليه السلام فرمود: «خداوند متعال به حضرت داوود وحي كرد: «انك نعم العبد لولا انك تاكل من بيت المال ولا تعمل بيدك شيئا» ; «اي داوود! اگر از بيت المال تغذيه نمي كردي و از دست رنج خودت امرار معاش مي نمودي، چقدر بنده خوبي بودي!»

 

حضرت داوود چهل صبح با ناله و زاري به درگاه احديت استغاثه كرد و از خداوند خواست تا مشكل او را رفع نمايد . خداوند متعال نيز مقدمات آهنگري را در اختيار او گذاشت . به اين ترتيب، حضرت داوود، به كار زره سازي پرداخت . او هر روز يك زره مي ساخت و به هزار درهم مي فروخت تا اينكه با ساختن سيصد و شصت زره كه به مبلغ سيصد و شصت هزار درهم فروخت، سرمايه اي به دست آورد و از بيت المال بي نياز شد .» (37)

 28 . زيارت اربعين از نشانه هاي ايمان و تشيع

امام حسن عسكري عليه السلام فرمود: «علامات المؤمنين خمس: صلاة الاحدي والخمسين وزيارة الاربعين والتختم في اليمين وتعفيرالجبين والجهر ببسم الله الرحمن الرحيم; (38) نشانه هاي مؤمنان (شيعيان) پنچ چيز است: خواندن پنجاه و يك ركعت نماز در هر روز (17 ركعت واجب و 34 ركعت نافله)، زيارت اربعين امام حسين عليه السلام، داشتن انگشتر در دست راست، و ساييدن پيشاني به خاك، و بلند خواندن بسم الله الرحمن الرحيم در نمازها .»

 29 . چهل روز گريه بر امام حسين عليه السلام

امام صادق عليه السلام در روايتي به بيان گريه موجودات عالم بر سالار شهيدان پرداخته، به زراره مي فرمايد: «يا زرارة! ان السماء بكت علي الحسين عليه السلام اربعين صباحا بالدم وان الارض بكت اربعين صباحا بالسواد و ان الشمس بكت اربعين صباحا بالكسوف والحمرة … وان الملائكة بكت اربعين صباحا علي الحسين عليه السلام; (39) اي زراره! آسمان چهل روز بر حسين عليه السلام خون گريه كرد و زمين چهل روز براي عزاي آن حضرت گريست به تيره و تار شدن و خورشيد با كسوف و سرخي خود چهل روز گريست … و ملائكه الهي براي آن حضرت چهل روز گريستند .»

 30 . فرازي از زيارت اربعين

صفوان بن مهران جمال مي گويد: مولايم حضرت صادق عليه السلام زيارت اربعين را به من آموخت و فرمود: «در روز اربعين جدم حسين عليه السلام را اين چنين زيارت كن: السلام علي ولي الله وحبيبه …» در بخشي از آن زيارت كه با مضامين عالي عرفاني و معنوي بيان شده است، چنين مي خوانيم: «وبذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة وحيرة الضلالة; (40) [خداوندا! من شهادت مي دهم كه] حضرت حسين عليه السلام جان را در راه تو تقديم كرد تا بندگان تو را از جهالت و بي خبري رها سازد و از حيرت و سرگرداني و گمراهي نجات دهد .»

پي نوشت:

1) من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 166، ح 472; مستدرك سفينة البحار، ج 4، ص 64 .

2) مستدرك الوسائل، ج 2، ص 471 .

3) الكافي، ج 2، ص 509، ح 5 .

4) بحارالانوار، ج 90، ص 389 .

5) كشف الغطاء، ج 1، ص 246 .

6) الكافي، ج 2، ص 487 .

7) همان، ج 3، ص 174، ح 1 .

8) احقاف/15 .

9) عيون اخبار الرضا عليه السلام، ج 1، ص 74، ح 321 .

10) الخصال، ج 2، ص 541، ح 14 .

11) مكارم الاخلاق، ص 465 .

12) الصراط المستقيم، ج 2، ص 181 .

13) بحارالانوار، ج 13، ص 50 .

14) تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 22 .

15) كشف الغمه، ج 1، ص 14 .

16) الخصال، ج 2، ص 541، ح 15 .

17) مستدرك الوسائل، ج 17، ص 57 .

18) مشكاة الانوار، ص 295 .

19) همان .

20) مستدرك الوسائل، ج 12، ص 156; مجموعه ورام، ج 1، ص 35 .

21) مستدرك الوسائل، ج 12، ص 157 .

22) همان، ج 16، ص 305 .

23) مستدرك الوسائل، ج 11، ص 77 .

24) همان، ص 74 .

25) وسائل الشيعة، ج 12، ص 132 .

26) مستدرك الوسائل، ج 8، ص 431 .

27) الجعفريات، شيخ صدوق، ص 89 .

28) مكارم الاخلاق، ص 230 .

29) بحارالانوار، ج 61، ص 50 .

30) الخصال، ج 2، ص 356 .

31) بقره/51 .

32) اعراف/141 .

33) مائده/26 .

34) العدد القويه، ص 292 .

35) تهذيب الاحكام، ج 10، ص 146 .

36) الكافي، ج 5، ص 165 .

37) وسائل الشيعه، ج 17، ص 37 .

38) مصباح المتهجد، ص 787 .

39) مستدرك الوسائل، ج 10، ص 314، با تلخيص .

40) تهذيب الاحكام، ج 6، ص 113 .

 نظر دهید »

گریه های تأثر انگیز امام سجاد (علیه السلام)

20 آذر 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

 

امام سجاد عليه السلام براي زنده نگه داشتن خاطره شهيدان كربلا، در مناسبتهاي گوناگون بر عزيزانش گريه مي كرد . اشكهاي حضرت زين العابدين عليه السلام كه عواطف را برانگيخته و در اذهان مخاطبان، ناخواسته مظلوميت شهداي كربلا را ترسيم مي كرد، آثار پرباري براي تداوم نهضت عاشورا داشت و امروز اين روش با پيروي از آن گرامي همچنان ادامه دارد و فرهنگ گريه بر سالار شهيدان عالم، همچنان تاثيرگذار بوده و در پيوند دادن عواطف و احساسات ميليونها عزادار عاشق با راه و هدف حضرت ابا عبدالله عليه السلام مهمترين عامل محسوب مي شود . عشق به امام حسين عليه السلام در سوگواريها اشك مي آفريند و اين گريه هاي عزت بخش كه افتخار شيعه مي باشند هر سال در دهه محرم سيماي كشور اسلامي را به حماسه عاشورا نزديك نموده و قيام امام حسين عليه السلام را در خاطره ها زنده مي سازد . حضرت سجاد عليه السلام بنيانگذار فرهنگ سوگواري و گريه در ميان مؤمنان، بعد از شهادت پدر ارجمند خويش در حدود 35 سال امامتش به اين روش ادامه داد تا جايي كه يكي از بكائين پنجگانه تاريخ ناميده شد . (1) وقتي علت اين همه اشك و ناله را از او مي پرسيدند در جواب مي فرمود: «مرا ملامت نكنيد . يعقوب بن اسحاق بن ابراهيم، پيامبر و پيامبرزاده بود، او دوازده پسر داشت، خداوند متعال يكي از آنان را مدتي از نظرش غايب كرد، در اندوه اين فراق موقتي، موهاي سر يعقوب سفيد شده، كمرش خميده گشت و نور چشمانش را از شدت گريه از دست داد، در حاليكه پسرش در اين دنيا زنده بود . اما من با چشمان خودم پدر و برادر و 17 تن از خانواده ام را ديدم كه مظلومانه كشته شده و بر زمين افتادند . پس چگونه اندوه من تمام شده و گريه ام كم شود؟» (2)

1) امالي صدوق، ص 140 .

2) لهوف سيد بن طاووس، ص 380 .

 1 نظر

السلام علیک یااباعبدالله الحسین"علیه السلام"

20 آذر 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

آثار و فوايد سلام

 1. آمرزش و مغفرت الهي: قال رسول اللَّه صلي الله عليه وآله: “اِنَّ مِنْ مُوجِباتِ الْمَغْفِرَةِ بَذْلُ السَّلامِ؛(1) به درستي كه از عوامل آمرزش گناهان سلام كردن است.”

 2. خير و بركت خانه: قال رسول اللَّه صلي الله عليه وآله: “اَفْشِ السَّلامَ يَكْثُرْ خَيْرُ بَيْتِكَ؛(2) سلام را انتشار ده خير و بركت خانه ات زياد مي شود.”

 3. انس با فرشتگان: قال رسول اللَّه صلي الله عليه وآله: “اِذا دَخَلَ اَحَدُكُمْ بَيْتَهُ فَلْيُسَلِّمْ فَاِنَّهُ يُنَزِّلُهُ الْبَرَكَةَ وَ تُؤنِسُهُ الْمَلائِكَةُ؛(3) هر گاه يكي از شما وارد خانه اش شود پس بايد سلام كند، پس به درستي كه سلام بركت را به خانه اش نازل مي كند و فرشتگان را با او مأنوس مي گرداند.”

 آداب جواب سلام دادن

 سلمان فارسي مي گويد مردي نزد رسول خداصلي الله عليه وآله آمد و گفت: السلام عليك يا رسول اللَّه! پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله پاسخ داد: “وَعَلَيْكَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ” پس از چند لحظه مرد ديگري آمد و گفت: “اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ” پيامبر اكرم پاسخ گفت: “وَ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ” مدتي گذشت و مرد ديگري هم از راه رسيد و به پيامبرصلي الله عليه وآله گفت: “اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ” اما پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله فقط در پاسخ او فرمود: “وَ عَلَيْكَ” مردي كه از ابتدا در حضور رسول خداصلي الله عليه وآله نشسته بود و نحوه سلام كردن افراد و پاسخ دادن رسول خداصلي الله عليه وآله را زير نظر داشت گفت: اي رسول خداصلي الله عليه وآله! پدر و مادرم فداي تو شوند! اولي و دومي كه به شما سلام كردند شما پاسخ آنها را بهتر از سلامشان داديد اما پاسخ مرد سومي را كه سلامش از همه كاملتر بود بسيار كوتاه رد نموديد. دليل آن چه بود؟ پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله تبسمي كرد و فرمود: براي اينكه او ديگر چيزي براي ما باقي نگذاشت كه پاسخش را بهتر بگويم. زيرا خداوند متعال مي فرمايد: “وَاِذا حُيِّيْتُمْ بِتَحِيَّةِ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها"؛ و چون به شما درود گفته شد شما به [صورتي ] بهتر از آن درود بگوييد."(4) من نيز در پاسخش تنها گفتم عليك.(5)

 پاداش سلام و مصافحه

 ابوعبيده مي گويد در سفري من با امام باقرعليه السلام همسفر بودم و هر دو در يك كجاوه بوديم. هنگام سوار شدن، ابتدا من سوار مي شدم و سپس ايشان سوار مي شدند. هنگامي كه امام سوار مي شد به من سلام مي كرد و احوالپرسي مي نمود به گونه اي كه گويا مدتهاست مرا نديده است. هنگام پياده شدن امام زودتر از من پياده مي شد و وقتي من نيز پياده مي شدم، امام دوباره به من سلام مي كرد و احوالپرسي گرمي مي نمود كه گويا مدتهاست مرا نديده و خبري از من نداشته. من گفتم: اي فرزند رسول خدا! شما كاري مي كنيد كه دوستان ما نمي كنند و اگر يك بار هم چنين كنند زياد است. امام پاسخ داد: مگر تو نمي داني وقتي دو مؤمن به هم سلام مي كنند و دست مي دهند گناهان آنان پيوسته تا هنگامي كه از هم جدا شوند مي ريزد."(6)

1) بحارالانوار، ج 76، ص 11.

2) همان، ص 5.

3) همان، ص 7.

4) نساء / 86.

5) تفسير الدّر المنثور، ج 2، ص 188.

6) اصول كافي، ج 4، ص 531، حديث 1.

 نظر دهید »

عظمت زیارت عاشورا

19 آذر 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

   در عظمت زيارت عاشورا همين بس كه از احاديث قدسيه بوده و ظاهر خبر صفوان بن جمال مهران آن است كه خداوند متعال اين زيارت را به جبرئيل امين القاء كرده و او به رسول اكرم صلي الله عليه و آله رسانده و به وساطت ائمه عليهم السلام به صادق آل محمد عليهم السلام رسيد، و وقت اظهار اين حكم، زمان حضرت باقر عليه السلام بود، مثل ساير احكامي كه تاخير بيان آن ها به مصالح منوطه به خصوصيات زمان مي باشد.

 

بنابراين اين الفاظ شريفه از حديث قدسي معدود مي شوند و در شرف و فضيلت حليف قرآن مجيد و هم سنگ كتاب كريم مي شود چه هر دو كلام خدايند با اين تفاوت كه قرآن، كلام منزل به الفاظ معينه و ترتيبات مخصوصه است به غرض اعجاز، لكن حديث قدسي به غرض اعجاز نيست. (1)

- شيخ مرتضي انصاري رحمه الله

در شرح احوال شيخ مرتضي انصاري رحمه الله، نواده ي شيخ انصاري آورده اند كه; «از جمله عاداتش خواندن زيارت عاشورا بوده كه در هر روز، دو بار صبح و عصر آن را مي خواند و بر آن بسيار مواظبت مي نمود. بعد از وفاتش كسي او را در خواب ديد و از احوالش پرسيد، در جواب سه مرتبه فرمود: عاشورا، عاشورا، عاشورا» . (2)

1) مفاتيح الجنان، حاج شيخ عباس قمي، باب سوم.

2) زندگاني و شخصيت شيخ انصاري، ص 377.

 1 نظر

راههای پرورش شخصیت در کودکان(1)

09 شهریور 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

در جهان امروز موضوع تربيت اطفال يكي از اساسي ترين مسائل اجتماعي و از اركان مهم سعادت بشر است . دانشمندان درباره كودك از نظر رواني و تربيتي مطالعات عميقي كرده و كتاب هاي بسياري در اين موضوع نوشته اند . كشورهاي بزرگ به منظور پرورش صحيح جسم و جان كودك، سازمان هاي عظيمي به وجود آورده و اطفال را از هر جهت تحت مراقبت علمي و عملي قرار داده اند . در چهارده قرن قبل، در روزگار تيره جهل و ناداني بشر، در دنياي عقب افتاده حجاز، پيشواي گرامي اسلام به ارزش و اهميت پرورش كودك توجه كامل داشته و در اين باره تعاليم لازم را به پيروان خود آموخته است .

