راههای پرورش شخصیت در کودکان(3)
در ادامه بحث راههای پرورش شخصیت در کودکان طبق روش وسنت رسول گرامی اسلام اشاره به مطالب ذیل می شود به امید اینکه این مطالب را سرلوحه امر مقدس تربیت فرزندانمان قرار بدهیم تا در آینده فرزندان سالم وقوی در برابر مشکلات داشته باشیم .در قسمت قبل اشاره به سلام کردن داشتیم واینک ادامه ونکات پایانی را حضورتان تقدیم می کنیم :
كودك در محيط خانواده از دو راه متوجه اين وظيفه اخلاقي مي شود:
1- تقليد از پدر و مادر و بزرگسالان .
2- از اينكه مربي طفل اين وظيفه را به او بياموزد و تاكيد نمايد كه حتما به بزرگترها سلام كند .
به هر نسبتي كه در خانواده به كودك احترام شود و شخصيت او مورد توجه پدر و مادر باشد، اطاعت او از اوامر آن ها بيشتر خواهد بود و در مقابل دیگران ادب را بهتر مراعات مي كند . اگر كودك به بزرگترها سلام كرد لازم است به گرمي جواب او را بگويند و با اين عمل شخصيت او را مورد اعتنا و احترام قرار دهند . اگر به كودك اعتنا نكنند و جواب سلام او را ندهند، عملا طفل را تحقير كرده اند و قهرا از اين بي احترامي ملول و آزرده خاطر خواهد شد .
پيشواي گرامي اسلام در راه تكريم اطفال از حد جواب سلام كودك قدم را فراتر گذارده با مقام شامخي كه در جامعه داشت خود در رهگذر به كودكان سلام مي كرد و بدين وسيله به شخصيت آن ها احترام مي نمود . عمل پيغمبر اكرم، علماي حديث را بر آن داشت كه در كتب اخبار فصل مخصوصي به عنوان «استحباب التسليم علي الصبيان » باز كنند و سلام گفتن بزرگسالان به كودكان را در رديف مستحبات مذهبي قرار دهند .
انس بن مالك مي گويد: «ان رسول الله صلي الله عليه و آله مر علي صبيان فسلم عليهم و هو مغذ (1) ; رسول اكرم در رهگذري با چند كودك خردسال برخورد نمود . به آن ها سلام كرد در حالي كه [به آن ها] غذا مي داد .» و نيز در مورد پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نقل شده است كه: «انه كان يسلم علي الصغير و الكبير (2) ; پيغمبر اسلام به كوچك و بزرگ سلام مي كرد .»
عن جعفر بن محمد عليه السلام عن آبائه عن النبي صلي الله عليه و آله قال: خمس لست بتاركهن حتي الممات . . . و تسليمي علي الصبيان لتكون سنة من بعدي (3) ; امام صادق عليه السلام از پدرانش از رسول اكرم نقل كرده است كه مي فرمود: پنج چيز است كه تا لحظه مرگ آن ها را ترك نمي كنم [ . يكي از آن ها] سلام گفتن به كودكان است تا بعد از من به صورت سنتي بماند .»
سلام به كودك دو اثر رواني دارد:
1-باعث تقويت خوي پسنديده تواضع و فروتني در سلام كننده مي شود وبراي كودك وسيله احياي شخصيت و ايجاد استقلال است .طفلي كه بزرگسالان به او سلام كنند و بدين وسيله از وي احترام نمايند، لياقت و شايستگي خود را باور مي كند و از كودكي معتقد مي شود كه مردم به او اهميت مي دهند .
2- اجراي عدالت و توازن بين فرزندان يكي از راه هاي پرورش صحيح شخصيت كودكان، حفظ عدل و توازن بين آن هاست . پدران و مادراني كه چند فرزند دارند لازم است در طرز رفتار و كيفيت احترام نسبت به هر كودكي مراعات شخصيت ساير كودكان خود را بنمايند، تمام آن ها را عملا فرزند خود به حساب آورند و با همه عادلانه و به طور متساوي رفتار نمايند .
پدري با دو فرزند خود شرفياب محضر رسول اكرم بود . يكي از فرزندان را بوسيد و به فرزند ديگر اعتنا نكرد . پيغمبر كه اين رفتار نادرست را مشاهده كرد به او فرمود: «فهلا ساويت بينهما؟ (4) ; چرا با فرزندان خود به طور متساوي رفتار نمي كني؟» و نيز فرمود: «اعدلوا بين اولادكم كما تحبون ان يعدلوا بينكم (5) ; بين فرزندان خود به عدالت رفتار نماييد، همانطور كه مايليد فرزندان شما بين شما به عدل و داد رفتار كنند .»
