تاثیر بازی بر شخصیت کودکان
كودك از چهار سالگي وارد مرحله اي جديد از زندگي مي شود، در اين زمان به لحاظ رواني كنجكاو است و بسياري از مفاهيم را فرا مي گيرد. به همين دليل والدين بايد توجّه بيشتري به او بنمايند. بازي براي كودكان سه تا هفت سال بهترين سرگرمي است و از اين جهت رسول اكرم صلي الله عليه وآله تاكيد نموده اند: “دَعْ اِبْنَكَ يَلْعَبُ سَبْعَ سِنينَ؛ هفت سال فرزندت را رها كن تا بازي كند.”
كارشناسان تعليم و تربيت نيز همين توصيه خاتم رسولان صلي الله عليه وآله را تجويز مي نمايند. بازي علاوه بر آن كه حركات بدني طفل را شكل داده و هماهنگ مي نمايد، حواس او را متوازن مي كند، تمايلاتش را متعادل كرده و از پرخاشگري و برخي رفتارهاي ناهنجار او جلوگيري مي كند. از طريق بازي، كودكان مي توانند جنبه هايي از ابتكار، خلاقيّت و توانايي ذهني خويش را نشان دهند و از اين جهت بازي طفل را براي زندگي بهتر مهيّا مي كند. اصول ارزشي اخلاقي كه اسلام بر آن ها تاكيد دارد همچون ياري رساندن به يكديگر، حفظ اتحاد و يكپارچگي و ارزش قائل شدن براي ديگران را كودكان به هنگام بازي بهتر درك مي كنند و مي آموزند.(1)
نكات قابل توجه:
در دوران سيادت فرزندان، اولياء بايد محورهاي ذيل را مد نظر قرار دهند:
الف - برخوردار نمودن فرزند از مزاياي تعليم و تربيت و سوق دادن اطفال به سوي ارزش هاي متعالي، مقدّس و مسايلي كه با فطرت خداشناسي او هماهنگي دارد. حضرت علي عليه السلام فرمودند: “اِنَّما قَلْبُ الْحَدَثِ كَالْاَرْضِ الْخالِيَةِ كُلَّ ما اُلْقِيَ فيها مِنْ شَيْي ءٍ قَبِلَتْهُ؛(2) قلب بچه همچون زمين خالي است كه هر چه (هر بذري) در آن افكنده شود، آن را مي پذيرد.”
ب - در همين سنين بايد اطفال را با موازين شرعي، مسايل اعتقادي و فرائض الهي آشنا نمود.
حضرت علي عليه السلام نيز تاكيد كرده اند: وقتي كودك به پنج سالگي رسيد و دست چپ و راست خود را شناخت او را در برابر قبله نگه داشته و دستور دهيد سجده كند، در شش سالگي ركوع و سجود را به او بياموزيد و در هفت سالگي شستن دست و صورت و مراسم نماز را به او ياد دهيد و در نُه سالگي وضو را كاملاً به وي بياموزيد و وادار كنيد نماز بخواند.(3)
همچنين آن حضرت فرموده اند: “حَقُّ الْوَلَدِ عَلَي الْوالِدِ اَنْ يُحْسِنَ اِسْمَهُ وَيُحْسِنَ اَدَبَهُ وَيُعَلِّمُهُ الْقُرآنَ؛(4)
حق فرزند بر پدر اين است كه نام نيكو بر او بگذارد و خوب ادبش كند و قرآن را به وي ياد دهد.”
والدين بايد اين واقعيّت مسلّم را بدانند كه كودك در اين سنين براي خود شخصيّتي دارد و هرگونه رفتاري با او غالباً در مراحل بعدي زندگيش اثر مي گذارد و تحت تاثير پرورش هاي پدر و مادر راهي را انتخاب مي كند. اگر اين كوشش هاي تربيتي ناقص، نارسا و بدآموز باشند، از سير صلاح، رستگاري و فضيلت فاصله مي گيرد. پس والدين بايد كودك را به عنوان عضوي ارزنده از خانواده قبول كنند و از ناسازگاري مخصوصاً در حضورش اجتناب كنند و تنها به فكر تغذيه بدني او نباشند بلكه در تعيين مسير زندگي، او را ياري دهند و راهنمايش باشند.(5) متأسفانه غالب بزرگسالان به جاي بكارگيري روش هاي تأثيرگذاري در مورد بچه ها به تحميل محدوديت مي پردازند، دستور مي دهند، فرمان صادر مي كنند، تنبيه مي نمايند و يا آن ها را تهديد به مجازات مي كنند. اِعمال اين نوع روش هاي كنترل كننده عملاً بر ذهن و روان كودكان تاثير منفي مي گذارد. بنابراين والدين براي آن كه اطفال دچار مشكلات اخلاقي و رفتاري نشوند و تربيت هاي مفيد اثري عميق و مداوم بر زندگي آنان بگذارد، بايد از روش هاي زورمدارانه براي كنترل فرزندان بپرهيزند و از شيوه هايي استفاده كنند كه توان آنان را براي دست يافتن به شخصيّتي سالم، پويا، داراي اعتماد به نفس و متمايل به خوبي ها ارتقا دهد.(6)
1) نحوه رفتار والدين با فرزندان، يداللَّه جهانگرد، ص 33.
2) نهج البلاغه، نامه 31 (نامه حضرت علي به امام حسن).
3) مكارم الاخلاق، ص 254.
4) نهج البلاغه، ترجمه فيض الاسلام، ص 1264.
5) اسلام و حقوق كودك، دكتر احمد بهشتي، ص 105؛ خود انضباطي كودك و نوجوان در خانه و مدرسه، توماس گوردون، ترجمه دكتر زندي، ص 29.
6) رفتار والدين با فرزندان، محمد علي سادات، ص 19.