اسلام درباره اصل ازدواج و شرايط زن و شوهر از نظر پاكي نسل و همچنين درباره شير دادن و پرورش جسم و جان كودك قدم به قدم وظايف مردم را بيان فرموده است . بسياري از نكات و دقايق رواني و تربيتي است كه در برنامه پرورش كودك، دانشمندان امروز جهان در كتاب هاي علمي خود آورده اند و اولياي اسلام نيز در قرون گذشته به آن ها تصريح نموده اند و در اخبار مذهبي آمده است .

دوران كودكي از نظر پي ريزي اساس زندگي اهميت فوق العاده دارد . تربيت هاي صحيح يا فاسد اطفال سرچشمه مهم نيك و بدهاي دوران عمر است . آدمي در طول ايام حيات خود بر طبق خلقيات خويش عمل مي كند و اساس خلق و خوي آدمي در ايام كودكي ساخته مي شود . قرآن شريف مي فرمايد: «قل كل يعمل علي شاكلته (1) » ; «بگو: هركس بر حسب ساختار [رواني و بدني] خود عمل مي كند .» اعمال و افعال هر انساني بر وفق شاكله اوست . به عبارت روشن تر، كارهاي هر انساني مطابق خلق و خوي و طبيعت او خواهد بود . و شاكله انسان در دوران كودكي پي ريزي مي شود .

راه هاي پرورش شخصيت در كودكان ايجاد شخصيت در كودك، يكي از فصول اساسي تربيت است . براي اين كه اطفال مستقل و متكي به نفس بار آيند و دچار فرومايگي و زبوني نشوند، لازم است پدران و مادران از دوران اول كودكي به اين امر مهم متوجه باشند و با رفتار و گفتار خويش شخصيت را در فرزندان پرورش دهند . با آنان طوري رفتار نمايند كه كودكان استقلال خود را باور كنند و خويشتن را عضو حقيقي خانواده بدانند .

اينك برخي از راه هاي پرورش شخصيت در كودكان را مورد بررسي قرار مي دهيم: 

1- احترام به كودك وخودداري از توهين يكي از بهترين و طبيعي ترين راه هاي احياي شخصيت در اطفال، احترام به كودك و خودداري از توهين و تحقير كودك است . پي ريزي شخصيت كودك خيلي زود شروع مي شود . از همان هفته هاي اول ولادت، اوقات شيرخوارگي، ايامي كه طفل در گهواره زندگي مي كند، احساسات رواني اش آغاز مي گردد . موقعي كه كودك حرفي نمي زند، قدرت راه رفتن ندارد، نمي تواند با انگشت هاي ناتوان خود چيزي را بگيرد، و خلاصه مانند پاره گوشت متحركي در گوشه اي افتاده است، تندي و خشونت، مهر و نوازش، در روح او اثر مي گذارد و نتايج مطبوع يا نامطبوع اعمال ديگران در وي منعكس مي شود . پدر و مادر بايد از همان زمان متوجه كودك باشند و در راه پرورش روان و احياي شخصيت وي به وظايف تربيتي خويش عمل كنند .

پيغمبر گرامي اسلام علاوه بر آنچه درباره پرورش كودكان و احياي شخصيت آنان به پيروان خويش توصيه فرمود، تمام نكات و دقايق لازم را درباره فرزندان خود عملا به كار بست و آنان را افرادي با شخصيت و شايسته بار آورد . پيغمبر اسلام از اوايل ولادت تا دوران از شير گرفتن و سال هاي بالاتر همواره مراقب كودكان خويش بود و قدم به قدم آنان را در راه پرورش هاي رواني و فضايل انساني رهبري مي فرمود و هر زمان به تناسب درجه تكامل روحي به آن ها تكريم و احترام مي كرد . مهم تر آن كه توجه پرارج و ارزنده آن حضرت تنها در تربيت فرزندان خود نبود، بلكه به پرورش كودكان مردم هم عنايت مخصوص داشت .

در واقع پيشواي عزيز اسلام براي كودكان مسلمين هم مربي عالي قدر و پدر مهرباني بود و تا آن جا كه مي توانست در احياي شخصيت و تعالي رواني آن ها نيز كوشش مي كرد . براي نمونه چند مورد از رفتار آن حضرت درباره كودكان خود و همچنين فرزندان مردم بيان مي شود:

الف - ام الفضل همسر عباس بن عبدالمطلب دايه حضرت حسين عليه السلام مي گويد: روزي رسول اكرم، حسين را كه در آن موقع شيرخوار بود از من گرفت و در آغوش كشيد . كودك لباس پيغمبر را تر كرد . من طفل را چنان به شدت از پيغمبر جدا كردم كه گريان شد . حضرت به من فرمود: «مهلا يا ام الفضل ان هذه الاراقة الماء يطهرها فاي شي ء يزيل هذالغبار عن قلب الحسين عليه السلام (2) ; ام الفضل! آرام، تري [لباس مرا] آب تطهير مي كند، ولي چه چيز مي تواند غبار [كدورت و رنجش ] را از قلب [فرزندم] حسين برطرف نمايد .»

كودك شيرخوار با تمام ناتواني جسم و جان، مهر و محبت را مي فهمد . تندي و خشونت را درك مي كند، از مهرباني لذت مي برد و از خشونت آزرده خاطر مي گردد . تيرگي هايي كه از تندي و تعرض مربي در روان كودك پديد مي آيد اثر نامطلوبي در باطن او مي گذارد و باعث تحقير شخصيتش مي شود . برطرف كردن اين حالت رواني بسيار مشكل است . نبي اكرم صلي الله عليه و آله به پرستار حضرت حسين عليه السلام مي فرمايد: لباس مرا آب تطهير مي كند، ولي چه چيز مي تواند غبار كدورت و عقده حقارت را از قلب فرزندم برطرف كند .

ب - «و كان صلي الله عليه و آله يؤتي بالصبي الصغير ليدعوله بالبركة او ليسميه . فياخذه فيضعه في حجره تكرمة لاهله . فربما بال الصبي عليه فيصيح بعض من رآه حين بال فيقول صلي الله عليه و آله: لاتزرموا بالصبي، فيدعه حتي يقضي بوله، ثم يفرغ من دعائه او تسميته، فيبلغ سرور اهله فيه و لايرون انه يتاذي ببول صبيهم فاذا انصرفوا غسل ثوبه (3) ; طفل صغيري براي دعا يانامگذاري به حضور پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله آورده مي شد . حضرت براي احترام كسانش او را [با آغوش باز ] مي گرفت و در دامن خود مي گذارد . گاهي طفل در دامن پيغمبر بول مي كرد . كساني كه ناظر بودند، به روي كودك صيحه مي زدند، (تندي مي كردند، تا او را از ادرار باز دارند) . نبي اكرم صلي الله عليه و آله مي فرمود: با تندي و خشونت از ادرار كودك جلوگيري نكنيد . سپس طفل را آزاد مي گذارد تا ادرار كند . سپس از دعا يانامگذاري او فارغ مي شد و اولياي طفل خوشحال مي شدند و كمترين آزردگي در پيغمبر از ادرار كودكشان احساس نمي كردند . موقعي كه كسان طفل مي رفتند پيغمبر لباس خود را تطهير مي كرد .»

در اين حديث سه نكته مورد توجه است:

اول: رسول اكرم در احترام و تكريم مسلمين از تمام طرق و وسايل استفاده مي كرد، از آن جمله كودكان شيرخوار مردم را باگرمي و رغبت بسيار در آغوش مي گرفت و به آن ها ابراز ملاطفت مي فرمود . يك هدف پيغمبر از اين عمل چنان كه در متن حديث تصريح شده: «تكرمة لاهله; تكريم و احترام به اولياي طفل » بود .

دوم: كودك روي احتياج طبيعي و انجام يك عمل فطري ادرار مي كند و در اين كار متوجه نيك و بد اجتماع نيست . رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: «با تندي و خشونت از ادرار كودك جلوگيري نكنيد، او را آزاد بگذاريد ادرار كند .» بدون ترديد به كودك تندي كردن و او را به امساك باقيمانده ادرار واداشتن، منافي با حفظ بهداشت و سلامت طفل است .

سوم: تندي پدران و مادران باعث تحقير كودك و مايه رنجش و آزردگي خاطر اوست . شكست هاي رواني طفل نتايج نامطلوبي در طول زندگي او به بار مي آورد . كساني كه به پرورش صحيح فرزندان خود علاقه دارند بايد ضمير باطن كودك را از غبار تاثر و رنجش خاطر محفوظ نگاهدارند .     

ادامه دارد لطفا ادامه را در قسمت های بعد پیگیری کنید.

1-اسراء86     2-هدیه الاحباب ص176       بحار ج 6ص153

 

 2 نظر

باز شدن قفل با نام فاطمه علیها السلام

05 شهریور 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

 

علامه طباطبايي از مرحوم قاضي نقل مي كند كه روزي همراه با سيد مرتضي كشميري (از اوتاد و زهّاد معروف وقت كه داراي حالات و مقامات و مكاشفات بوده) براي زيارت مرقد حضرت اباعبدالله از نجف به كربلاي معلا آمديم و در يكي از حجرات مدرسه بازار بين الحرمين ساكن شديم.

روزي سيد مرتضي جلو و من از پشت سر ايشان به سمت حجره مي رفتيم، ديديم درِ حجره مقفّل (قفل شده) است. مرحوم كشميري نظري به من كردند و گفتند: مي گويند هر كس نام مادر حضرت موسي عليه السلام را بر قفل بسته ببرد، باز مي شود؛ مادر من از مادر موسي عليه السلام كمتر نيست. آن گاه دست به قفل زد و گفت: يا فاطمه! و قفل باز شد. آن را زمين گزارده و وارد حجره شديم.

زهرا جان از تو میخواهیم به آبروی عزیزانت قفلهای بسته بر دلهای ما،چشمهای ما ،وگوشهای ما را نیزباز کنی ،تا آنچه حقیقت است را با گوش شنیده وباچشم دیده وبه دل باور کنیم.

 3 نظر

چند حدیث از اهلبیت (علیهم السلام) در مورد قدس شریف

26 مرداد 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

      

1 . امير مؤمنان علي عليه السلام فرمودند: «اربعة من قصور الجنة في الدنيا: المسجد الحرام و مسجد الرسول صلي الله عليه و آله و مسجد بيت المقدس و مسجد الكوفة; (1) چهار بنا در روي زمين از كاخهاي بهشتي است: مسجدالحرام، مسجد رسول الله صلي الله عليه و آله، مسجد بيت المقدس و مسجد كوفه .»

2 . همچنين آن حضرت در روايت ديگري نماز در مسجد بيت المقدس را با هزار نماز معادل مي داند و مي فرمايد: «صلاة في بيت المقدس الف صلاة; (2) يك نماز در بيت المقدس [معادل] هزار نماز است .»

3 . ابوحمزه ثمالي از امام باقر عليه السلام روايت مي كند كه آن حضرت فرمود: «المساجد الاربعة: المسجد الحرام و مسجد رسول الله صلي الله عليه و آله و مسجد بيت المقدس و مسجد الكوفة، يا ابا حمزة! الفريضة فيها تعدل حجة والنافلة تعدل عمرة (3) ; چهار مسجد در روي زمين [داراي فضيلت ويژه اي] است: مسجد الحرام، مسجد پيامبر صلي الله عليه و آله، مسجد الاقصي و مسجد كوفه . اي ابوحمزه! انجام نمازهاي واجب در اين مساجد معادل حج ثواب دارد . و بجاي آوردن نماز مستحبي [در آنها] معادل عمره خواهد بود .»

4 . پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله به علي عليه السلام فرمود: يا علي! در شب معراج سه جا نام تو را در كنار نام خود ديدم و با نگاه به آن آرامش يافتم . الف . هنگامي كه در شب معراج به بيت المقدس رسيدم، در روي صخره آن نوشته بود: «لااله الا الله محمد رسول الله ايدته بوزيره و نصرته بوزيره، فقلت لجبرئيل عليه السلام من وزيري؟ فقال علي بن ابي طالب; (4) خدايي جز خداي يگانه نيست، و محمد صلي الله عليه و آله فرستاده اوست . من او را توسط وزيرش تاييد كردم و نصرت بخشيدم . به جبرئيل گفتم: وزير من كيست؟ گفت علي بن ابي طالب .»

1 ) وسائل الشيعه، ج 5، ص 283 . 2) النهايه، شيخ طوسي، ص 108 . 3) وسائل الشيعه، ج 5، ص 289 . 4) من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 371 .

 نظر دهید »

دستور العملی از عالم بزرگ آخوند همدانی

24 مرداد 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

 در كيفيت سير و سلوك، دستورالعملهايي از علماي بزرگ اخلاق و عرفان رسيده است. از جمله مرحوم آخوند ملاحسينقلي همداني )اين دستورالعمل را سفارش نموده است:

1. انجام نماز شب با حضور قلب؛ 2. تقيد به [گفتن] تسبيحات حضرت زهرا(س) بعد از نماز شب؛ 3. سپس خواندن دوازده مرتبه سوره توحيد؛ 4. بعد از آن دو مرتبه ذكر «لَا اِلَهَ اِلَّا الله وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ لَهُ المُلْك »؛ 5. سپس گفتن صد مرتبه «لا اله الا الله»؛ 6. آنگاه هفتاد بار استغفار نمودن؛ 7. خواندن دعاي صباح [امير المومنان علي]؛ 8. آزار نرساندن به ديگران؛ 9. برآوردن حاجات مسلمين

 نظر دهید »

پیام دعای روزبیست وپنجم ماه مبارک رمضان

24 مرداد 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

دوستی ودشمنی

تمام نظام خلقت بر پايه جاذبه و دافعه است. اگر جاذبه مولكولي نباشد، هيچ جمادي در خارج وجود پيدا نخواهد كرد. اگر قانون جذب و دفع در نباتات نباشد، گياهان در تنفس (گرفتن اكسيژن و پس دادن گاز كربنيك) دچار اختلال خواهند شد. اگر قانون جاذبه و دافعه در بين حيوانات نبود، هيچ حيواني به بچه اش شير نمي داد و حيوانات از دشمنان خود پرهيز نمي كردند. اگر قانون جذب و دفع عموميت نداشته باشد، خوبي، بدي، كيفر، پاداش و بهشت و جهنم و بالاخره خلقت عالم عبث است.