تنها نقطه اميد و مايه شادي و نشاط كودك، مهر پدر و مادر است . هيچ نيرويي به اندازه محبت والدين خاطر طفل را مطمئن و آرام نمي كند وهيچ مصيبتي مانند از دست دادن تمام يا قسمتي از مهر پدر و مادر روان او را مضطرب و آزرده نمي نمايد . پدران و مادراني كه در اعمال علاقه و محبت نسبت به فرزندان، مراعات عدل و تساوي را نمي نمايند و يكي از كودكان خود را بر ساير كودكان خويش ترجيح مي دهند، عملا آنان را تحقير كرده و به شخصيت آن ها اهانت نموده اند . اين قبيل پدران و مادران با رفتار نادرست خود غير مستقيم به كودكان مي فهمانند كه تنها برادر يا خواهر شماها شايسته اين همه احترام و محبت است و در شما آن لياقت و شايستگي نيست . بدون ترديد اين رفتار غير عادلانه نتايج نامطلوبي در بر دارد .
آثار بي عدالتي
يكي از آثار سوء بي عدالتي ميان فرزندان، ايجاد عقده حقارت در روان كودكان است . كودكاني كه در خانواده مشاهده مي كنند يكي از برادرانشان مورد كمال محبت و تكريم پدر و مادر است و اينان از آن همه محبت و احترام محرومند دل شكسته مي شوند، خود را پست ونالايق حس مي كنند، و تكرار اين عمل احساس تحقير را در ضمير باطن آن ها تقويت مي نمايد و تا پايان عمر در روان آنان ثابت مانده و آثار شومش از خلال اعمال آن ها آشكار مي گردد .
يكي ديگر از نتايج شوم اين بي عدالتي، هيجان حس حسادت كودكان شكست خورده نسبت به طفل محبوب پدر و مادر است . اين كودكان كه از عواطف گرم و صميمانه والدين خود كمتر بهره مند شده اند ناراضي و متاثرند . تنها عامل محروميت خود را وجود برادر عزيزتر از خويش مي دانند، به محبوبيت وي حسد مي برند، او را با چشم بدخواهي و دشمني مي نگرند، براي اين كه از او انتقام بگيرند و محروميت خود را جبران نمايند، به فكر ايذاي او مي افتند و هرجا دستشان برسد كم و بيش آزارش مي كنند . گاهي اظهار محبت هاي نابه جاي پدر و مادر نسبت به يكي از فرزندان، چنان باعث حسادت شديد ساير كودكان مي شود كه آنان را به فكر انتقام جويي هاي سخت وا مي دارد و سرانجام به اعمال خطرناك و غير قابل جبراني دست مي زنند و منشا رواني اين جنايت را بايد در بي عدالتي هاي پدر و مادر جست و جو كرد . احترام بيشتر در موارد استثنائي گاهي در خانواده يكي از فرزندان از نظر جمال و كمال طبيعي و مراتب لياقت و شايستگي خدا داد، بين تمام برادران ممتاز و از همه برتر و بهتر است . در اين جا پدر و مادر هرقدر عدالت را مراعات نمايند باز آن كودك از حسد و بدبيني ساير برادران مصونيت ندارد، زيرا آنان با مشاهده امتيازات ظاهري و رواني آن كودك درخود احساس حقارت مي كنند و خويشتن را در مقابل او كوچك مي بينند و چه بسا در مغز خود فكر ايذاي او را بپرورند و از اين راه به جبران نقص خود اقدام نمايند . يوسف صديق عليه السلام بين برادران خود در چنين شرايطي گرفتار بود . بدون ترديد حضرت يعقوب عليه السلام كسي نبود كه در اعمال مهر پدري مراعات عدالت را ننمايد . به علاوه براي اين كه حس حسادت و كينه توزي برادران نسبت به يوسف تحريك نشود، در مواقعي تذكرات لازم را به وي مي داد . مثلا در مورد خوابي كه يوسف ديده بود وبه وي نويد ترقي و تعالي مي داد، فرمود: به برادرانت نگو، ولي سرانجام برادران حب بيشتر يعقوب را نسبت به يوسف بهانه كردند و كودك خردسال را به مصائب سنگيني گرفتار نمودند! پدران و مادراني كه فرزند ممتازي بين فرزندان خود دارند و از تحريك حس حسادت آن ها نسبت به وي خائفند، لازم است در برنامه تربيتي خويش تدابير مخصوصي به كار برند و احساس حقارت ساير كودكان را با وسايل متناسبي جبران نمايند .
يكي از آن تدابير در حديثي از امام باقر عليه السلام نقل شده است: «قال جعفربن محمد عليه السلام قال والدي: والله لاصانع بعض ولدي و اجلسه علي فخذي و اكثر له المحبة و اكثر له الشكر و ان الحق لغيره من ولدي و لكن محافظة عليه منه ومن غيره لئلا يصنعوا به مافعل بيوسف اخوته . و ما انزل سورة يوسف الا امثالا لكيلا يحسد بعضنا كما حسد يوسف اخوته و بغوا عليه (6) ; امام صادق عليه السلام از پدر گرامي خود نقل كرده است كه مي فرمود: به خدا قسم! رفتار من با بعضي از فرزندانم از روي تكلف [و بي ميلي ] است . او را روي زانوي خود مي نشانم، براي او محبت بسيار مي كنم، از وي زياد شكرگزاري مي نمايم، با آن كه [اين همه احترام و محبت] شايسته فرزند ديگر من است . اين به خاطر محافظت آن (فرزند ديگر) از دست او و غير او است، براي اينكه اينان با كودك عزيز من رفتاري را كه برادران يوسف با يوسف نموده اند ننمايند . سوره يوسف نازل نشد مگر براي نمونه تا بعضي از ما حسد ورزي نكند آنگونه كه برادران يوسف نسبت به او حسد و ستم كردند .»