انسان موجودي است متحرك و حركت او نتيجه تعلق اوست، پس به هرچه تعلق داشته باشيم نسبت به آن جاذبه خواهيم داشت و عقلا از ضد آن گريزان خواهيم بود، لذا ياوران پيامبر اكرم در قرآن كريم با اين صفت بارز توصيف شده اند: «اشداء علي الكفار رحماء بينهم » (1) ; «[ياران پيامبر] بر كافران سخت گير و با خودشان مهربانند.» و در زيارت عاشورا مي خوانيم: «اني سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم » محبت اهل بيت عليهم السلام قال رسول الله صلي الله عليه و آله: «لا يؤمن احدكم حتي اكون احب اليه من نفسه و يكون عترتي احب اليه من عترته و يكون اهلي احب اليه من اهله و يكون ذاتي احب اليه من ذاته (2) ; كسي از شما مؤمن نيست مگر اينكه مرا بيش از خود دوست بدارد و خانواده من نزد او محبوبتر از خانواده خودش باشد و اقوام مرا از اقوام خودش بيشتر دوست بدارد و خود من محبوبتر از خود او باشم.»

1) فتح / 48. 2) بحار الانوار، ج 7، ص 14.

 2 نظر

پیام دعای روز دوازدهم رمضان: عفاف

10 مرداد 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

فضيلت عفاف

1 - برترين عبادت: قال الصادق عليه السلام: «افضل العبادة العفاف (1) ; بهترين عبادت پاكدامني است.»

2 - مقام ملك: قال علي عليه السلام: «ما المجاهد في سبيل الله باعظم اجرا ممن قدر فعف كاد العفيف ان يكون ملكا من الملائكة; (2 ) مجاهد در راه خدا پاداشش بيشتر از كسي نيست كه در حالي كه امكانات گناه دارد، پاكدامني مي كند. اي بسا پاكدامني كه ملكي از ملائك بوده باشد.»

3 - اساس نيكي ها: قال علي عليه السلام: «العفة راس كل خير (3) ; پاكدامني در راس تمام نيكي هاست.»

4 - زكات زيبايي: قال علي عليه السلام: «زكاة الجمال العفاف (4) ; زكات زيبايي پاكدامني است.»

موجبات عفاف

الف - رضايت به كفاف: قال علي عليه السلام: «الرضا بالكفاف يؤدي الي العفاف (5) ; راضي بودن به آنچه كفايت كند، موجب پاكدامني مي شود.» ب - غيرت: قال علي عليه السلام: «قدر الرجل علي قدر همته و عفته علي قدر غيرته (6) ; شخصيت مرد به اندازه همت او و پاكدامني او به اندازه غيرت اوست.» ج - قناعت: قال علي عليه السلام: «اصل العفاف القناعة (7) ; اصل عفت، قناعت است.» د - عقل: قال علي عليه السلام: «من عقل عف (8) ; عاقل پاكدامن است.»

1) كافي، ج 2، ص 78. 2) نهج البلاغه، حكمت 474. 3) غررالحكم، ماده عف. 4) همان. 5) همان. 6) بحارالانوار، ج 70، ص 4. 7 7) همان، ج 78، ص 7. 8) غررالحكم، ماده عقل.1

 1 نظر

پیام دعای روز دوم ماه مبارک رمضان: قرآن

01 مرداد 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

 

جايگاه قرآن

«لو انزلنا هذا القرآن علي جبل لرايته خاشعا متصدعا من خشية الله » (1) ; «[اي رسول ]اگر ما اين قرآن را بر كوه نازل مي كرديم مشاهده مي كردي كه كوه از ترس خدا خاشع و ذليل و متلاشي مي گشت.»

 

برخي از ويژگي هاي قرآن

1 - وسيله رحمت و هدايت: «هدي و رحمة للمؤمنين » (2) ; «هدايت و رحمت براي مؤمنان است.»

 

2 - رهبر: پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: «عليكم بالقرآن فاتخذوه اماما قائدا; (3) بر شما باد به قرآن، آن را پيشوا و رهبر خويش قرار دهيد.»

 

3 - برترين گفتار: «الله نزل احسن الحديث » (4) ; «خداوند برترين گفتار را نازل كرد.»

 

4 - شفاي دردها: «ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة » (5) ; «ما آنچه از قرآن مي فرستيم شفاي دل و رحمت است.»

 

5 - جامعيت: قال رسول الله صلي الله عليه و آله «من اراد علم الاولين و الاخرين فليقرء القرآن; (6) هر كس علم اولين و آخرين خواهد، قرآن بخواند.»

 

ملا صدرا در مقدمه تفسير سوره مباركه واقعه مي فرمايد: «بسياري به مطالعه كتب حكما پرداختم تا آنجا كه گمان كردم كسي هستم ولي همين كه چشم بصيرتم باز شد، خود را از علوم واقعي خالي ديدم، در آخر عمرم به فكر فرو رفتم كه به سراغ تدبر در قرآن و روايات محمد و آل محمد بروم. من يقين كردم كه كارم بي اساس بوده است. زيرا در طول عمرم به جاي نور در سايه ايستاده بودم. از غصه جانم آتش گرفت و قلبم شعله كشيد تا رحمت الهي دستم را گرفت و مرا با اسرار قرآن آشنا كرد و شروع به تفسير و تدبر در قرآن كردم، در خانه وحي را كوبيدم درها باز شد و پرده ها كنار رفت و ديدم فرشتگان به من مي گويند: سلام عليكم طبتم فادخلواها خالدين. من كه اكنون دست به نوشتن اسرار قرآن زده ام، اقرار مي كنم كه قرآن درياي عميقي است كه جز با لطف الهي امكان ورود در آن نيست ولي چه كنم عمرم رفت، بدنم ناتوان، قلبم شكسته، سرمايه ام كم، ابزار كارم ناقص و روحم كوچك است.» (7)

 

مرحوم فيض كاشاني در رساله انصاف مي فرمايد: «من مدت ها در مطالعه مجادلات متكلمين فرو رفتم و كوشش ها كردم ولي همان بحث ها ابزار جهل من بود. مدت ها در راه فلسفه به تعلم و تفهم پرداختم و بلند پروازي هايي را در گفته هايشان ديدم، مدت ها در گفت و گوهاي اين و آن بودم، و كتاب و رساله ها نوشتم و گاهي ميان سخنان فلاسفه و متصوفه و متكلمين جمع بندي مي كردم و حرف ها را به هم پيوند مي دادم، ولي در هيچ يك از علوم دوايي براي دردم و آبي براي عطشم نيافتم. بر خود ترسيدم و به سوي خدا فرار و انابه كردم، تا خداوند مرا از طريق تعمق در قرآن و حديث هدايتم كرد.»

 

امام خميني رحمه الله مي فرمايد: «و اين جانب از روي جد; نه تعارف معمولي مي گويم كه از عمر به باد رفته خود تاسف دارم. شما اي فرزندان برومند اسلام! حوزه ها و دانشگاه ها را به شؤونات قرآن و ابعاد بسيار مختلف آن توجه دهيد، تدريس قرآن را در هر رشته اي مد نظر و مقصد اعلي (نه در حاشيه) قرار دهيد. مبادا خداي نخواسته در آخر عمر كه ضعف و پيري بر شما هجوم كرد از كرده ها پشيمان و تاسف بر ايام برایتان باقی بماند .)8

 

1- حشر/ 21.        2-) يونس/ 57.          3- كنزل العمال، خ 4029.       4-) زمر/ 23.        5-) اسري/ 82.

 

6-) كنز العمال، خ 2454.          7-) مقدمه تفسير سوره واقعه، ملاصدرا.       8-) صحيفه نور، ج 20، ص 20.  جواني بخوريد همچون نويسنده.» (21)

 2 نظر

اهميّت دادن به تديّن در امر ازدواج

19 تیر 1391 توسط کدخدا نجف آبادی


  هر كس براي ازدواج خود شرائط و خصوصياتي را در نظر دارد، برخيها به زيبائي دختر و يا پسر بيش از هر چيز ديگر ارزش و اهميّت قائل اند؛ به گونه اي كه با وجود زيبايي تمام مسائل ديگر و معيارهاي اصلي و اساسي ناديده گرفته مي شود، عده اي در ازدواج به وضعيّت مالي پدر دختر، و يا پسر چشم دوخته اند و به محض آنكه خواستگار ثروتمند براي دخترشان آمد، سر از پا نشناخته، معيارهاي اصلي را فراموش كرده، بدون چون و چرا تسليم او مي شوند. و بعضيها هم معيارهاي ديني برايشان اصالت دارد و در عين حال جمال و كمال را نيز ناديده نمي گيرند.
 روايات، سخت بر اين امر تأكيد دارد كه در انتخاب همسر، اساسي ترين معيار براي زوجين، ايمان و تديّن است؛ البته اصالت خانوادگي، اخلاق و… را نيز نبايد ناديده گرفت.
 درباره متدين بودن زن، پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله فرمود: “تُنْكَحُ الْمَرْأَةُ عَلي  اَرْبَعِ خِصلالٍ، عَلي  مالِها، وَعَلي  دِينِها، وَعَلي  جَمالِها، وَعَلي  حَسَبِها وَنَسَبِها، فَعَلَيْكَ بِذاتِ الدِّينِ؛(1) با زن به خاطر چهار چيز ازدواج مي شود: مال و ثروتش و بر دينداري اش و زيبائيش و بر اصل و نسب و خانواده اش و تو با زن متدين ازدواج كن.”
 كه از همسر جهاز و زر نخواهيد
بغيــر از پاكـي گــوهــر نخواهيــد
 بپرس از او كه از ايمان چه داري
نــه از سيم و بستــان چـه داري
 كه در بي دين وفا و عاطفت نيست
صفـا و مردمي و معـرفت نيست 
 
لطيفه 
 
مرد فاسقي همسر خود را به تقوا و پاكدامني سفارش مي نمود. عالمي راز مطلب را از او پرسيد كه خود اهل گناه و معصيت مي باشي، ولي به همسرت درس زهد و تقوا مي دهي؟
 در جواب گفت: من كه يقين دارم به جهنم مي روم، مي ترسم كه اين زن در جهنم هم من را رها نكند. به اين جهت او را به زهد و تقوا سفارش مي كنم تا سرانجام به بهشت رود و در جهنم براي من مزاحمت ايجاد نكند.(2)
 سرانجام ازدواج با مرد غير متدين
 زني به شعبه 45 دادگاه حمايت از خانواده تهران شكايت كرد كه مي خواهد از شوهرش طلاق بگيرد و جدا شود. اين زن و شوهر 33 سال با هم زندگي كرده اند. زن شاكي گفت: علّت تقاضاي طلاق اين است كه شوهرم اهل گناه و هرزگي است.(3)

1)-میزان الحکمه ح8736       2)-کشکول امامت ج 2ص66            3)-روزنامه اطلاعات/بهمن/1350

 1 نظر

اعمال شب وروز نیمه شعبان

14 تیر 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

شب پانزدهم شعبان

1 ـ غسل (1)

2ـ احياي اين شب بسيار فضيلت دارد و از جهت عظمت بعد از شب قدر قرار دارد. (2)

3-زيارت امام حسين عليه السلام  (3)

4 ـ شش ركعت نماز مطابق دستور شب سيزدهم ماه رجب و شعبان

5 ـ دعاي مخصوص(4)

6 ـ زيارت امام زمان( 5)


7 ـ خواندن دعاي كميل (حضرت علي عليه السلام اين دعا را در شب نيمه شعبان در سجده ي نماز مي خواندند.)(6)


روز پانزدهم شعبان


1 ـ غسل (7)


2 ـ زيارت امام زمان (عج) (8)


 


1 ـ عروة الوثقي، ج 1، ص 461.      2ـ بحار الانوار، ج 97، ص 85، ح 5.

 3 ـ همان، ح 4.                      4ـ مصباح كفعمي ـ ص 545.

 5 ـ همان.                              6ـ مصباح المتهجد، ص 774.

 7- عروة الوثقي، ج 1، ص 461.    8ـ مفاتيح الجنان، ص 170.

 

 

 

 1 نظر

. حجّت براي طلّاب

09 خرداد 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

   ملّا صالح مازندراني رحمه الله علیه از علماي بنام و معروف فرمودند: “من در پيشگاه خداوند بر طلاب حجت هستم، زيرا احدي از من فقيرتر نبود؛ به طوري كه زماني قدرت تهيه چراغ براي مطالعه نداشتم و در حافظه و استعداد، كسي فراموش كارتر از من نبود. هر زماني كه از منزل خارج مي شدم، در موقع برگشتن خانه ام را گم مي كردم و اسامي فرزندانم را فراموش مي كردم و در سن 30 سالگي شروع به تعليم (تعلّم) حرف تهجي نمودم؛ ولي با پشتكار و همت زياد خداوند بر من منّت نهاد و تحصيل علم نمودم .

                                                                                                                                         مجله نامه جامعه ش29 

 3 نظر

عوامل تقویت عواطف در خانواده ها

07 خرداد 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

1 - گفت وگوهاي محبت آميز

يكي از راه هاي استحكام بنيان خانواده توجه به ارتباط كلامي است. سخنان عاطفي و بهره گيري از كلمات دلنشين و خطاب هاي شايسته و محبت آميز مخاطب را جذب مي كند. خواسته يا ناخواسته از گوينده راضي شده و در دلش نوعي احساس محبت سبت به او ايجاد مي شود.

 

اگر در خانواده اي مرد يا زن با عبارات زيبا و دلپذير همسرش را صدا كند، علاوه بر اينكه به فرزندان چگونه سخن گفتن را مي آموزد، در قلب او جايگاه ويژه اي خواهد يافت. اميرمؤمنان عليه السلام مي فرمايد: «اجملوا في الخطاب تسمعوا جميل الجواب; (1) زيبا سخن بگوييد تا سخن زيبا بشنويد.»

 

خطاب هاي ملاطفت آميز و دلربا روح و جسم را نوازش داده، همسر را تحت تاثير قرار مي دهد. بعضي از عبارات، آن قدر قشنگ و دوست داشتني است كه هرگز تا آخر عمر فراموش نمي شوند.

 

رسول گرامي اسلام با توجه به اين نكته فرمود: «قول الرجل للمراة اني احبك لا يذهب من قلبها ابدا; (2) مردي كه به زنش بگويد: من ترا دوست دارم، [اثر اين سخن] هرگز از دل زن بيرون نمي رود.» اساسا مرد و زن مسلمان بايد زبان خويش را به سخن نيك عادت دهند، زيرا انسان فطرتا از عبارت هاي جذاب و مهرافزا استقبال مي كند و نسبت به انسان هاي نيكو سخن، در دل خويش احساس محبت مي نمايد.

 

امام علي عليه السلام در گفتار نغز و حكيمانه خويش فرمود: «عود لسانك لين الكلام و بذل السلام يكثر محبوك و يقل مبغضوك; (3) زبانت را به سخنان ملايم و لطيف و سلام كردن به ديگران عادت بده تا دوستانت زياد و دشمنانت كم شوند.»

 

البته سخن گفتن محبت آميز به ويژه در ميان زن و شوهر بايد با ادب خاصي همراه باشد. چرا كه به زبان آوردن كلمات مهرانگيز و عاطفه آميز كه محترمانه در محيط خانواده ادا مي شود با عبارات سبك و شخصيت شكن كاملا متفاوت است، به ويژه در ميان فرزندان و بيگانگان شديدا مذموم بوده و تاثير منفي در ديگران خواهد داشت. از سوي ديگر از گفتار زشت در روايات نهي شده است. بعضي از كلمات مستهجن و نامناسب به ويژه آن كه زمان و مكان هم در آن رعايت نشده باشد، در ديگران ايجاد خشم و تنفر مي كند. مولاي متقيان در سخن ديگري به اين گفتارهاي زشت و مستهجن اشاره كرده و مي فرمايند: «اياك و مستهجن الكلام فانه يوغر القلب (4) ; از گفتن سخنان مستهجن و ناپسند بپرهيز كه دل را پر از خشم و كينه مي كند.»

 

تاثير بعضي از كلمات زشت و گزنده در روح انسان سال ها بلكه تا آخر عمر باقي مي ماند، چنانكه شاعر عرب گفته است:

 

جراحات السنان لها التيام      و لا يلتام ما جرح اللسان

 

زخم هاي نيزه و شمشير كه به جسم انسان وارد مي شود بعد از مدتي خوب مي شود و بهبود مي يابد اما زخم ها و صدماتي كه توسط زبان و عبارات گزنده بر روح انسان فرود مي آيد، مرهم پذير نبوده و جبران نمي شود.»

 

2 - صدا كردن با بهترين نام

صدا كردن همسر با نامي كه بيشتر دوست دارد، در ايجاد انس و الفت در ميان زوجين تاثير به سزايي خواهد داشت. پيامبر گرامي اسلام توصيه فرموده است كه براي افزايش مهر و صفا در ميان مسلمانان، همديگر را با نام زيبا و محترمانه صدا بزنند: «ثلاث يضفين ود المرء لاخيه المسلم يلقاه بالبشر اذا لقيه و يوسع له في المجلس اذا جلس اليه و يدعوه باحب الاسماء اليه; (5) سه چيز دوستي و محبت بين دو مسلمان را افزايش داده [و صفا و صميميت را در ميان آن ها تقويت مي كند.] 1. هنگام ملاقات، با خوشرويي و چهره اي گشاده برخورد كند. 2. اگر مي خواهد در كنار او بنشيند برايش جا باز كند. 3. به بهترين نامي كه دوست دارد او را صدا بزند.»

 

 

3 - سلام كردن به همديگر

طبق آموزه هاي اسلام، سلام كردن با صداي رسا و واضح و با آهنگي عاطفي و جذاب موجب تقويت روابط بين زن و شوهر خواهد شد. سلام با لحني عاطفي، كينه ها را از بين برده، روحيه ها را تقويت كرده و دل ها را به هم نزديك مي نمايد. سلام دادن به جمع خانواده و به ويژه زن و شوهر به يكديگر، نشاط آور و فرح بخش است.

 

امام صادق عليه السلام فرمود: «يسلم الرجل اذا دخل علي اهله (6) ; وقتي شوهر به خانه وارد مي شود بايد به اعضاي خانواده (به ويژه همسرش) سلام كند.»

 

4 - اظهار علاقه و ابراز محبت

زوج جواني كه با هم پيمان زناشويي مي بندند، معمولا بر مبناي علاقه دروني و عشق پاكي است كه به يكديگر دارند. اما آنچه كه در اسلام تاكيد شده و بنيان خانواده را تقويت مي كند و محبت و الفت را ميان زوج جوان افزايش مي دهد اظهار و ابراز آن است.

 

امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «اذا احببت رجلا فاخبره بذلك فانه اثبت للمودة بينكما; (7) هرگاه شخصي را دوست داشتي، دوستي خود را به او اعلام كن، زيرا اين عمل انس و الفت را بين شما پايدارتر مي كند.»

 

البته ابراز محبت از طرف خانم ها نسبت به شوهرشان از ويژگي خاصي برخوردار است. امام صادق عليه السلام در روايتي به خانم هاي مسلمان توصيه مي كند كه نه تنها به شوهران خود اظهار محبت نمايند، بلكه اظهار علاقه آنان، همراه با دلربايي باشد.

 

«ولا غني بالزوجة فيما بينها و بين زوجها الموافق لها عن ثلاث خصال … و اظهار العشق له بالخلابة والهيئة الحسنة لها في عينه; (8) زن براي موفقيت در زندگي مشترك با همسر خويش از مراعات سه چيز ناگزير است … [كه از جمله آن ها] اظهار عشق و محبت به همراه طنازي و دلربائي و جلوه گري براي شوهر محبوب خويش است.»

 

**عزیزان چنانچه مایل باشید میتوانید در روزهای بعد ادامه مطالب را دنبال کنید .**

1

) غررالحكم، ص 436.

 

2) وسائل الشيعه، ج 20، ص 23، الكافي، ج 5، ص 569.

 

3) غررالحكم، ص 435; عيون الحكم و المواعظ، ص 340.

 

4) همان، ص 214.

 

5) اصول كافي، ج 2، ص 643.

 

6) بحارالانوار، ج 76، ص 2.

 

7) اصول كافي، ج 2، ص 644.

 

8) بحارالانوار، ج 75، ص 237 و تحف العقول، ص 323.

 

 نظر دهید »

اعمال ماه رجب

04 خرداد 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

ماه مبارك رجب، ماهِ نزول رحمت الهي(1) و ماهِ مولودِ(2) كعبه است.

ابن عباس مي گويد: «هرگاه ماه رجب فرا مي رسيد، رسول الله صلي الله عليه و آله ، به مسلمانان دستور گِردهمآيي مي داد و عظمت اين ماه را به آنان، تذكّر مي داد.»(3)

معني رجب
عن ابي الحسن عليه السلام قال:

«رجب نهر في الجنّة اشد بياضا مِن اللّبن واحلي مِنَ العسل، مَن صام يوما مِن رجبٍ سقاه اللّه عزّوجلّ مِن ذلك النّهر؛

رجب، نهري است در بهشت، [آب آن [سفيدتر از شير و شيرين تر از عسل است، كسي كه يك روز از ماه رجب را روزه بگيرد، خداي عزّوجلّ از آن نهر به او مي آشاماند.»(4)

برنامه هاي ويژه ي اين ماهِ عزيز به شرح ذيل است:

1 ـ روزه

امام صادق عليه السلام فرموده است: «وقتي كه حضرت نوح عليه السلام سوار بر كشتي شد، اوّلين روز از ماهِ رجب بود، به همراهانش دستور داد كه اين روز را روزه بگيرند و سپس فرمود:, روزه ي اين روز تا سال آينده، روزه گير را از آتش دور مي كند و فردي كه هفت روز از اين ماه را روزه بگيرد درهاي عذاب به روي او بسته مي شود.»(5)

و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله درباره ي روزه ي اين ماه فرموده است:

«آن كه يك روز اين ماه را روزه بدارد، از ناراحتي قيامت ايمن خواهد بود.»(6)

علامه ي مجلسي در مورد ثواب روزه ي ايام ماه رجب و به تعدادِ روزهايي(7) كه مؤمنين در اين ماه روزه مي گيرند، ثمراتِ قابل توجّهي را برشمرده است كه بيان آن ها مفصل است.

أيْنَ الرجبيّون؟
در خصوص روزه داري در اين ماه از ناحيه ي ائمه ي اطهار عليهم السلام تأكيد بسيار شده است و ثواب دنيوي و اخروي براي صائمين در اين ماه بر شمرده اند، از جمله امام صادق عليه السلام فرموده است:

«اذا كان يوم القيامة نادي مناد من بطنان العرش أَيْنَ الرَّجَبيُّون؟ فيقوم اناس يُضي ء وجوههم لأهل الجمع علي رؤوسهم تيجان الملك و ذكر ثوابا جزيلاً الي أن قال:,هذا لمن صام مِن رجب شيئا ولو يوما من اوّله او وسطه او آخره؛ روز قيامت منادي از بطن عرش صدا مي زند: كجايند رجبيّون؟ [در اين هنگام[ عدّه اي از ميان مردم بر مي خيزند و اين در حالي است كه از چهره ي آن ها نور مي درخشد و [خداوند] بر سر آنان تاج ملائكه را نهاده است. و [امام صادق عليه السلام [ ثواب زيادي را ذكر كرد تا آنجا كه فرمود:, اين مزد كساني است كه ماه رجب روزه گرفته اند ولو يك روز از اوّل، وسط و يا آخر آن.»،(8)

2 ـ صدقه

صدقه دادن به مساكين به اندازه ي يك مُدْ طعام توسط كساني كه وسعت مالي دارند، كساني كه توانايي مالي ندارند هر مقدار از تسبيحات و اذكار را مي توانند بخوانند.(9)

3 ـ خواندن اين دعا كه حضرت امام صادق عليه السلام به معلي بن خنيس تعليم داد كه بعد از نماز صبح و عشا بخواند:

«يا من ارجوه لكلّ خير و امَن سخطه عند كل شرّ، يامن يعطي الكثير بالقليل، يا من يعطي من سأله، يا من يعطي من لم يسئله و من لم يعرفه تحنّنا منه و رحمة اعطني بمسئلتي ايّاك جميع خيرالدّنيا و جميع خير الآخرة واصرف عنّي بمسئلتي ايّاك جميع شرّ الدّنيا و شرّ الآخرة فانّه غير منقوص ما اعطيت و زدني من فضلك يا كريم يا ذاالجلال و الاكرام، يا ذاالنعماء والجود، يا ذالمنّ و الطَّول، حرّم شيبتي علي النّار.»(10)

4 ـ زيارت ثامن الحجج حضرت علي بن موسي الرضا عليهماالسلام (11)

5 ـ انجام حج عمره(12)

6 ـ خواندن دعاي مخصوص اين ماه، هر روز(13)

7 ـ تكرار اين اذكار در اين ماه:

يك هزار بار «لا اله الاّ اللّه»، يك صد بار «استغفراللّه الذي لا اله الاّ هو وحده لاشريك له و اتوب اليه»، يك هزار مرتبه «استغفراللّه ذالجلال والاكرام من جميع الذّنوب و الاثام.»(14)

8 ـ نماز

در هر شب ماه رجب، دو ركعت نماز بدين ترتيب خوانده شود:

الف ـ در هر ركعت بعد از حمد، سه مرتبه سوره ي كافرون و يك مرتبه سوره ي اخلاص.

ب ـ پس از نماز اين دعا خوانده شود:

«لا اله الاّ اللّه وحده لاشريك له، لهُ الملك و له الحمد، يحيي و يميت و هو حيّ لايموت بيده الخير و هو علي كل شي ءٍ قدير و اليه المصير ولاحول ولا قوّة الاّ باللّه العلي العظيم. اللّهمّ صلّ علي محمد النبيّ الاُميّ و اله.» و سپس حاجت خود را از خداي سبحان طلب كند.»(15)

9 ـ عمل ليلة الرغائب

«اولين شب جمعه ي ماه مبارك رجب (ليلة الرَغائب) ناميده شده است كه فضائل بسياري براي اين شب برشمرده اند و دستور مخصوص اين عمل، چنين است:

روز پنجشنبه را روزه بگيرد. بين نماز مغرب و عشا دوازده ركعت نماز دو ركعتي بدين ترتيب بخواند:

الف ـ در هر ركعت بعد از حمد، سه مرتبه سوره ي قدر و دوازده مرتبه سوره ي اخلاص

ب ـ بعد از هر نماز بگويد: «اللّهم صلّ علي محمد النبّي الاُمّي و علي آله»

ج ـ آن گاه سجده كند و 70 مرتبه بگويد: «سبّوحٌ، قُدّوسٌ، رب الملائكة والرّوح» سپس از سجده برخيزد و بگويد: «ربّ اغفر وارحم و تجاوز عمّا تعلم انّك انت العلي العظيم»

د ـ بار ديگر به سجده رود و 70 بار بگويد: «سبّوح، قدّوس، ربُّ الملائكة والروح» و در پايان حوائج خود را درخواست كند.»(16)

شب اول ماه:

شب ولادت با سعادت ششمين اختر آسمان ولايت و امامت حضرت امام محمد باقر عليه السلام در سال 57 ه . ق.

1 ـ غسل(17)

2 ـ احيا(18)

3 ـ بعد از عشا دو ركعت نماز به ترتيب زير خوانده شود:

الف ـ در ركعت اول بعد از حمد، يك مرتبه سوره ي انشراح و سه بار سوره ي اخلاص

ب ـ در ركعت دوم بعد از حمد، سوره هاي انشراح، اخلاص، فلق و ناس

ج ـ پس از نماز 30 مرتبه «لا اله الاّ اللّه و 30 مرتبه صلوات»(19)

4 ـ زيارت امام حسين عليه السلام (20)

5 ـ دعاي امام جواد عليه السلام (21)

اعمال روزهاي ماه مبارك رجب
روز اولِ ماه

1 ـ غسل(22)

2 ـ روزه(23)

3 ـ زيارت امام حسين عليه السلام (24)

4 ـ زيارت امام رضا عليه السلام (25)

5 ـ نماز حضرت سلمان

اين نماز ده ركعت است كه به صورت پنج نماز دو ركعتي بشرح زير خوانده مي شود:

الف ـ در هر ركعت بعد از حمد، يك بار سوره ي اخلاص (قل هوالله احد) و سه بار سوره ي كافرون

ب ـ بعد از هر ركعت، دست ها را بلند كند و اين دعا را بخواند:

«لا اله الاّ اللّه وحده لاشريك له، له الملك و لهُ الحمد، يحيي و يميت و هو حي لايموت بيده الخير و هو علي كلّ شي ءٍ قدير.»