از اين حديث به خوبي استفاده مي شود كه يكي از فرزندان امام باقر عليه السلام بر ساير كودكان آن حضرت امتياز و برتري داشته است . پدر به منظور تسكين روان ساير فرزندان و براي حفظ كودك شايسته خود از شر حسد آنان، به عمل تكلف آميزي دست زده و به احترام بيشتري نسبت به آنان اقدام نموده است و از اين راه احساس حقارت آن ها را جبران كرده و از هيجان حسد جلوگيري نموده است .
3- شركت در بازي كودكان يكي از طرق پرورش شخصيت در كودكان، شركت بزرگسالان در بازي آن هاست . كودك از يك طرف به سبب ضعفي كه در خود و قوتي كه در بزرگسالان حس مي كند و از طرف ديگر به علت عشقي كه فطرتا به تكامل و تعالي دارد، مايل است كارهاي بزرگ ترها را مو به مو تقليد كند و عملا خود را شبيه آن ها بنمايد . تقليد و اقتباس، از سرمايه هاي بزرگ تكامل و ترقي آدمي است و خداوند اين حس را از كودكي در نهاد بشر آفريده است . موقعي كه پدر يا مادر، خود را تنزل مي دهد و در بازي كودكان شركت مي كند و آنان را در كارهاي كودكانه مساعدت مي نمايد، جان طفل از مسرت و شادي لبريز مي شود و از خوشحالي به هيجان مي آيد . در باطن خويش احساس مي كند كه كارهاي كودكانه او آن قدر ارزنده و مورد توجه است كه پدر و مادر با وي همكاري مي كنند و خود را هم سطح او قرار مي دهند . چنين احساسي شخصيت را در طفل زنده مي كند و حس استقلال و اعتماد در باطن او شكفته مي شود . پيشوايان گرامي اسلام به اين اصل بزرگ تربيتي توجه كامل داشته و درباره آن به مسلمين سفارش لازم را نموده اند . بازي با كودكان از مستحبات ديني است و علماي حديث در باب «استحباب التصابي مع الولد و ملاعبته » اخبار مربوطه را نقل كرده اند .
در اينجا به چند مورد از گفتار و كردار معصومين عليهم السلام در اين مورد اشاره مي شود .
الف) پيامبر اكرم فرمود: «من كان عنده صبي فليتصاب له (7) ; آن كس كه نزد او كودكي است بايد براي او كودكانه رفتار نمايد .»
ب) امام علي عليه السلام فرمود: «من كان له ولد صبا (8) ; كسي كه كودكي دارد، بايد خود را به كودكي بزند .»
ج) پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: «رحم الله عبدا اعان ولده علي بره بالاحسان اليه والتالف له و تعليمه و تاديبه (9) ; رحمت خداوند بر بنده اي باد كه فرزندش را از راه احسان به او و الفت [و انس] با او و آموزش دادن به او و ادب كردنش، كمك كند .»
د) پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: «من فرح ابنته فكانما اعتق رقبة من ولد اسمعيل و من اقر عين ابن فكانما بكي من خشية الله (10) ; كسي كه دختر بچه خود را شادمان كند مانند آن است كه بنده اي را از فرزندان اسماعيل [ذبيح] آزاد كرده باشد و آن كس كه ديده پسربچه اي را روشن كند، مانند آن است كه از خوف خداوند گريسته باشد .»
ه) مردي به نام يعلي عامري از محضر رسول اكرم صلي الله عليه و آله خارج شد تا در مجلسي كه دعوت داشت شركت كند . جلو منزل، امام حسين عليه السلام را ديد كه با كودكان مشغول بازي است . طولي نكشيد رسول اكرم صلي الله عليه و آله در معيت اصحاب خود از منزل خارج شد . وقتي حسين عليه السلام را ديد، دست هاي خود را باز كرد و از اصحاب جدا شد، به طرف فرزند رفت تا او را بگيرد . كودك خنده كنان اين طرف و آن طرف مي گريخت و رسول اكرم صلي الله عليه و آله نيز خندان از پي او بود . بچه را گرفت، دستي زير چانه كودك و دست ديگر پشت گردن او گذارد، لب به لبش نهاد و او را بوسيد (11) .
رهبر عالي قدر اسلام در حضور مردم با فرزندش چنين رفتار مي كند تا علاوه بر انجام وظيفه، مردم را در تربيت فرزندان به شاد كردن كودكان و بازي با آنان بيشتر متوجه فرمايد .
1 -مستدرک ج2ص69 2-منبا پیشین 3- وسائل الشیعه ج5ص126 4-مکارم الاخلاق ص113 5-بحار ج23ص113 6- مستدرک ج2ص626 7- وسائل الشیعه ج5ص126 8-همان 9-مستدرک ج2ص626 10-مکارم الاخلاق ص114 11-مستدرک ج2ص626