ج: سپس بگويد: «اَللّهُمَّ لا مانِعَ لِما اَعْطَيْتَ وَ لا مُعْطِيَ لِما مَنَعْتَ وَ لا يَنْفَعُ ذَالجِدِّ مِنْكَ الجِدُّ.»(26)


روز سوم ماه

شهادت امام هادي عليه السلام در سال 254 ه.ق.(27)

روزه دهم ماه

الف ـ ولادت امام جواد عليه السلام در سال 195 ه . ق.(28)

ب ـ وفات عباس بن عبدالمطلب، در سال 32 ه . ق.(29)

روز سيزدهم ماه

ولادت با سعادت اميرالمؤمنين حضرت علي عليه السلام در سال 23 ه . ق مطابق با سال 30 عام الفيل. اعمال ويژه ي شب و روز سيزدهم رجب چنين است:

در شب سيزدهم دو ركعت نماز كه در هر ركعت بعد از حمد، سوره ي يس، ملك و اخلاص خوانده شود(30) مستحب است.

اعمال ويژه ي روز سيزدهم عبارتند از:

1 ـ روزه(31)

2 ـ اعمال ام داوود(32)

روز چهاردهم ماه

اعمال مخصوص اين روز به شرح ذيل است:

در شب چهاردهم چهار ركعت نماز دو ركعتي (مثلِ دستورِ شب سيزدهم)(33) خوانده مي شود. در روز آن، روزه وارد شده است.(34)

روز پانزدهم ماه

وفات حضرت زينب كبري عليهاالسلام در سال 62 ه.ق.

دستورهاي ويژه ي شب و روز پانزدهم ماه:

شب:

1 ـ غسل(35)

2 ـ احيا(36)

3 ـ شش ركعت نماز به صورت نماز دو ركعتي و مطابق دستور نماز شب سيزدهم.(37)

4 ـ زيارت امام حسين عليه السلام (38)

روز:

1 ـ غسل(39)

2 ـ روزه(40)

3 ـ نماز حضرت سلمان (مطابق دستور روز اول ماه رجب)(41)

4 ـ زيارت امام حسين عليه السلام .

از هشتمين امام معصوم عليه السلام سؤال شد: چه زماني زيارت امام حسين عليه السلام فضيلت بيشتري دارد؟ فرمود: «نيمه ي رجب و نيمه ي شبعان.»(42)

روز بيست و چهارم ماه

فتح خيبر، در سال 7 ه . ق.(43)

روز بيست و پنجم ماه

شهادت امام موسي كاظم عليه السلام در سال 183 ه . ق. و در سن 55 سالگي در بغداد(44)

روز بيست و ششم ماه

وفات ابوطالب پدر مولاي متّقيان حضرت علي عليه السلام در سال سوم قبل از هجرت(45)

روز بيست و هفتم ماه

بعثت حضرت ختمي مرتبت، محمد مصطفي صلي الله عليه و آله در سال سيزدهم ه . ق. اعمال مخصوص شب و روز آن چنين است:

شب:

1 ـ غسل(46)

2 ـ زيارت حضرت علي عليه السلام (47)

3 ـ دعاي مخصوص اين شب(48)

4 ـ دوازده ركعت نماز به صورت شش نماز دو ركعتي خوانده شود و سپس:

الف ـ بعد از نمازها، 7 مرتبه سوره هاي حمد، ناس، اخلاص، كافرون، قدر و آية الكرسي خوانده شود

ب ـ آنگاه اين دعا تلاوت شود:

«الحمد لله الّذي لم يتخذ ولدا ولم يكن له شريك في الملك و لم يكن لهُ و ليٌّ من الذُّلِ و كبّرهُ تكبيرا. اللّهم انّي اسئلكَ بمعاقدِ عزّك، علي اركان عرشك و منتهي الرحمةِ مِن كتابِك و باسمك الاعظم الاعظم و ذكرك الاعلي الاعلي الاعلي و بكلماتك التّامات ان تُصلّي علي محمد و آله و ان تفعل بي ما اَنت اهله»(49)


روز

1 ـ غسل

2 ـ روزه: از حضرت علي بن موسي الرضا عليهماالسلام روايت شده است كه: ثواب روزه ي اين روز برابر است با هفتاد سال روزه گرفتن.(50)

3 ـ ذكر صلوات(51)

4 ـ زيارت حضرت رسول و حضرت علي عليه السلام (52)

روز سي ام ماه

اعمالِ مخصوصِ آخرِ ماهِ رجب به اين شرح است:

1 ـ غسل(53)

2 ـ روزه(54)

3 ـ نماز حضرت سلمان(55)

پي نوشت ها:

1 ـ بحار الانوار، ج 97، ص 26.

2 ـ وسائل الشيعه، ج 7، ص 47، حديث 33.

3 ـ بحار الانوار، ج 97، ص 47، حديث 33.

4 ـ ثواب الاعمال، ص 47؛ بحار الانوار، ج 97، ص 36.

5 ـ وسائل الشيعه، ج 7، ص 348، حديث 1.

6 ـ بحار الانوار، ج 97، ص 47، حديث 33.

7 ـ همان، ص 26 تا 31.

8 ـ وسائل الشيعه، ج 7، ص 355، چاپ اسلاميه؛ بحارالانوار، ج 97، ص 41 با همين مضمون.

9 ـ بحارالانوار، ج 97، ص 42، ح 29.

10 ـ همان، ج 98، ص 390.

11 ـ مفاتيح الجنان، انتشارات حافظ تهران، ص 139.

12 ـ همان، 139.

13 ـ بحار الانوار، ج 98، ص 389.

14 ـ همان، ج 97، ص 53.

15 ـ مفاتيح الجنان، ص 138.

16 ـ بحارالانوار، ج 98، ص 396، ح 2.

17 ـ مفاتيح الجنان، ص 40.

18 ـ المراقبات، ص 41.

19 ـ بحار الانوار، ج 98، ص 379.

20 ـ مفاتيح الجنان، ص 140.

21 ـ همان، ص 140.

22 ـ عروة الوثقي، ج 1، ص 461.

23 ـ بحار الانوار، ج 97، ص 33.

24 ـ كامل الزيارات، ص 182، ح 2.

25 ـ مفاتيح الجنان، ص 250.

26 ـ المراقبات، ص 46.

27 ـ تقويم عبادي، ص 66.

28 ـ همان، ص 67.

29 ـ همان، ص 67.

30 ـ مفاتيح الجنان، ص 142.

31 ـ بحارالانوار، ج 97، ص 50، حديث 3.

32 ـ همان، ج 98، ص 399؛ مفاتيح، ص 144.

33 ـ مفاتيح الجنان، ص 142.

34 ـ بحارالانوار، ج 97، ص 50، ح 3.

35 ـ همان، ج 97، ص 46.

36 ـ مفاتيح الجنان، ص 142.

37 ـ همان.

38 ـ همان.

39 ـ همان.

40 ـ بحارالانوار، ج 97، ص 50، ح 3.

41 ـ مفاتيح، ص 142.

42 ـ كامل الزيارات، ص 182، ح 1.

43 ـ تقويم عبادي، ص 70.

44 ـ منتهي الآمال، ج 2، ص 214.

45 ـ تقويم عبادي، ص 70.

46 ـ عروة الوثقي، ج 1، ص 461.

47 ـ مفاتيح الجنان، ص 148.

48 ـ همان، ص 150.

49 ـ همان، ص 148.

50 ـ عروة الوثقي، ج 1، ص 461.

51 ـ همان، ج 2، ص 241؛ بحارالانوار، ج 97، ص 37، حديث 21.

52 ـ مفاتيح الجنان، ص 152.

53 ـ همان، ص 152.

54 ـ عروة الوثقي، ج 1، ص 461.

55 ـ مفاتيح الجنان، ص 154.

 نظر دهید »

احیاگر مکتب امام باقر (علیه السلام)

03 خرداد 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

 

 طليعه

 در مكتب امام باقرعليه السلام، شاگردان زيادي تربيت يافته اند كه گروه قابل توجهي از آنان از شهر كوفه بوده و هر يك در زمان خود به ترويج مكتب حيات بخش اهل بيت عليهم السلام اشتغال داشته اند كه در عصر ما، شناختن هر يك از آنان ضرورت ويژه اي را دارد. شيخ طوسي رحمه الله 468 نفر از شاگردان امام باقرعليه السلام را در كتاب رجال خويش نام برده است.(2)

 در اين فرصت و به مناسبت ولادت با سعادت آن گرامي، با شخصيت برجسته محمد بن مسلم ثقفي، يكي از شاگردان ممتاز مكتب حضرت باقر العلوم عليه السلام، آشنا مي شويم. باشد كه درسهايي آموزنده و بهره هايي معنوي از اين شخصيت والا مقام بياموزيم؛ همو كه سي هزار حديث از مولايش حضرت باقرعليه السلام آموخت و براي مبلّغان معارف اهل بيت عليهم السلام به يادگار گذاشت.

 در عظمت مقام اين شاگرد ممتاز ائمه اطهارعليهم السلام، همين بس كه پيشواي ششم عليه السلام وي را از احياگران مكتب حضرت باقرعليه السلام به شمار آورده است. سليمان بن خالد اقطع در اين زمينه مي گويد:از امام صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود: “مَا أَحَدٌ أَحْيَا ذِكْرَنَا وَ أَحَادِيثَ أَبِي إِلَّا زُرَارَةُ وَ أَبُو بَصِيرٍ الْمُرَادِيُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ وَ بُرَيْدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ وَ لَوْ لَا هَؤُلَاءِ مَا كَانَ أَحَدٌ يَسْتَنْبِطُ هَذَا هَؤُلَاءِ حُفَّاظُ الدِّينِ وَ أُمَنَاءُ أَبِي عَلَي حَلَالِ اللَّهِ وَ حَرَامِهِ وَ هُمُ السَّابِقُونَ إِلَيْنَا فِي الدُّنْيَا وَ الآْخِرَةِ؛(3) كسي جز زراره و ابو بصير و محمد بن مسلم و بريد بن معاويه ياد و نام ما و سخنان پدرم را زنده نگه نداشته است. اگر اينها نبودند كسي احكام دين را استنباط نمي كرد. اينان پاسداران [حريم احكام ] دين الهي و امينان پدرم بر حلال و حرام خداوند هستند. اينان در دنيا [براي حضور در نزد ما] و در آخرت نيز [در رسيدن ] به ما از همه سبقت گرفته اند.”

 ابي عبيدة حذاء نيز مي گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مي فرمود: “زُرَارَةُ وَ أَبُو بَصيرٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ وَ بُرَيْدٌ مِنَ الَّذينَ قَالَ اللَّه تَعَالَي “وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ اُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ"(4) زرارة و ابو بصير و محمد بن مسلم و بريد از كساني هستند كه خداوند [در مورد آنان ]فرموده است: “آنان كه [در ايمان بر همگان ]پيشي گرفتند، آنان به حقيقت مقرّبان درگاهند.”

 محدث بزرگوار شيعه، شيخ عباس قمي در مورد اين شخصيت تربيت يافته در مكتب امام پنجم عليه السلام مي نويسد: “ابوجعفر محمّد بن مسلم، الطحّان الثقفي الكوفي، از بزرگان اصحاب باقرين عليهما السلام و از حواريين ايشان و از مخبتين و اورع و افقه مردم و از وجوه اصحاب كوفه است. “وَ هُوَ مِمَّنِ اجْتَمَعَتِ الْعِصابَةُ عَلي تَصْحيح ما يَصِحُّ عَنْهُ وَ عَلي تَصْديقِهِ وَ الاِنْقِياد لَهُ بِالْفِقْهِ.”

 روايت شده است كه چهار سال در مدينه اقامت نمود و در اين مدت از خدمت حضرت امام محمد باقرعليه السلام احكام و معارف ديني را كسب مي نمود و بعد از ايشان، از محضر مبارك حضرت امام جعفر صادق عليه السلام استفاده كرد. از او روايت شده است كه گفت: “سي هزار حديث از حضرت باقرعليه السلام و شانزده هزار حديث از امام جعفر صادق عليه السلام اخذ كرده ام."(5)

 در اينجا به برخي از ويژگيهاي اين ياور مخلص امام پنجم عليه السلام اشاره مي كنيم:

 تواضع و فروتني

 محمّد بن مسلم، مردي برجسته، ثروتمند و جليل القدر بود. حضرت باقرعليه السلام به وي فرمود: “اي محمّد! تواضع و فروتني پيشه كن!” او هم از مقام والاي اجتماعي و شخصيت قابل توجه خود چشم پوشي كرد، زنبيلي پر از خرما برداشت، ترازويي به دست گرفت و در كوفه، كنار در مسجد نشست و مشغول خرما فروشي شد. بستگانش به نزد او آمدند و گفتند: تو بزرگ مايي، اين كار تو باعث رسوايي و ننگ ما است! محمد پاسخ داد: مولايم مرا امر فرموده به چيزي كه من دست از آن بر نخواهم داشت. گفتند: اگر به ناچار مي خواهي كسبي كني، پس كاري سنگين تر و آبرومندانه تر انجام بده! بيا در دكّان آرد فروشي بنشين! پس براي او سنگ آسيا و شتري مهيا كردند كه گندم و جو آرد كند و بفروشد. محمّد نيز قبول كرد و از اين جهت است كه او را “طحّان” گفتند.(6)

 امينِ امام باقرعليه السلام

 روزي عبدالله بن ابي يعفور به حضرت صادق عليه السلام عرض كرد: “من هميشه نمي توانم شما را ملاقات نمايم و مستقيماً پرسشهاي خويش را مطرح كنم. امكان تشرّف به محضر شما هميشه برايم مقدور نيست. براي من سؤالاتي مطرح مي شود و يا اينكه شيعيان به من مراجعه مي كنند و سؤالاتي از من مي پرسند و من جواب همه آنها را نمي دانم.”

 امام صادق عليه السلام فرمود: “چرا به نزد محمد بن مسلم ثقفي نمي روي و از او جواب سؤالهايت را نمي گيري؟ او از پدرم بهره ها برده، سخنها شنيده و يكي از چهره هاي ارزشمند و مورد اعتماد نزد پدر بزرگوارم بوده است."(7)

 گنجينه معارف اهل بيت عليهم السلام

 محمّد بن مسلم، در اثر تلاشهاي شبانه روزي؛ روايات و احكام فراواني را از محضر امامان معصوم عليهم السلام در موضوعات مختلف فقهي و حقوقي آموخته و براي مشتاقان معارف اهل بيت عليهم السلام نقل كرده است؛ براي همين، در عصر خود بسياري از مشكلات مردم را در مورد احكام شرعي و مسائل حقوقي حل مي نمود.

 او مي گويد: “شبي در پشت بام خانه خود خوابيده بودم. شنيدم كسي در خانه مرا مي زند. پرسيدم: كيست؟ صداي بانويي را شنيدم كه پاسخ داد: منم! خدا تو را رحمت كند، در را باز كن! من به كنار بام رفتم و ديدم كه زني ايستاده است. چون مرا ديد گفت: دختر نوعروس من حامله بود و او را درد زاييدن گرفت و نازاييده با آن درد درگذشت. الآن فرزند در شكم او حركت مي كند. چه بايد كرد و حكم صاحب شرع در اين باب چيست؟ به او گفتم: اي بانو! مثل اين مسئله را روزي از حضرت امام محمدباقرعليه السلام پرسيدند. آن حضرت فرمود: كه شكم مرده را بشكافند و فرزند را بيرون آرند. تو نيز چنان كن! بعد از آن به او گفتم: چه كسي تو را به منزل من راهنمايي كرد؟ گفت: من براي حل مشكل به نزد ابو حنيفه رفته بودم. او نتوانست پاسخ درستي به من بدهد و گفت: من در مورد اين مسئله چيزي نمي دانم. نزد محمّد بن مسلم ثقفي برو كه او پاسخ صحيح را به تو خواهد داد و هر پاسخي داد، مرا نيز از آن آگاه كن!

 بعد از اين گفتگو به آن زن گفتم: برو به سلامت. فرداي آن روز، وقتي به مسجد رفتم، ديدم كه ابوحنيفه نشسته و همان مسئله را با اصحاب خود مطرح كرده از ايشان سؤال مي كند و مي خواهد كه آنچه كه از من در جواب اين مسئله به او رسيده، به نام خود اظهار كند. از گوشه مسجد سرفه اي كردم. ابوحنيفه متوجه من شد و گفت: خدا تو را بيامرزد! بگذار ما زندگي كنيم."(8)

 دلداده آل محمدصلي الله عليه وآله

 زراره در مورد دلدادگي محمد بن مسلم به خاندان وحي مي گويد: “روزي ابو كريبه ازدي و محمّد بن مسلم ثقفي جهت اداي شهادتي نزد شريك، قاضي كوفه آمدند. شريك لحظه اي در سيماي نوراني و معنوي آن دو نگريست. وقتي آثار صلاح و تقوي و عبادت را در چهره آنان مشاهده كرد، با خود زمزمه كرد: جعفريان و فاطميان!

 يعني اين دو نفر از شيعيان حضرت جعفرعليه السلام و فاطمه عليها السلام بوده، منسوب به اين خانواده هستند. آن دو با شنيدن اين سخن، اشك در چشمانشان حلقه زد و گريستند، شريكِ قاضي، علت گريه آنان را پرسيد. آن دو پاسخ دادند: براي اينكه ما را از شيعيان شمردي و جزء مردماني حساب كردي كه راضي نمي شوند ما را برادران خود بگيرند به جهت آنچه مشاهده مي كنند از كمي ورع و ضعف ايمان ما. و همچنين ما را نسبت دادي به كسي كه راضي نمي شود امثال ما را از شيعه خود به حساب آورد؛ پس اگر لطف نموده، ما را قبول فرمايد، پس بر ما منت نهاده است. شريك تبسّم كرد و گفت: “هرگاه جوانمرد در دنيا پيدا مي شود، بايد مانند شما بوده باشد."(9)

 ارتباط ويژه با امام عليه السلام

 محمد بن مسلم با امام باقرعليه السلام چنان ارتباط نزديكي داشت كه در مواقع گرفتاري، پيشواي پنجم عليه السلام شخصاً در رفع مشكلات وي اقدام مي كرد.

 او در اين باره مي گويد: “در يكي از روزها وارد شهر مدينه شدم و آن روز من به شدت بيمار بودم. امام وقتي از بيماري من خبردار شد، توسط غلام مخصوصش برايم شربتي فرستاد كه من آن را بنوشم. غلام حضرت شربت را به دستم داد و گفت: اين را بنوش كه من از سوي امام مأمورم از اينجا برنگردم تا اينكه تو اين شربت را بخوري!

 من آن را نوشيدم. شربت لذّت بخش و خنك و خوش طعمي بود كه عطر دل انگيز مشك از آن به مشامم مي رسيد و شامّه ام را نوازش داده و آرام و راحتم كرد. بعد از تناول آن، غلام گفت: امام به من دستور داده است كه بعد از ميل شربت به حضور امام برويم. من يك لحظه به فكر فرو رفتم: من كه قادر به ايستادن روي پاي خودم نيستم، امام چگونه دستور داده تا به نزدش بروم؟

 اما همين كه شربت اعطايي امام در وجودم اثر كرد، گويا از بند رها شدم. بلند شده، به منزل امام رفتم. اجازه ورود خواستم، آقا از اندروني صدا زد: “از بيماري شفا يافتي؟ بفرما داخل!”

 به داخل رفتم. در حالي كه ديدن وجود امام اشك شوق را از ديده هايم جاري ساخته بود و توانايي كنترل احساساتم را در آن لحظه نداشتم، به آقا سلام كردم. دست و پيشاني اش را بوسيدم. امام باقرعليه السلام فرمود: محمد! چرا گريه مي كني؟”

 عرض كردم: فدايت شوم، بر غربت و تنهايي خودم و دوري راه و نبودن امكانات كه نمي توانم همواره در خدمت شما باشم، زيارتتان كنم و از محضرتان بهره مند گردم.

 امام فرمود: “محمد! اما نبودن امكانات و محروميتهاي ظاهر؛ پيوسته با شيعيان و دوستان ما همراه خواهد بود؛ چرا كه خداوند اين گونه مقدّر فرموده است. اساساً گرفتاريها به سرعت به سراغ آنها مي آيد. (از اين جهت دلگير نباش!)

 اما اينكه گفتي غريبي و تك و تنها دور از ما زندگي مي كني؛ در اين مورد به جدّم ابي عبدالله الحسين عليه السلام اقتدا كرده اي كه در سرزميني دور از ما آرميده است. درود و صلوات خدا بر او باد!

 اما اينكه از نبودن وسيله و دوري راه مي نالي؛ بدان كه مؤمن در اين دنيا در ميان اين مردم وارونه و منكوس، غريب است؛ (زيرا بر خلافكاريها و منكرات اعتراض مي كند و از وضع موجود ناراحت است.) تا اينكه از اين دنيا بيرون رود و در جوار رحمت خداوند متعال آرامش يابد.

 اما اينكه گفتي دوست داري در كنار ما باشي و بيشتر ما را زيارت كني، ولي نمي تواني؛ مطمئن باش خداوند از دل تو آگاه است و پاداش تو نزد اوست."(10)

 سپس حضرت به من فرمود: “آيا به زيارت قبر حسين عليه السلام مي روي؟

 عرض كردم: بلي، امّا با خوف و هراس!

 حضرت فرمود: “هر چه در اين زيارت شدّت و سختي ببيني و خوف و هراس تو بيشتر باشد، ثواب و اجرت به همان قدر افزون مي گردد و كسي كه در زيارت آن حضرت خوف داشته، با اين حال آن جناب را زيارت كند، حق تعالي او را از وحشت روزي كه مردم براي حساب در مقابل پروردگار عالميان مي ايستند (يعني روز قيامت)، در امان نگه مي دارد و اين شخص از زيارت بر مي گردد در حالي كه حق تعالي گناهانش را آمرزيده و فرشتگان بر او درود و سلام مي دهند و پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله او و آنچه را به جا آورده، ديده و برايش دعا مي فرمايند و وي به نعمت و فضل خدا روي آورده، هيچ رنج و تعبي به او متوجه نشده، رضايت و خشنودي خدا را پي گيري مي نمايد.”

 سپس حضرت به من فرمود: “شربت را چگونه يافتي؟”

 عرض كردم: شهادت مي دهم شما اهل بيت عليهم السلام رحمت بوده، جانشين جانشينان پيامبر هستيد! غلامي نزد من آمد و آنچه عنايت كرده بوديد، به من رساند. قبل از آن نمي توانستم روي پاي خود بايستم و از خود مأيوس شده بودم. وي شربت را به من داد و من آن را نوشيدم. بويي به آن خوشي تا به حال استشمام نكرده و مزه اي به آن پاكيزگي تا به حال نچشيده و طعمي به آن مطبوعي تا كنون حس ننموده و به گواراتر از آن هرگز بر نخورده بودم،و هنگامي كه آن را نوشيدم، غلام به من گفت: حضرت به من امر فرموده اند: “وقتي نوشيدي نزد من بيا!”

 من كه از حال خود با خبر بودم، پيش خود گفتم: حتماً به حضورش مشرّف خواهم شد، گر چه جانم را از دست بدهم، پس به سوي شما روي آوردم؛ ولي گويا از بند رها گشتم، پس حمد و سپاس خدايي را كه شما را رحمت براي شيعيانتان و رحمت براي من نيز قرار داده است.

 حضرت فرمود: “اي محمد! در آن شربتي كه نوشيدي، تربت قبر حسين عليه السلام بود و آن بهترين دارويي است كه به منظور استشفا مصرف مي كنند و با آن هيچ دوايي را برابر و مساوي ندان! ما به اطفال و زنان خود آن را مي خورانيم و در آن هر خير و خوبي را ديده ايم.”

 عرضه داشتم: فدايت شوم! از آن برداشته و استشفا بجوييم؟

 حضرت فرمود: “بسا شخصي آن را برداشته، با خود از حائر حسيني عليه السلام بيرون مي برد و بر ديگران اظهار نموده، مخفي نمي كند؛ پس در برخورد با جنّي يا حيواني و يا موجودي ديگر كه داراي آفت و يا مرض و بيماري است، آن را مي بويند و بركتش زايل مي گردد و بدين ترتيب بركت آن براي غير، مصرف مي شود.

 امّا تربتي را كه ما با آن دردها را معالجه مي كنيم، اين طور نيست. هر كسي كه آداب آن را رعايت كند و آنچه را كه برايت گفتم منظور كند، و تربت را از منظر ديگران بر حذر داشته باشد و در معرض عموم قرار ندهد، مسلّماً با هيچ شيئي تماس پيدا نكرده و هيچ كس از آن تناول ننموده است، مگر در همان ساعت از مرض و بيماري كه دارد شفا پيدا مي كند.”

 سپس امام عليه السلام در ادامه سخنش فرمود: “اي محمد! سرگذشت اين تربت، نظير سرگذشت حجر الاسود است كه صاحب آفات و امراض و كفر و جاهليت با آن تماس پيدا مي كردند و پس از تماس، مرض و عيب و نقصي كه داشتند بر طرف مي شد.

 اين سنگ در اول همچون ياقوت سفيد و شفّافي بود كه پس از اين تماسها و اصابت اين اشياءِ آلوده، رفته رفته رنگش تيره و سياه شد و به اين صورتي كه اكنون مي بيني در آمد.

 اين تربت نيز به واسطه تماس با اشياء آلوده و افراد ناصالح، خاصيت و اثرش زايل گرديده است و آن تأثيري را كه بايد داشته باشد ندارد؛ براي همين، تو نمي تواني اثر مطلوب را از آن برداري.”

 به امام عرض كردم: من از تربت پاك حسيني عليه السلام چگونه استفاده كنم؟

 حضرت فرمود: “وقتي آن را در معرض عموم قرار دادي، با آن همان عملي را كرده اي كه ديگران مي كنند؛ يعني آن را سبك مي شماري. بسا آن را در خورجين انداخته، در بين اشياء آلوده مي گذاري، در نتيجه اين بي احترامي، اثري را كه از آن انتظار داري نخواهي ديد و آن اثر از تربت زايل مي گردد.”

 عرضه داشتم: فدايت شوم! فرموده شما كاملا صحيح است. چگونه آن را بردارم تا همچون شما از آن بهره بگيرم؟

 حضرت فرمود: “آيا مقداري از آن را به تو بدهم؟”

 عرض كردم: بلي.

 فرمود: “وقتي از من گرفتي، با آن چه مي كني؟”

 عرض كردم: با خود مي برم.

 فرمود: “در چه چيز آن را قرار مي دهي؟”

 عرض كردم: در لباسهاي خود آن را مي گذارم.

 حضرت فرمود: اين كار را مكن! بلكه وقتي آن را از من گرفتي، تا نزد من هستي تناولش كن كه حاجتت روا مي شود و هرگز با خودت حمل نكن؛ زيرا در اين صورت اثري نداشته و برايت سالم نمي ماند.”

 محمد بن مسلم مي گويد: حضرت از آن  (تربت) دوبار به من خورانيدند و پس از آن، هيچ درد و رنجي در خود احساس نكردم و به كلي برايم بهبودي حاصل شد و پس از آن به وطن خويش برگشتم.(11)

 درسهايي از امام باقرعليه السلام

 تكريمِ فرزند

 محمد بن مسلم نقل مي كند كه من در خدمت امام باقرعليه السلام بودم. در اين هنگام فرزند خردسالش جعفرعليه السلام وارد شد و در دستش عصايي بود كه با آن بازي مي كرد. امام باقرعليه السلام او را به گرمي در آغوش گرفت و به سينه خود فشرد و خطاب به او فرمود: “پدر و مادرم به فدايت باد! [با اين چوب ] كار لهو انجام مده و بازي نكن!” سپس فرمود: “اي محمد! پس از من او امام توست. از او پيروي كن و از دانش او استفاده نما! به خدا سوگند! او همان صادقي است كه رسول خداصلي الله عليه وآله او را توصيف نمود كه شيعيان او در دنيا و آخرت پيروزند و دشمنانش در زمان هر پيامبري ملعون هستند. در اين هنگام جعفرعليه السلام خنديد و صورتش قرمز گرديد. آنگاه امام باقرعليه السلام به من فرمود: “از او سؤال كن!” من از او پرسيدم: اي پسر رسول خدا! خنده از كدام عضو بدن نشئت مي گيرد. جعفرعليه السلام فرمود: “اي محمد! عقل از قلب، اندوه از كبد، نفس از ريه و خنده از طحال نشئت مي گيرد. “وقتي اين پاسخ را از او شنيدم، از جايم برخاستم و او را بوسيدم."(12)

 يك پرسش فقهي

 محمّد بن مسلم مي گويد: روزي به محضر حضرت باقرعليه السلام وارد شدم در حالي كه نماز مي خواند. گفتم: السلام عليك. فرمود: السلام عليك. عرض كردم: صبح شما بخير! حضرت جواب نفرمود. پس از آنكه نماز را تمام كرد، عرض كردم: آيا در حال نماز فقط جواب سلام را بايد گفت؟ حضرت فرمود: بلي، مثل آنچه سلام گفته است."(13)

 گوهرهاي عاشورايي

 گريه بر سيد الشهداءعليه السلام

 محمد بن مسلم، از حضرت ابي جعفر باقرعليه السلام نقل كرده كه آن جناب فرمود:

 “أَيُّمَا مُؤْمِنٍ دَمَعَتْ عَيْنَاهُ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ عليه السلام دَمْعَةً حَتَّي تَسِيلَ عَلَي خَدِّهِ بَوَّأَهُ اللَّهُ بِهَا فِي الْجَنَّةِ غُرَفاً يَسْكُنُهَا أَحْقَاباً؛(14) هر مومني كه به خاطر شهادت حضرت حسين عليه السلام اشك از چشمانش روان گرديده، برگونه هايش جاري شود، خداوند منّان در بهشت غرفه هايي به او عنايت فرمايد كه وي روزگاران درازي در آن مسكن گزيند."(15)

 دستاورد زيارت كربلا

 محمد بن مسلم از حضرت باقرعليه السلام نقل مي كند كه آن گرامي فرمود: “مُرُوا شِيعَتَنَا بِزِيَارَةِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ عليه السلام فَإِنَّ إِتْيَانَهُ يَزِيدُ فِي الرِّزْقِ وَ يَمُدُّ فِي الْعُمُرِ وَ يَدْفَعُ مَدَافِعَ السُّوءِ وَ إِتْيَانَهُ مُفْتَرَضٌ عَلَي كُلِّ مُؤْمِنٍ يُقِرُّ لَهُ بِالْإِمَامَةِ مِنَ اللَّه؛(16) شيعيان ما را امر كنيد كه به زيارت قبر حضرت حسين بن علي عليهما السلام بروند؛ زيرا زيارت آن حضرت روزيها را زياد، عمرها را طولاني، بلاها وبديها را رفع مي كند و بر هر مؤمني كه اقرار به امامتش از جانب خداوند عزوجل دارد، زيارت آن گرامي لازم است.

 ثواب زيارت امام حسين عليه السلام در ناامني و خوف

 محمد بن مسلم در فرازي از يك حديث طولاني مي گويد: روزي امام باقرعليه السلام از من پرسيد:

 آيا به زيارت قبر حسين عليه السلام مي روي؟

 عرض كردم: بلي، ولي با خوف و هراس.

 فرمود: “مَا كَانَ مِنْ هَذَا أَشَدَّ فَالثَّوَابُ فِيهِ عَلَي قَدْرِ الْخَوْفِ وَ مَنْ خَافَ فِي إِتْيَانِهِ آمَنَ اللَّهُ رَوْعَتَهُ يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ وَ انْصَرَفَ بِالْمَغْفِرَةِ وَ سَلَّمَتْ عَلَيْهِ الْمَلَائِكَةُ وَ زَارَهُ النَّبِيُ صلي الله عليه وآله وَ انْقَلَبَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللَّهِ؛(17) هر قدر در زيارت خوف بيشتر باشد، ثواب در آن به مقدار خوف و هراس افزون خواهد گشت و كسي كه در زيارتش خائف و بيمناك باشد، در روزي كه مردم براي حساب پروردگار عالميان به پا مي خيزند، حق تعالي او را در امان قرار داده، [خوف و وحشت او را بر طرف مي كند] و بازگشت او از زيارت توأم با آمرزش گناهان خواهد بود و فرشتگان بر او سلام مي نمايند و نبي اكرم صلي الله عليه وآله به زيارتش مي آيد و به واسطه نعمت الهي حالش دگرگون شده، فضلي كه هيچ مكروه و بدي با آن همراه نيست، شاملش مي شود و به دنبال آن، رضوان خدا نصيبش مي گردد.”

 آرزوي اهل محشر

 محمد بن مسلم با نقل حديثي، مهم ترين آرزوي اهل محشر را اين گونه توضيح داده است:

 حضرت امام باقرعليه السلام فرمود: “اگر مردم مي دانستند كه در زيارت قبر حضرت حسين بن علي عليهما السلام چه فضل و ثوابي است، حتماً از شوق و ذوق قالب تهي مي كردند.”

 راوي مي گويد: عرض كردم: در زيارت آن حضرت چه اجر و ثوابي مي باشد؟

 حضرت فرمود: “كسي كه مشتاقانه و از روي شوق و عشق به زيارت آن حضرت رود، خداوند متعال هزار حج و هزار عمره قبول شده برايش مي نويسد و اجر و ثواب هزار شهيد از شهداي بدر و اجر هزار روزه دار و ثواب هزار صدقه قبول شده و ثواب آزاد نمودن هزار بنده كه در راه خدا آزاد شده باشند، برايش منظور مي شود و پيوسته در طول ايام سال از هر آفتي كه كم ترين آن شيطان باشد، محفوظ مانده و خداوند متعال فرشته كريمي را بر او موكل كرده كه وي را از جلو و پشت سر و راست و چپ و بالا و زير قدم نگهدارش باشد و اگر در وسط سال فوت كرد، فرشتگان رحمت الهي بر سرش حاضر شده، او را غسل داده، كفن نموده، برايش استغفار و طلب آمرزش مي كنند و تا قبر مشايعتش نموده، به مقدار طول شعاع چشم در قبرش وسعت و گشايش ايجاد كرده، از فشار قبر در امانش قرار مي دهند و از خوف و ترس دو فرشته منكر و نكير بر حذرش مي دارند و برايش دري به بهشت مي گشايند و كتابش را به دست راستش مي دهند و در روز قيامت نوري به وي اعطا مي شود كه بين مغرب و مشرق از پرتو آن روشن مي گردد و منادي ندا مي كند: اين كسي است كه از روي شوق و عشق حضرت امام حسين عليه السلام را زيارت كرده است و پس از اين ندا احدي در قيامت باقي نمي ماند، مگر آنكه تمنّا و آرزو مي كند كه كاش از زوّار حضرت ابا عبد الله الحسين عليه السلام مي بود.”

 آيا واقعاً حيف نيست؟!

 بنابر نقل زرارة، محمد بن مسلم مي گويد: زماني امام باقرعليه السلام به من فرمود: “بين شما و بين قبر حسين عليه السلام چه قدر مسافت است؟”

 عرض كردم: شانزده يا هفده فرسخ.

 حضرت فرمود: “آيا به زيارتش مي روي؟”

 عرض كردم: خير.

 حضرت فرمود: چه قدر جفا كار هستي!(18)

 وفات

 محمد بن مسلم، آن يار فداكار اهل بيت عليهم السلام، بعد از سپري كردن عمري با بركت و به انجام رساندن خدماتي شايان توجه به دنياي دانش و عالم تشيع و بجا گذاشتن هزاران سخن حكمت آميز و حيات بخش از ائمه اطهارعليهم السلام، در سال يك صد و پنجاه هجري قمري به ديار باقي شتافت.(19)

 

 

پاورقــــــــــــــــــــي  ……………………..

1)طبق برخي از روايات، سوم ماه صفر سال 57 قمري مطابق با ولادت حضرت باقرعليه السلام است؛ گر چه طبق برخي از روايات ديگر، آن بزرگوار در اول ماه رجب به دنيا آمده است. (فيض العلام، ص 199)

2) رجال الشيخ، شيخ طوسي، قم، نشر اسلامي، 1415 ق، ص 121 تا151.

3) مستدرك الوسائل، محدث نوري، قم، مؤسسه آل البيت عليهم السلام 1408 ق، ج 17،ص 313؛ رجال الكشي، محمد بن عمركشي، نشر دانشگاه مشهد، 1348 ش، ص 137.

4) رجال الكشي، ص 136.

5) منتهي الامال، شيخ عباس قمي، تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1380 ق، ج 2، ص 177.

6) ر. ك: همان.

7) اختيار معرفة الرجال (رجال كشي)، ص 162.

8) الاختصاص، شيخ مفيد، قم، چاپ كنگره، 1413 ق، ص 203.

9) منتهي الآمال، ج 2، ص 177.

10) الاختصاص، ص 53؛ معجم رجال الحديث، سيد ابوالقاسم خوئي، چاپ پنجم، 1413 ق، ج 18، ص 267.

11) كامل الزيارات، جعفر بن قولويه قمي، نجف، نشر مرتضويه، 1356 ق، باب 91، ص 275.

12) بحار الانوار، محمد باقر مجلسي، بيروت، نشر الوفاء، 1404 ق، ج 47، ص 15، ح 12. به نقل از كفاية الاثر، ص 321.

13) انوار درخشان، محمد حسين همداني، تهران، نشر لطفي، 1404 ق، ج 4، ص 156.

14) وسائل الشيعة، شيخ حر عاملي، قم، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، باب استحباب البكاء لقتل الحسين عليه السلام، ج 14، ص 508.

15) كامل الزيارات، باب 32، ص 104.

16) تهذيب الأحكام، شيخ طوسي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1365 ش، ج 6، ص 42.

17) وسائل الشيعة، ج 14، ص 457.

18) وسائل الشيعة، ج 14، ص 435، باب كراهة ترك زيارة الحسين عليه السلام.

19) منتهي الآمال، ج 2، ص

 1 نظر

درس اخلاقی از آیت الله سید علی قاضی

26 اردیبهشت 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

آيت الله سيد علي قاضي براي گذشتن از نفس اماره و خواهش هاي نفساني، به شاگردان و تلامذه و مريدان سير و سلوك الي الله دستور مي دادند روايت عنوان بصري را بنويسند و بدان عمل كنند; يعني، يك دستور اساسي و مهم، عمل طبق مضمون اين وايت بود و علاوه بر اين مي فرمودند: بايد آن را در جيب خود داشته باشند و هفته اي يكي دو بار آن را مطالعه نمايند . اين روايت، بسيار مهم است و حاوي مطالب جامعي در بيان كيفيت معاشرت و خلوت و كيفيت و مقدار غذا و كيفيت تحصيل علم و يفيت حلم و مقدار شكيبايي و بردباري و تحمل شدائد در برابر گفتار هرزه گويان و بالاخره مقام عبوديت و تسليم و رضا و وصول به اعلا ذروه عرفان و قله توحيد است . از اين رو شاگردان خود را بدون التزام به مضمون اين روايت نمي پذيرفتند .

اين روايت را «عنوان بصري » از امام صادق عليه السلام نقل مي كند كه به جهت رعايت اختصار، تنها بخشي از آن را كه شامل دستور العمل است، بيان مي كنيم:

عنوان بصري مي گويد: عرض كردم، اي اباعبدالله! حقيقت عبوديت چيست؟

فرمود: «ثلاثة اشياء: ان لا يري العبد لنفسه فيما خوله الله ملكا لان العبيد لا يكون لهم ملك، يرون المال مال الله يضعونه حيث امرهم الله به ولا يدبر العبد لنفسه تدبيرا وجملة اشتغاله فيما امره تعالي به ونهاه عنه، فاذا لم ير العبد لنفسه فيما خوله الله تعالي ملكا هان عليه الانفاق فيما امره الله تعالي ان ينفق فيه واذا فوض العبد تدبير نفسه علي مدبره هان عليه مصائب الدنيا واذا اشتغل العبد بما امره الله تعالي ونهاه لا يتفرغ منهما الي المراء والمباهاة مع الناس .

فاذا اكرم الله العبد بهذه الثلاثة هان عليه الدنيا وابليس والخلق ولا يطلب الدنيا تكاثرا وتفاخرا ولا يطلب ما عند الناس عزا وعلوا ولا يدع ايامه باطلا . فهذا اول درجة التقي . قال الله تبارك وتعالي «تلك الدار الاخرة نجعلها للذين لا يريدون علوا في الارض ولا فسادا والعاقبة للمتقين » ; [حقيقت عبوديت سه چيز است: اين كه بنده خدا درباره آنچه كه خدا به وي سپرده است، براي خودش ملكيتي نبيند . چرا كه بندگان داراي ملك نيستند; مال را مال خدا مي دانند و در آن جايي كه خداوند ايشان را امر كرده است كه بنهند، مي گذراند و بنده خدا براي خودش هيچ تدبيري نمي كند و تمام مشغوليت او در مورد چيزي است كه خدا به آن امر كرده يا از آن نهي كرده است .

آن گاه كه بنده خدا در مورد چيزهايي كه خدا به او سپرده است، براي خودش ملكيتي نبيند، انفاق كردن در چيزهايي كه خدا به آن امر كرده است، بر او آسان مي شود و اگر بنده خدا تدبير امور خود را به مدبرش بسپارد، مصائب [و مشكلات] دنيا بر او آسان مي گردد و زماني كه بنده به امر و نهي خداوند متعال مشغول شود، ديگر مجالي نمي يابد تا از اين امر فرصتي براي خودنمايي و تفاخر با مردم پيدا كند .

پس آنگاه كه خدا بنده [خود] را به اين سه چيز گرامي بدارد، دنيا و ابليس و خلائق بر او آسان مي گردند و براي مال اندوزي و فخر فروشي، دنبال دنيا نمي رود و به جهت عزت و علو [درجه خود] به آنچه در نزد مردم است، چشم نمي دوزد و روزهاي خود را به بطالت نمي گذراند . پس اين اولين درجه تقوا است . خداوند متعال مي فرمايد: اين سراي آخرت را تنها براي كساني قرار مي دهيم كه اراده برتري جويي و فساد در زمين را ندارند و عاقبت براي پرهيزگاران است .»

گفتم يا ابا عبدالله، به من سفارشي بفرما .

فرمود: «اوصيك بتسعة اشياء فانها وصيتي لمريدي الطريق الي الله تعالي والله اسال ان يوفقك لاستعماله . ثلاثة منها في رياضة النفس وثلاثة منها في الحلم وثلاثة منها في العلم فاحفظها واياك والتهاون بها; تو را به نه چيز سفارش مي كنم، همانا آن ها وصيت من به اراده كنندگان راه خداوند متعال است و از خدا مي خواهم به تو در عمل به آن ها توفيق دهد . سه مورد از آن نه چيز در مورد [تربيت و] رياضت نفس است و سه مورد از آن ها در مورد حلم [و بردباري] است و سه مورد از آن ها درباره علم [و دانش] است . پس آن ها را به خاطر بسپار و مبادا [در عمل] به آن ها سستي كني .»

عنوان مي گويد: من دلم را براي آن حضرت فارغ نمودم . حضرت فرمود: «اما اللواتي في الرياضة فاياك ان تاكل ما لا تشتهيه فانه يورث الحماقة والبله ولا تاكل الا عند الجوع واذا اكلت فكل حلالا وسم الله واذكر حديث الرسول صلي الله عليه و آله: ما ملا آدمي وعاءا شرا من بطنه . فان كان ولابد فثلث لطعامه وثلث لشرابه وثلث لنفسه .

واما اللواتي في الحلم فمن قال لك «ان قلت واحدة سمعت عشرا» ، فقل: «ان قلت عشرا لم تسمع واحدة » ومن شتمك فقل له «ان كنت صادقا فيما تقول فاسال الله ان يغفر لي وان كنت كاذبا فيما تقول فالله اسال ان يغفر لك » ومن وعدك بالخني فعده بالنصيحة والرعاء .

واما اللواتي في العلم فاسال العلماء ما جهلت واياك ان تسالهم تعنتا وتجربة واياك ان تعمل برايك شيئا وخذ بالاحتياط في جميع ما تجد اليه سبيلا واهرب من الفتيا هربك من الاسد ولا تجعل رقبتك للناس جسرا .

قم عني يا ابا عبد الله فقد نصحت لك ولا تفسد علي وردي فاني امرء ضنين بنفسي والسلام علي من اتبع الهدي ; اما آن چيزهايي كه در مورد تاديب نفس است: اين كه مبادا چيزي بخوري كه به آن اشتها نداري; چرا كه باعث حماقت و ناداني مي شود و چيزي مخور مگر آن گاه كه گرسنه شوي و آن گاه كه خواستي چيزي بخوري از حلال بخور و نام خدا را ببر و حديث پيامبر صلي الله عليه و آله را بياد بياور [كه فرمود: ] آدمي هيچ ظرفي را بدتر از شكمش پر نكرده است . پس اگر ناچار شد، يك سوم [شكمش را] براي غذا، يك سوم براي آب و يك سوم براي نفس كشيدن [اختصاص دهد . ]

اما آن سه مورد كه درباره حلم است، پس كسي كه به تو بگويد: اگر يك كلمه بگويي، ده تا مي شنوي! [به او] بگو: اگر ده كلمه بگويي، يكي هم نمي شنوي! و [اگر] كسي به تو ناسزا بگويد، به او بگو: اگر در آنچه مي گويي، راست گو هستي، از خدا مي خواهم كه مرا ببخشد و اگر در آنچه مي گويي، دروغ مي گويي، پس از خدا مي خواهم از تو درگذرد و اگر كسي به تو وعده فحش دادن داد، به او وعده خيرخواهي و مراعات [حال او را] بده .

و اما آن سه چيزي كه در مورد علم است، اين كه آنچه را نمي داني از علما بپرس و مبادا كه چيزي را از آن ها بپرسي تا آن ها را به لغزش افكنده و آنان را آزمايش كني و مبادا از روي نظر [و راي] خودت دست به كاري بزني و در همه مواردي كه راه دارد، احتياط كن و از فتوا دادن فرار كن همانند فرار كردن از شير درنده و گردن خود را پل عبور براي مردم قرار نده .

اي ابو عبدلله، ديگر از نزد من برخيز; همانا براي تو خيرخواهي [و نصيحت] كردم و [ذكر و] ورد مرا فاسد نكن زيرا كه من مردي هستم كه نسبت به [گذشت عمر و ساعات زندگي] خودم [حساب دارم و ] نگرانم [از اين كه مقداري از آن بيهوده تلف شود] و سلام بر كسي باد كه هدايت پذيرد .»

بحارالانوار ج1 باب7 آداب طلب العلم واحکامه ص225و226

 5 نظر

تا به حال به این مسأله فکر کرده بودی؟

24 اردیبهشت 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

ابي ولاد حناط از امام صادق عليه السلام پرسيد: خداوند متعال كه در قرآن مي فرمايد: «وبالوالدين احسانا» چه معني دارد و چگونه مي توان به والدين نيكي نمود؟ امام فرمود: احسان اين است كه با آنان نيك رفتار باشي، آنان را مجبور نكني كه نيازهاي خود را از تو درخواست كنند، گرچه غني باشند . از حال و روزگار آنان، مشكلاتشان را درك كني و در مواقع لزوم آنان را دريابي! آيا خداوند نمي فرمايد: به مقام نيكوكاران نمي رسيد مگر اينكه از آنچه دوست داريد انفاق بكنيد؟ سپس امام عليه السلام افزود: «اگر آنان به سن پيري رسيدند، كمترين اهانت و آزاري به آنان روا مدار و بر سر آنان فرياد نزن، با نگاههاي مهرآميز و رافت انگيز دل آنان را به دست آور و هيچگاه صداي خود را بالاتر از صداي پدر و مادر نكن و دست خود را بالاي دست آنان قرار نده و گامهاي خود را از قدمهاي آنان جلوتر منه .

بحار الانوار ج71ص40

 7 نظر

اخلاص یعنی ترک محرمات

16 اردیبهشت 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

گاه اخلاص در روايات به ترك محرّمات معني شده؛ البته روشن است كه ترك محرّمات از كارهاي دشوار و مشكلي است كه انسان موفق به آن نمي شود، مگر ايمان قوي و محكمي به خدا داشته باشد؛ از اين رو دوري از حرام، خود به خود اخلاص و نيّت خدايي را در بر دارد. پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله فرمود: “تَمَامُ الْإِخْلَاصِ اِجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ؛  كلّ اخلاص در دوري جستن از حرامها [خلاصه شده ] است.

منتخب میزان الحکمه ص164

 2 نظر

مستحبات تکبیرةالاحرام

14 اردیبهشت 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

. مستحب است كه شش اللَّه اكبر پيش از تكبيرةُ الاِحرامِ آغازِ نماز و در مجموع، هفت اللَّه اكبر بگوييم و تكبير هفتمي را همان تكبيرةُ الاِحرام نماز قرار دهيم.

 اين عمل از هنگامي مستحب شد كه امام حسين عليه السلام خردسال بودند. روزي حضرت براي خواندن نماز، كنار پيامبر خداصلي الله عليه وآله ايستادند و پس از شنيدن تكبيرة الاحرام پيامبر، ايشان نيز تكبير گفتند. هنگامي كه پيامبر صداي تكبير امام حسين را شنيدند، تكبير خود را دوباره تكرار كردند. امام حسين نيز دوباره تكبير گفتند و اين كار تا هفت بار تكرار شد. از آن روز به بعد، هفت بار تكبير گفتن در آغاز نماز نيز مستحب گشت.

من لا یحضره الفقیه ج1ص305

 1 نظر

اندکی تأمل در کلام امیر المؤمنین علی (علیه السلام)

14 اردیبهشت 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

امام علي عليه السلام فرمود:

«فَاعْتَبِرُوا بِحَالِ وَلَدِ إِسْمَاعِيلَ وَبَنِي إِسْحَاقَ وَبَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ. فَمَا أَشَدَّ اعْتِدَالَ الاْءَحْوَالِ، وَأَقْرَبَ اشْتِبَاهَ الاْءَمْثَالِ!

تَأَمَّلُوا أَمْرَهُمْ فِي حَال تَشَتُّتِهِمْ وَتَفَرُّقِهِمْ، لَيَالِيَ كَانَتِ الاْءَكَاسِرَةُ وَالْقَيَاصِرَةُ أَرْبَابا لَهُمْ، يَحْتَازُونَهُمْ عَنْ رِيفِ الاْآفَاقِ، وَبَحْرِ الْعِرَاقِ، وَخُضْرَةِ الدُّنْيَا، إِلَي مَنَابِتِ الشَّيْحِ، وَمَهَافِي الرِّيحِ، وَنَكَدِ الْمَعَاشِ، فَتَرَكُوهُمْ عَالَةً مَسَاكِينَ إِخْوَانَ دَبَرٍ وَوَبَرٍ، أَذَلَّ الاْءُمَمِ دَارا، وَأَجْدَبَهُمْ قَرَارا، لاَ يَأْوُونَ إِلَي جَنَاحِ دَعْوَةٍ يَعْتَصِمُونَ بِهَا، وَلاَ إِلَي ظِلِّ أُلْفَةٍ يَعْتَمِدُونَ عَلَي عِزِّهَا. فَالاْءَحْوَالُ مُضْطَرِبَةٌ، وَالاْءَيْدِي مُخْتَلِفَةٌ، وَالْكَثْرَةُ مُتَفَرِّقَةٌ؛ فِي بَلاَءِ أَزْلٍ، وَأَطْبَاقِ جَهْلٍ!؛

از حالات زندگي فرزندان اسماعيل پيامبر، و فرزندان اسحاق پيامبر، فرزندان اسراييل «يعقوب» (كه درود بر آنان باد) عبرت گيريد، راستي چقدر حالات ملّت ها با هم يكسان، و در صفات و رفتارشان با يكديگر همانند است.

در احوالات آن ها روزگاري كه از هم جدا و پراكنده بودند انديشه كنيد، زماني كه پادشاهان كسري و قيصر بر آنان حكومت مي كردند، و آن ها را از سرزمين هاي آباد، از كناره هاي دجله و فرات، و از محيط هاي سرسبز و خرّم دور كردند، و به صحراهاي كم گياه، و بي آب و علف، محل وزش بادها، و سرزمين هايي كه زندگي در آنجاها مشكل بود تبعيد كردند، آنان را در مكان هاي نامناسب، مسكين و فقير، هم نشين شتران ساختند، خانه هاشان پست ترين خانه ملّت ها، و سرزمين زندگيشان خشك ترين بيابان ها بود، نه دعوت حقّي وجود داشت كه به آن روي آورند و پناهنده شوند، و نه سايه ألفتي وجود داشت كه در عزّت آن زندگي كنند، حالات آن ها دگرگون، و قدرت آن ها پراكنده، و جمعيّت انبوهشان متفرّق بود، در بلايي سخت، و در جهالتي فراگير فرو رفته بودند، دختران را زنده به گور، و بت ها را پرستش مي كردند، و قطع رابطه با خويشاوندان، و غارتگري هاي پياپي در ميانشان رواج يافته بود.»

بنابراين، ملّتي كه در حال پيمودن راه استقلال و كمال است بايد، به ارزش ها توجّه لازم داشته، و از رشد و رونق ضد ارزش ها نگران باشد، و با تمام تلاش در ريشه كن نمودن آن همّت گمارد.

زيرا كه بي تفاوت بودن نسبت به ارزش ها و ضد ارزش ها، قدم هاي آغازين سقوط است.

من لا یحضره الفقیه ج1ص152

 

 1 نظر

عطر یاس

23 فروردین 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

عشق من! پاييز آمد مثل پار                                    باز هم، ما باز مانديم از بهار

 احتراق لاله را ديديم ما                                        گُل دميد و خون نجوشيديم ما

بايد از فقدان گل، خونجوش بود                                 در فراق ياس، مشكي پوش بود

ياس بوي مهرباني مي دهد                                      عطر دوران جواني مي دهد

ياسها يادآور پروانه اند                                          ياسها پيغمبران خانه اند

ياس ما را رو به پاكي مي برد                                  رو به عشقي اشتراكي مي برد

 ياس در هر جا نويد آشتي ست                                 ياس دامان سپيد آشتي ست

در شبان ما كه شد خورشيد؟ ياس                              بر لبان ما كه مي خنديد؟ ياس

ياس يك شب را گُل ايوان ماست                               ياس تنها يك سحر مهمان ماست

بعد روي صبح پرپر مي شود                                   راهي شبهاي ديگر مي شود

 ياس مثل عطر پاك نيت است                                  ياس استنشاق معصوميت است

 ياس را آيينه ها رو كرده اند                                   ياس را پيغمبران بو كرده اند

ياس بوي حوض كوثر مي دهد                                 عطر اخلاق پيمبر مي دهد

 حضرت زهرا دلش از ياس بود                                دانه هاي اشكش از الماس بود

داغ عطر ياس زهرا زير ماه                                   مي چكانيد اشك حيدر را به چاه

عشق محزون علي ياس است و بس                            چشم او يك چشمه الماس است و بس

اشك مي ريزد علي مانند رود                                   بر تن زهرا، گل ياس كبود

 (احمد عزيزي)

 1 نظر

از لطایف قرآن

17 اسفند 1390 توسط کدخدا نجف آبادی

توبه و استغفار
جواني در زمان رسول خداصلي الله عليه وآله حركات ناپسندي انجام مي داد و بر منهيّات اقدام مي نمود. چون خبر يافت كه رسول خداصلي الله عليه وآله رحلت كرده است توبه نمود و به عبادت مشغول شد.
كسي سؤال كرد: چگونه شد كه توبه كردي و پشيمان شدي؟ جوان پاسخ داد: تا زماني كه پيامبرصلي الله عليه وآله در حيات بود به اين آيه پشت گرم بودم:
“وَما كانَ اللَّه لِيُعَذِّبَهُمْ وَأنْتَ فيهم  [اي پيامبر] تا تو در ميان آنها هستي، خداوند آنها را مجازات نخواهد كرد.”
اكنون آن در بسته شد و پناه به اين آيه آوردم: “…وماكانَ اللَّه مُعَذِّبَهُم و هُم يسْتَغْفِرون  "و [نيز] تا زماني كه استغفار مي كنند، خدا عذابشان نمي كند.”

 3 نظر
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

مدرسه علميه الزهراء شهداد كرمان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • گزارش
  • ویژه محرم
  • فرهنگی
    • فرهنگی
  • فرهنگی
  • مذهبی
    • مذهبی
  • مذهبی
    • مذهبی
    • حکمت
  • پژوهشی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس