مدرسه علميه الزهراء شهداد كرمان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

تاثیر بازی بر شخصیت کودکان

04 اردیبهشت 1392 توسط کدخدا نجف آبادی

 كودك از چهار سالگي وارد مرحله اي جديد از زندگي مي شود، در اين زمان به لحاظ رواني كنجكاو است و بسياري از مفاهيم را فرا مي گيرد. به همين دليل والدين بايد توجّه بيشتري به او بنمايند. بازي براي كودكان سه تا هفت سال بهترين سرگرمي است و از اين جهت رسول اكرم صلي الله عليه وآله تاكيد نموده اند: “دَعْ اِبْنَكَ يَلْعَبُ سَبْعَ سِنينَ؛ هفت سال فرزندت را رها كن تا بازي كند.”
 كارشناسان تعليم و تربيت نيز همين توصيه خاتم رسولان صلي الله عليه وآله را تجويز مي نمايند. بازي علاوه بر آن كه حركات بدني طفل را شكل داده و هماهنگ مي نمايد، حواس او را متوازن مي كند، تمايلاتش را متعادل كرده و از پرخاشگري و برخي رفتارهاي ناهنجار او جلوگيري مي كند. از طريق بازي، كودكان مي توانند جنبه هايي از ابتكار، خلاقيّت و توانايي ذهني خويش را نشان دهند و از اين جهت بازي طفل را براي زندگي بهتر مهيّا مي كند. اصول ارزشي اخلاقي كه اسلام بر آن ها تاكيد دارد همچون ياري رساندن به يكديگر، حفظ اتحاد و يكپارچگي و ارزش قائل شدن براي ديگران را كودكان به هنگام بازي بهتر درك مي كنند و مي آموزند.(1)
 نكات قابل توجه:
 در دوران سيادت فرزندان، اولياء بايد محورهاي ذيل را مد نظر قرار دهند:
 الف - برخوردار نمودن فرزند از مزاياي تعليم و تربيت و سوق دادن اطفال به سوي ارزش هاي متعالي، مقدّس و مسايلي كه با فطرت خداشناسي او هماهنگي دارد. حضرت علي عليه السلام فرمودند: “اِنَّما قَلْبُ الْحَدَثِ كَالْاَرْضِ الْخالِيَةِ كُلَّ ما اُلْقِيَ فيها مِنْ شَيْي ءٍ قَبِلَتْهُ؛(2) قلب بچه همچون زمين خالي است كه هر چه (هر بذري) در آن افكنده شود، آن را مي پذيرد.”
 ب - در همين سنين بايد اطفال را با موازين شرعي، مسايل اعتقادي و فرائض الهي آشنا نمود.
 حضرت علي عليه السلام نيز تاكيد كرده اند: وقتي كودك به پنج سالگي رسيد و دست چپ و راست خود را شناخت او را در برابر قبله نگه داشته و دستور دهيد سجده كند، در شش سالگي ركوع و سجود را به او بياموزيد و در هفت سالگي شستن دست و صورت و مراسم نماز را به او ياد دهيد و در نُه سالگي وضو را كاملاً به وي بياموزيد و وادار كنيد نماز بخواند.(3)
 همچنين آن حضرت فرموده اند: “حَقُّ الْوَلَدِ عَلَي الْوالِدِ اَنْ يُحْسِنَ اِسْمَهُ وَيُحْسِنَ اَدَبَهُ وَيُعَلِّمُهُ الْقُرآنَ؛(4)
 حق فرزند بر پدر اين است كه نام نيكو بر او بگذارد و خوب ادبش كند و قرآن را به وي ياد دهد.”
 والدين بايد اين واقعيّت مسلّم را بدانند كه كودك در اين سنين براي خود شخصيّتي دارد و هرگونه رفتاري با او غالباً در مراحل بعدي زندگيش اثر مي گذارد و تحت تاثير پرورش هاي پدر و مادر راهي را انتخاب مي كند. اگر اين كوشش هاي تربيتي ناقص، نارسا و بدآموز باشند، از سير صلاح، رستگاري و فضيلت فاصله مي گيرد. پس والدين بايد كودك را به عنوان عضوي ارزنده از خانواده قبول كنند و از ناسازگاري مخصوصاً در حضورش اجتناب كنند و تنها به فكر تغذيه بدني او نباشند بلكه در تعيين مسير زندگي، او را ياري دهند و راهنمايش باشند.(5) متأسفانه غالب بزرگسالان به جاي بكارگيري روش هاي تأثيرگذاري در مورد بچه ها به تحميل محدوديت مي پردازند، دستور مي دهند، فرمان صادر مي كنند، تنبيه مي نمايند و يا آن ها را تهديد به مجازات مي كنند. اِعمال اين نوع روش هاي كنترل كننده عملاً بر ذهن و روان كودكان تاثير منفي مي گذارد. بنابراين والدين براي آن كه اطفال دچار مشكلات اخلاقي و رفتاري نشوند و تربيت هاي مفيد اثري عميق و مداوم بر زندگي آنان بگذارد، بايد از روش هاي زورمدارانه براي كنترل فرزندان بپرهيزند و از شيوه هايي استفاده كنند كه توان آنان را براي دست يافتن به شخصيّتي سالم، پويا، داراي اعتماد به نفس و متمايل به خوبي ها ارتقا دهد.(6)

1) نحوه رفتار والدين با فرزندان، يداللَّه جهانگرد، ص 33.
2) نهج البلاغه، نامه 31 (نامه حضرت علي به امام حسن).
3) مكارم الاخلاق، ص 254.
4) نهج البلاغه، ترجمه فيض الاسلام، ص 1264.
5) اسلام و حقوق كودك، دكتر احمد بهشتي، ص 105؛ خود انضباطي كودك و نوجوان در خانه و مدرسه، توماس گوردون، ترجمه دكتر زندي، ص 29.
6) رفتار والدين با فرزندان، محمد علي سادات، ص 19.

 نظر دهید »

راههای پرورش شخصیت در کودکان(1)

09 شهریور 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

در جهان امروز موضوع تربيت اطفال يكي از اساسي ترين مسائل اجتماعي و از اركان مهم سعادت بشر است . دانشمندان درباره كودك از نظر رواني و تربيتي مطالعات عميقي كرده و كتاب هاي بسياري در اين موضوع نوشته اند . كشورهاي بزرگ به منظور پرورش صحيح جسم و جان كودك، سازمان هاي عظيمي به وجود آورده و اطفال را از هر جهت تحت مراقبت علمي و عملي قرار داده اند . در چهارده قرن قبل، در روزگار تيره جهل و ناداني بشر، در دنياي عقب افتاده حجاز، پيشواي گرامي اسلام به ارزش و اهميت پرورش كودك توجه كامل داشته و در اين باره تعاليم لازم را به پيروان خود آموخته است .

اسلام درباره اصل ازدواج و شرايط زن و شوهر از نظر پاكي نسل و همچنين درباره شير دادن و پرورش جسم و جان كودك قدم به قدم وظايف مردم را بيان فرموده است . بسياري از نكات و دقايق رواني و تربيتي است كه در برنامه پرورش كودك، دانشمندان امروز جهان در كتاب هاي علمي خود آورده اند و اولياي اسلام نيز در قرون گذشته به آن ها تصريح نموده اند و در اخبار مذهبي آمده است .

دوران كودكي از نظر پي ريزي اساس زندگي اهميت فوق العاده دارد . تربيت هاي صحيح يا فاسد اطفال سرچشمه مهم نيك و بدهاي دوران عمر است . آدمي در طول ايام حيات خود بر طبق خلقيات خويش عمل مي كند و اساس خلق و خوي آدمي در ايام كودكي ساخته مي شود . قرآن شريف مي فرمايد: «قل كل يعمل علي شاكلته (1) » ; «بگو: هركس بر حسب ساختار [رواني و بدني] خود عمل مي كند .» اعمال و افعال هر انساني بر وفق شاكله اوست . به عبارت روشن تر، كارهاي هر انساني مطابق خلق و خوي و طبيعت او خواهد بود . و شاكله انسان در دوران كودكي پي ريزي مي شود .

راه هاي پرورش شخصيت در كودكان ايجاد شخصيت در كودك، يكي از فصول اساسي تربيت است . براي اين كه اطفال مستقل و متكي به نفس بار آيند و دچار فرومايگي و زبوني نشوند، لازم است پدران و مادران از دوران اول كودكي به اين امر مهم متوجه باشند و با رفتار و گفتار خويش شخصيت را در فرزندان پرورش دهند . با آنان طوري رفتار نمايند كه كودكان استقلال خود را باور كنند و خويشتن را عضو حقيقي خانواده بدانند .

اينك برخي از راه هاي پرورش شخصيت در كودكان را مورد بررسي قرار مي دهيم: 

1- احترام به كودك وخودداري از توهين يكي از بهترين و طبيعي ترين راه هاي احياي شخصيت در اطفال، احترام به كودك و خودداري از توهين و تحقير كودك است . پي ريزي شخصيت كودك خيلي زود شروع مي شود . از همان هفته هاي اول ولادت، اوقات شيرخوارگي، ايامي كه طفل در گهواره زندگي مي كند، احساسات رواني اش آغاز مي گردد . موقعي كه كودك حرفي نمي زند، قدرت راه رفتن ندارد، نمي تواند با انگشت هاي ناتوان خود چيزي را بگيرد، و خلاصه مانند پاره گوشت متحركي در گوشه اي افتاده است، تندي و خشونت، مهر و نوازش، در روح او اثر مي گذارد و نتايج مطبوع يا نامطبوع اعمال ديگران در وي منعكس مي شود . پدر و مادر بايد از همان زمان متوجه كودك باشند و در راه پرورش روان و احياي شخصيت وي به وظايف تربيتي خويش عمل كنند .

پيغمبر گرامي اسلام علاوه بر آنچه درباره پرورش كودكان و احياي شخصيت آنان به پيروان خويش توصيه فرمود، تمام نكات و دقايق لازم را درباره فرزندان خود عملا به كار بست و آنان را افرادي با شخصيت و شايسته بار آورد . پيغمبر اسلام از اوايل ولادت تا دوران از شير گرفتن و سال هاي بالاتر همواره مراقب كودكان خويش بود و قدم به قدم آنان را در راه پرورش هاي رواني و فضايل انساني رهبري مي فرمود و هر زمان به تناسب درجه تكامل روحي به آن ها تكريم و احترام مي كرد . مهم تر آن كه توجه پرارج و ارزنده آن حضرت تنها در تربيت فرزندان خود نبود، بلكه به پرورش كودكان مردم هم عنايت مخصوص داشت .

در واقع پيشواي عزيز اسلام براي كودكان مسلمين هم مربي عالي قدر و پدر مهرباني بود و تا آن جا كه مي توانست در احياي شخصيت و تعالي رواني آن ها نيز كوشش مي كرد . براي نمونه چند مورد از رفتار آن حضرت درباره كودكان خود و همچنين فرزندان مردم بيان مي شود:

الف - ام الفضل همسر عباس بن عبدالمطلب دايه حضرت حسين عليه السلام مي گويد: روزي رسول اكرم، حسين را كه در آن موقع شيرخوار بود از من گرفت و در آغوش كشيد . كودك لباس پيغمبر را تر كرد . من طفل را چنان به شدت از پيغمبر جدا كردم كه گريان شد . حضرت به من فرمود: «مهلا يا ام الفضل ان هذه الاراقة الماء يطهرها فاي شي ء يزيل هذالغبار عن قلب الحسين عليه السلام (2) ; ام الفضل! آرام، تري [لباس مرا] آب تطهير مي كند، ولي چه چيز مي تواند غبار [كدورت و رنجش ] را از قلب [فرزندم] حسين برطرف نمايد .»

كودك شيرخوار با تمام ناتواني جسم و جان، مهر و محبت را مي فهمد . تندي و خشونت را درك مي كند، از مهرباني لذت مي برد و از خشونت آزرده خاطر مي گردد . تيرگي هايي كه از تندي و تعرض مربي در روان كودك پديد مي آيد اثر نامطلوبي در باطن او مي گذارد و باعث تحقير شخصيتش مي شود . برطرف كردن اين حالت رواني بسيار مشكل است . نبي اكرم صلي الله عليه و آله به پرستار حضرت حسين عليه السلام مي فرمايد: لباس مرا آب تطهير مي كند، ولي چه چيز مي تواند غبار كدورت و عقده حقارت را از قلب فرزندم برطرف كند .

ب - «و كان صلي الله عليه و آله يؤتي بالصبي الصغير ليدعوله بالبركة او ليسميه . فياخذه فيضعه في حجره تكرمة لاهله . فربما بال الصبي عليه فيصيح بعض من رآه حين بال فيقول صلي الله عليه و آله: لاتزرموا بالصبي، فيدعه حتي يقضي بوله، ثم يفرغ من دعائه او تسميته، فيبلغ سرور اهله فيه و لايرون انه يتاذي ببول صبيهم فاذا انصرفوا غسل ثوبه (3) ; طفل صغيري براي دعا يانامگذاري به حضور پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله آورده مي شد . حضرت براي احترام كسانش او را [با آغوش باز ] مي گرفت و در دامن خود مي گذارد . گاهي طفل در دامن پيغمبر بول مي كرد . كساني كه ناظر بودند، به روي كودك صيحه مي زدند، (تندي مي كردند، تا او را از ادرار باز دارند) . نبي اكرم صلي الله عليه و آله مي فرمود: با تندي و خشونت از ادرار كودك جلوگيري نكنيد . سپس طفل را آزاد مي گذارد تا ادرار كند . سپس از دعا يانامگذاري او فارغ مي شد و اولياي طفل خوشحال مي شدند و كمترين آزردگي در پيغمبر از ادرار كودكشان احساس نمي كردند . موقعي كه كسان طفل مي رفتند پيغمبر لباس خود را تطهير مي كرد .»

در اين حديث سه نكته مورد توجه است:

اول: رسول اكرم در احترام و تكريم مسلمين از تمام طرق و وسايل استفاده مي كرد، از آن جمله كودكان شيرخوار مردم را باگرمي و رغبت بسيار در آغوش مي گرفت و به آن ها ابراز ملاطفت مي فرمود . يك هدف پيغمبر از اين عمل چنان كه در متن حديث تصريح شده: «تكرمة لاهله; تكريم و احترام به اولياي طفل » بود .

دوم: كودك روي احتياج طبيعي و انجام يك عمل فطري ادرار مي كند و در اين كار متوجه نيك و بد اجتماع نيست . رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: «با تندي و خشونت از ادرار كودك جلوگيري نكنيد، او را آزاد بگذاريد ادرار كند .» بدون ترديد به كودك تندي كردن و او را به امساك باقيمانده ادرار واداشتن، منافي با حفظ بهداشت و سلامت طفل است .

سوم: تندي پدران و مادران باعث تحقير كودك و مايه رنجش و آزردگي خاطر اوست . شكست هاي رواني طفل نتايج نامطلوبي در طول زندگي او به بار مي آورد . كساني كه به پرورش صحيح فرزندان خود علاقه دارند بايد ضمير باطن كودك را از غبار تاثر و رنجش خاطر محفوظ نگاهدارند .     

ادامه دارد لطفا ادامه را در قسمت های بعد پیگیری کنید.

1-اسراء86     2-هدیه الاحباب ص176       بحار ج 6ص153

 

 2 نظر

چند حدیث از اهلبیت (علیهم السلام) در مورد قدس شریف

26 مرداد 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

      

1 . امير مؤمنان علي عليه السلام فرمودند: «اربعة من قصور الجنة في الدنيا: المسجد الحرام و مسجد الرسول صلي الله عليه و آله و مسجد بيت المقدس و مسجد الكوفة; (1) چهار بنا در روي زمين از كاخهاي بهشتي است: مسجدالحرام، مسجد رسول الله صلي الله عليه و آله، مسجد بيت المقدس و مسجد كوفه .»

2 . همچنين آن حضرت در روايت ديگري نماز در مسجد بيت المقدس را با هزار نماز معادل مي داند و مي فرمايد: «صلاة في بيت المقدس الف صلاة; (2) يك نماز در بيت المقدس [معادل] هزار نماز است .»

3 . ابوحمزه ثمالي از امام باقر عليه السلام روايت مي كند كه آن حضرت فرمود: «المساجد الاربعة: المسجد الحرام و مسجد رسول الله صلي الله عليه و آله و مسجد بيت المقدس و مسجد الكوفة، يا ابا حمزة! الفريضة فيها تعدل حجة والنافلة تعدل عمرة (3) ; چهار مسجد در روي زمين [داراي فضيلت ويژه اي] است: مسجد الحرام، مسجد پيامبر صلي الله عليه و آله، مسجد الاقصي و مسجد كوفه . اي ابوحمزه! انجام نمازهاي واجب در اين مساجد معادل حج ثواب دارد . و بجاي آوردن نماز مستحبي [در آنها] معادل عمره خواهد بود .»

4 . پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله به علي عليه السلام فرمود: يا علي! در شب معراج سه جا نام تو را در كنار نام خود ديدم و با نگاه به آن آرامش يافتم . الف . هنگامي كه در شب معراج به بيت المقدس رسيدم، در روي صخره آن نوشته بود: «لااله الا الله محمد رسول الله ايدته بوزيره و نصرته بوزيره، فقلت لجبرئيل عليه السلام من وزيري؟ فقال علي بن ابي طالب; (4) خدايي جز خداي يگانه نيست، و محمد صلي الله عليه و آله فرستاده اوست . من او را توسط وزيرش تاييد كردم و نصرت بخشيدم . به جبرئيل گفتم: وزير من كيست؟ گفت علي بن ابي طالب .»

1 ) وسائل الشيعه، ج 5، ص 283 . 2) النهايه، شيخ طوسي، ص 108 . 3) وسائل الشيعه، ج 5، ص 289 . 4) من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 371 .

 نظر دهید »

پیام دعای روز دوازدهم رمضان: عفاف

10 مرداد 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

فضيلت عفاف

1 - برترين عبادت: قال الصادق عليه السلام: «افضل العبادة العفاف (1) ; بهترين عبادت پاكدامني است.»

2 - مقام ملك: قال علي عليه السلام: «ما المجاهد في سبيل الله باعظم اجرا ممن قدر فعف كاد العفيف ان يكون ملكا من الملائكة; (2 ) مجاهد در راه خدا پاداشش بيشتر از كسي نيست كه در حالي كه امكانات گناه دارد، پاكدامني مي كند. اي بسا پاكدامني كه ملكي از ملائك بوده باشد.»

3 - اساس نيكي ها: قال علي عليه السلام: «العفة راس كل خير (3) ; پاكدامني در راس تمام نيكي هاست.»

4 - زكات زيبايي: قال علي عليه السلام: «زكاة الجمال العفاف (4) ; زكات زيبايي پاكدامني است.»

موجبات عفاف

الف - رضايت به كفاف: قال علي عليه السلام: «الرضا بالكفاف يؤدي الي العفاف (5) ; راضي بودن به آنچه كفايت كند، موجب پاكدامني مي شود.» ب - غيرت: قال علي عليه السلام: «قدر الرجل علي قدر همته و عفته علي قدر غيرته (6) ; شخصيت مرد به اندازه همت او و پاكدامني او به اندازه غيرت اوست.» ج - قناعت: قال علي عليه السلام: «اصل العفاف القناعة (7) ; اصل عفت، قناعت است.» د - عقل: قال علي عليه السلام: «من عقل عف (8) ; عاقل پاكدامن است.»

1) كافي، ج 2، ص 78. 2) نهج البلاغه، حكمت 474. 3) غررالحكم، ماده عف. 4) همان. 5) همان. 6) بحارالانوار، ج 70، ص 4. 7 7) همان، ج 78، ص 7. 8) غررالحكم، ماده عقل.1

 1 نظر

اعمال ماه رجب

04 خرداد 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

ماه مبارك رجب، ماهِ نزول رحمت الهي(1) و ماهِ مولودِ(2) كعبه است.

ابن عباس مي گويد: «هرگاه ماه رجب فرا مي رسيد، رسول الله صلي الله عليه و آله ، به مسلمانان دستور گِردهمآيي مي داد و عظمت اين ماه را به آنان، تذكّر مي داد.»(3)

معني رجب
عن ابي الحسن عليه السلام قال:

«رجب نهر في الجنّة اشد بياضا مِن اللّبن واحلي مِنَ العسل، مَن صام يوما مِن رجبٍ سقاه اللّه عزّوجلّ مِن ذلك النّهر؛

رجب، نهري است در بهشت، [آب آن [سفيدتر از شير و شيرين تر از عسل است، كسي كه يك روز از ماه رجب را روزه بگيرد، خداي عزّوجلّ از آن نهر به او مي آشاماند.»(4)

برنامه هاي ويژه ي اين ماهِ عزيز به شرح ذيل است:

1 ـ روزه

امام صادق عليه السلام فرموده است: «وقتي كه حضرت نوح عليه السلام سوار بر كشتي شد، اوّلين روز از ماهِ رجب بود، به همراهانش دستور داد كه اين روز را روزه بگيرند و سپس فرمود:, روزه ي اين روز تا سال آينده، روزه گير را از آتش دور مي كند و فردي كه هفت روز از اين ماه را روزه بگيرد درهاي عذاب به روي او بسته مي شود.»(5)

و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله درباره ي روزه ي اين ماه فرموده است:

«آن كه يك روز اين ماه را روزه بدارد، از ناراحتي قيامت ايمن خواهد بود.»(6)

علامه ي مجلسي در مورد ثواب روزه ي ايام ماه رجب و به تعدادِ روزهايي(7) كه مؤمنين در اين ماه روزه مي گيرند، ثمراتِ قابل توجّهي را برشمرده است كه بيان آن ها مفصل است.

أيْنَ الرجبيّون؟
در خصوص روزه داري در اين ماه از ناحيه ي ائمه ي اطهار عليهم السلام تأكيد بسيار شده است و ثواب دنيوي و اخروي براي صائمين در اين ماه بر شمرده اند، از جمله امام صادق عليه السلام فرموده است:

«اذا كان يوم القيامة نادي مناد من بطنان العرش أَيْنَ الرَّجَبيُّون؟ فيقوم اناس يُضي ء وجوههم لأهل الجمع علي رؤوسهم تيجان الملك و ذكر ثوابا جزيلاً الي أن قال:,هذا لمن صام مِن رجب شيئا ولو يوما من اوّله او وسطه او آخره؛ روز قيامت منادي از بطن عرش صدا مي زند: كجايند رجبيّون؟ [در اين هنگام[ عدّه اي از ميان مردم بر مي خيزند و اين در حالي است كه از چهره ي آن ها نور مي درخشد و [خداوند] بر سر آنان تاج ملائكه را نهاده است. و [امام صادق عليه السلام [ ثواب زيادي را ذكر كرد تا آنجا كه فرمود:, اين مزد كساني است كه ماه رجب روزه گرفته اند ولو يك روز از اوّل، وسط و يا آخر آن.»،(8)

2 ـ صدقه

صدقه دادن به مساكين به اندازه ي يك مُدْ طعام توسط كساني كه وسعت مالي دارند، كساني كه توانايي مالي ندارند هر مقدار از تسبيحات و اذكار را مي توانند بخوانند.(9)

3 ـ خواندن اين دعا كه حضرت امام صادق عليه السلام به معلي بن خنيس تعليم داد كه بعد از نماز صبح و عشا بخواند:

«يا من ارجوه لكلّ خير و امَن سخطه عند كل شرّ، يامن يعطي الكثير بالقليل، يا من يعطي من سأله، يا من يعطي من لم يسئله و من لم يعرفه تحنّنا منه و رحمة اعطني بمسئلتي ايّاك جميع خيرالدّنيا و جميع خير الآخرة واصرف عنّي بمسئلتي ايّاك جميع شرّ الدّنيا و شرّ الآخرة فانّه غير منقوص ما اعطيت و زدني من فضلك يا كريم يا ذاالجلال و الاكرام، يا ذاالنعماء والجود، يا ذالمنّ و الطَّول، حرّم شيبتي علي النّار.»(10)

4 ـ زيارت ثامن الحجج حضرت علي بن موسي الرضا عليهماالسلام (11)

5 ـ انجام حج عمره(12)

6 ـ خواندن دعاي مخصوص اين ماه، هر روز(13)

7 ـ تكرار اين اذكار در اين ماه:

يك هزار بار «لا اله الاّ اللّه»، يك صد بار «استغفراللّه الذي لا اله الاّ هو وحده لاشريك له و اتوب اليه»، يك هزار مرتبه «استغفراللّه ذالجلال والاكرام من جميع الذّنوب و الاثام.»(14)

8 ـ نماز

در هر شب ماه رجب، دو ركعت نماز بدين ترتيب خوانده شود:

الف ـ در هر ركعت بعد از حمد، سه مرتبه سوره ي كافرون و يك مرتبه سوره ي اخلاص.

ب ـ پس از نماز اين دعا خوانده شود:

«لا اله الاّ اللّه وحده لاشريك له، لهُ الملك و له الحمد، يحيي و يميت و هو حيّ لايموت بيده الخير و هو علي كل شي ءٍ قدير و اليه المصير ولاحول ولا قوّة الاّ باللّه العلي العظيم. اللّهمّ صلّ علي محمد النبيّ الاُميّ و اله.» و سپس حاجت خود را از خداي سبحان طلب كند.»(15)

9 ـ عمل ليلة الرغائب

«اولين شب جمعه ي ماه مبارك رجب (ليلة الرَغائب) ناميده شده است كه فضائل بسياري براي اين شب برشمرده اند و دستور مخصوص اين عمل، چنين است:

روز پنجشنبه را روزه بگيرد. بين نماز مغرب و عشا دوازده ركعت نماز دو ركعتي بدين ترتيب بخواند:

الف ـ در هر ركعت بعد از حمد، سه مرتبه سوره ي قدر و دوازده مرتبه سوره ي اخلاص

ب ـ بعد از هر نماز بگويد: «اللّهم صلّ علي محمد النبّي الاُمّي و علي آله»

ج ـ آن گاه سجده كند و 70 مرتبه بگويد: «سبّوحٌ، قُدّوسٌ، رب الملائكة والرّوح» سپس از سجده برخيزد و بگويد: «ربّ اغفر وارحم و تجاوز عمّا تعلم انّك انت العلي العظيم»

د ـ بار ديگر به سجده رود و 70 بار بگويد: «سبّوح، قدّوس، ربُّ الملائكة والروح» و در پايان حوائج خود را درخواست كند.»(16)

شب اول ماه:

شب ولادت با سعادت ششمين اختر آسمان ولايت و امامت حضرت امام محمد باقر عليه السلام در سال 57 ه . ق.

1 ـ غسل(17)

2 ـ احيا(18)

3 ـ بعد از عشا دو ركعت نماز به ترتيب زير خوانده شود:

الف ـ در ركعت اول بعد از حمد، يك مرتبه سوره ي انشراح و سه بار سوره ي اخلاص

ب ـ در ركعت دوم بعد از حمد، سوره هاي انشراح، اخلاص، فلق و ناس

ج ـ پس از نماز 30 مرتبه «لا اله الاّ اللّه و 30 مرتبه صلوات»(19)

4 ـ زيارت امام حسين عليه السلام (20)

5 ـ دعاي امام جواد عليه السلام (21)

اعمال روزهاي ماه مبارك رجب
روز اولِ ماه

1 ـ غسل(22)

2 ـ روزه(23)

3 ـ زيارت امام حسين عليه السلام (24)

4 ـ زيارت امام رضا عليه السلام (25)

5 ـ نماز حضرت سلمان

اين نماز ده ركعت است كه به صورت پنج نماز دو ركعتي بشرح زير خوانده مي شود:

الف ـ در هر ركعت بعد از حمد، يك بار سوره ي اخلاص (قل هوالله احد) و سه بار سوره ي كافرون

ب ـ بعد از هر ركعت، دست ها را بلند كند و اين دعا را بخواند:

«لا اله الاّ اللّه وحده لاشريك له، له الملك و لهُ الحمد، يحيي و يميت و هو حي لايموت بيده الخير و هو علي كلّ شي ءٍ قدير.»

ج: سپس بگويد: «اَللّهُمَّ لا مانِعَ لِما اَعْطَيْتَ وَ لا مُعْطِيَ لِما مَنَعْتَ وَ لا يَنْفَعُ ذَالجِدِّ مِنْكَ الجِدُّ.»(26)


روز سوم ماه

شهادت امام هادي عليه السلام در سال 254 ه.ق.(27)

روزه دهم ماه

الف ـ ولادت امام جواد عليه السلام در سال 195 ه . ق.(28)

ب ـ وفات عباس بن عبدالمطلب، در سال 32 ه . ق.(29)

روز سيزدهم ماه

ولادت با سعادت اميرالمؤمنين حضرت علي عليه السلام در سال 23 ه . ق مطابق با سال 30 عام الفيل. اعمال ويژه ي شب و روز سيزدهم رجب چنين است:

در شب سيزدهم دو ركعت نماز كه در هر ركعت بعد از حمد، سوره ي يس، ملك و اخلاص خوانده شود(30) مستحب است.

اعمال ويژه ي روز سيزدهم عبارتند از:

1 ـ روزه(31)

2 ـ اعمال ام داوود(32)

روز چهاردهم ماه

اعمال مخصوص اين روز به شرح ذيل است:

در شب چهاردهم چهار ركعت نماز دو ركعتي (مثلِ دستورِ شب سيزدهم)(33) خوانده مي شود. در روز آن، روزه وارد شده است.(34)

روز پانزدهم ماه

وفات حضرت زينب كبري عليهاالسلام در سال 62 ه.ق.

دستورهاي ويژه ي شب و روز پانزدهم ماه:

شب:

1 ـ غسل(35)

2 ـ احيا(36)

3 ـ شش ركعت نماز به صورت نماز دو ركعتي و مطابق دستور نماز شب سيزدهم.(37)

4 ـ زيارت امام حسين عليه السلام (38)

روز:

1 ـ غسل(39)

2 ـ روزه(40)

3 ـ نماز حضرت سلمان (مطابق دستور روز اول ماه رجب)(41)

4 ـ زيارت امام حسين عليه السلام .

از هشتمين امام معصوم عليه السلام سؤال شد: چه زماني زيارت امام حسين عليه السلام فضيلت بيشتري دارد؟ فرمود: «نيمه ي رجب و نيمه ي شبعان.»(42)

روز بيست و چهارم ماه

فتح خيبر، در سال 7 ه . ق.(43)

روز بيست و پنجم ماه

شهادت امام موسي كاظم عليه السلام در سال 183 ه . ق. و در سن 55 سالگي در بغداد(44)

روز بيست و ششم ماه

وفات ابوطالب پدر مولاي متّقيان حضرت علي عليه السلام در سال سوم قبل از هجرت(45)

روز بيست و هفتم ماه

بعثت حضرت ختمي مرتبت، محمد مصطفي صلي الله عليه و آله در سال سيزدهم ه . ق. اعمال مخصوص شب و روز آن چنين است:

شب:

1 ـ غسل(46)

2 ـ زيارت حضرت علي عليه السلام (47)

3 ـ دعاي مخصوص اين شب(48)

4 ـ دوازده ركعت نماز به صورت شش نماز دو ركعتي خوانده شود و سپس:

الف ـ بعد از نمازها، 7 مرتبه سوره هاي حمد، ناس، اخلاص، كافرون، قدر و آية الكرسي خوانده شود

ب ـ آنگاه اين دعا تلاوت شود:

«الحمد لله الّذي لم يتخذ ولدا ولم يكن له شريك في الملك و لم يكن لهُ و ليٌّ من الذُّلِ و كبّرهُ تكبيرا. اللّهم انّي اسئلكَ بمعاقدِ عزّك، علي اركان عرشك و منتهي الرحمةِ مِن كتابِك و باسمك الاعظم الاعظم و ذكرك الاعلي الاعلي الاعلي و بكلماتك التّامات ان تُصلّي علي محمد و آله و ان تفعل بي ما اَنت اهله»(49)


روز

1 ـ غسل

2 ـ روزه: از حضرت علي بن موسي الرضا عليهماالسلام روايت شده است كه: ثواب روزه ي اين روز برابر است با هفتاد سال روزه گرفتن.(50)

3 ـ ذكر صلوات(51)

4 ـ زيارت حضرت رسول و حضرت علي عليه السلام (52)

روز سي ام ماه

اعمالِ مخصوصِ آخرِ ماهِ رجب به اين شرح است:

1 ـ غسل(53)

2 ـ روزه(54)

3 ـ نماز حضرت سلمان(55)

پي نوشت ها:

1 ـ بحار الانوار، ج 97، ص 26.

2 ـ وسائل الشيعه، ج 7، ص 47، حديث 33.

3 ـ بحار الانوار، ج 97، ص 47، حديث 33.

4 ـ ثواب الاعمال، ص 47؛ بحار الانوار، ج 97، ص 36.

5 ـ وسائل الشيعه، ج 7، ص 348، حديث 1.

6 ـ بحار الانوار، ج 97، ص 47، حديث 33.

7 ـ همان، ص 26 تا 31.

8 ـ وسائل الشيعه، ج 7، ص 355، چاپ اسلاميه؛ بحارالانوار، ج 97، ص 41 با همين مضمون.

9 ـ بحارالانوار، ج 97، ص 42، ح 29.

10 ـ همان، ج 98، ص 390.

11 ـ مفاتيح الجنان، انتشارات حافظ تهران، ص 139.

12 ـ همان، 139.

13 ـ بحار الانوار، ج 98، ص 389.

14 ـ همان، ج 97، ص 53.

15 ـ مفاتيح الجنان، ص 138.

16 ـ بحارالانوار، ج 98، ص 396، ح 2.

17 ـ مفاتيح الجنان، ص 40.

18 ـ المراقبات، ص 41.

19 ـ بحار الانوار، ج 98، ص 379.

20 ـ مفاتيح الجنان، ص 140.

21 ـ همان، ص 140.

22 ـ عروة الوثقي، ج 1، ص 461.

23 ـ بحار الانوار، ج 97، ص 33.

24 ـ كامل الزيارات، ص 182، ح 2.

25 ـ مفاتيح الجنان، ص 250.

26 ـ المراقبات، ص 46.

27 ـ تقويم عبادي، ص 66.

28 ـ همان، ص 67.

29 ـ همان، ص 67.

30 ـ مفاتيح الجنان، ص 142.

31 ـ بحارالانوار، ج 97، ص 50، حديث 3.

32 ـ همان، ج 98، ص 399؛ مفاتيح، ص 144.

33 ـ مفاتيح الجنان، ص 142.

34 ـ بحارالانوار، ج 97، ص 50، ح 3.

35 ـ همان، ج 97، ص 46.

36 ـ مفاتيح الجنان، ص 142.

37 ـ همان.

38 ـ همان.

39 ـ همان.

40 ـ بحارالانوار، ج 97، ص 50، ح 3.

41 ـ مفاتيح، ص 142.

42 ـ كامل الزيارات، ص 182، ح 1.

43 ـ تقويم عبادي، ص 70.

44 ـ منتهي الآمال، ج 2، ص 214.

45 ـ تقويم عبادي، ص 70.

46 ـ عروة الوثقي، ج 1، ص 461.

47 ـ مفاتيح الجنان، ص 148.

48 ـ همان، ص 150.

49 ـ همان، ص 148.

50 ـ عروة الوثقي، ج 1، ص 461.

51 ـ همان، ج 2، ص 241؛ بحارالانوار، ج 97، ص 37، حديث 21.

52 ـ مفاتيح الجنان، ص 152.

53 ـ همان، ص 152.

54 ـ عروة الوثقي، ج 1، ص 461.

55 ـ مفاتيح الجنان، ص 154.

 نظر دهید »

احیاگر مکتب امام باقر (علیه السلام)

03 خرداد 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

 

 طليعه

 در مكتب امام باقرعليه السلام، شاگردان زيادي تربيت يافته اند كه گروه قابل توجهي از آنان از شهر كوفه بوده و هر يك در زمان خود به ترويج مكتب حيات بخش اهل بيت عليهم السلام اشتغال داشته اند كه در عصر ما، شناختن هر يك از آنان ضرورت ويژه اي را دارد. شيخ طوسي رحمه الله 468 نفر از شاگردان امام باقرعليه السلام را در كتاب رجال خويش نام برده است.(2)

 در اين فرصت و به مناسبت ولادت با سعادت آن گرامي، با شخصيت برجسته محمد بن مسلم ثقفي، يكي از شاگردان ممتاز مكتب حضرت باقر العلوم عليه السلام، آشنا مي شويم. باشد كه درسهايي آموزنده و بهره هايي معنوي از اين شخصيت والا مقام بياموزيم؛ همو كه سي هزار حديث از مولايش حضرت باقرعليه السلام آموخت و براي مبلّغان معارف اهل بيت عليهم السلام به يادگار گذاشت.

 در عظمت مقام اين شاگرد ممتاز ائمه اطهارعليهم السلام، همين بس كه پيشواي ششم عليه السلام وي را از احياگران مكتب حضرت باقرعليه السلام به شمار آورده است. سليمان بن خالد اقطع در اين زمينه مي گويد:از امام صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود: “مَا أَحَدٌ أَحْيَا ذِكْرَنَا وَ أَحَادِيثَ أَبِي إِلَّا زُرَارَةُ وَ أَبُو بَصِيرٍ الْمُرَادِيُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ وَ بُرَيْدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ وَ لَوْ لَا هَؤُلَاءِ مَا كَانَ أَحَدٌ يَسْتَنْبِطُ هَذَا هَؤُلَاءِ حُفَّاظُ الدِّينِ وَ أُمَنَاءُ أَبِي عَلَي حَلَالِ اللَّهِ وَ حَرَامِهِ وَ هُمُ السَّابِقُونَ إِلَيْنَا فِي الدُّنْيَا وَ الآْخِرَةِ؛(3) كسي جز زراره و ابو بصير و محمد بن مسلم و بريد بن معاويه ياد و نام ما و سخنان پدرم را زنده نگه نداشته است. اگر اينها نبودند كسي احكام دين را استنباط نمي كرد. اينان پاسداران [حريم احكام ] دين الهي و امينان پدرم بر حلال و حرام خداوند هستند. اينان در دنيا [براي حضور در نزد ما] و در آخرت نيز [در رسيدن ] به ما از همه سبقت گرفته اند.”

 ابي عبيدة حذاء نيز مي گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مي فرمود: “زُرَارَةُ وَ أَبُو بَصيرٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ وَ بُرَيْدٌ مِنَ الَّذينَ قَالَ اللَّه تَعَالَي “وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ اُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ"(4) زرارة و ابو بصير و محمد بن مسلم و بريد از كساني هستند كه خداوند [در مورد آنان ]فرموده است: “آنان كه [در ايمان بر همگان ]پيشي گرفتند، آنان به حقيقت مقرّبان درگاهند.”

 محدث بزرگوار شيعه، شيخ عباس قمي در مورد اين شخصيت تربيت يافته در مكتب امام پنجم عليه السلام مي نويسد: “ابوجعفر محمّد بن مسلم، الطحّان الثقفي الكوفي، از بزرگان اصحاب باقرين عليهما السلام و از حواريين ايشان و از مخبتين و اورع و افقه مردم و از وجوه اصحاب كوفه است. “وَ هُوَ مِمَّنِ اجْتَمَعَتِ الْعِصابَةُ عَلي تَصْحيح ما يَصِحُّ عَنْهُ وَ عَلي تَصْديقِهِ وَ الاِنْقِياد لَهُ بِالْفِقْهِ.”

 روايت شده است كه چهار سال در مدينه اقامت نمود و در اين مدت از خدمت حضرت امام محمد باقرعليه السلام احكام و معارف ديني را كسب مي نمود و بعد از ايشان، از محضر مبارك حضرت امام جعفر صادق عليه السلام استفاده كرد. از او روايت شده است كه گفت: “سي هزار حديث از حضرت باقرعليه السلام و شانزده هزار حديث از امام جعفر صادق عليه السلام اخذ كرده ام."(5)

 در اينجا به برخي از ويژگيهاي اين ياور مخلص امام پنجم عليه السلام اشاره مي كنيم:

 تواضع و فروتني

 محمّد بن مسلم، مردي برجسته، ثروتمند و جليل القدر بود. حضرت باقرعليه السلام به وي فرمود: “اي محمّد! تواضع و فروتني پيشه كن!” او هم از مقام والاي اجتماعي و شخصيت قابل توجه خود چشم پوشي كرد، زنبيلي پر از خرما برداشت، ترازويي به دست گرفت و در كوفه، كنار در مسجد نشست و مشغول خرما فروشي شد. بستگانش به نزد او آمدند و گفتند: تو بزرگ مايي، اين كار تو باعث رسوايي و ننگ ما است! محمد پاسخ داد: مولايم مرا امر فرموده به چيزي كه من دست از آن بر نخواهم داشت. گفتند: اگر به ناچار مي خواهي كسبي كني، پس كاري سنگين تر و آبرومندانه تر انجام بده! بيا در دكّان آرد فروشي بنشين! پس براي او سنگ آسيا و شتري مهيا كردند كه گندم و جو آرد كند و بفروشد. محمّد نيز قبول كرد و از اين جهت است كه او را “طحّان” گفتند.(6)

 امينِ امام باقرعليه السلام

 روزي عبدالله بن ابي يعفور به حضرت صادق عليه السلام عرض كرد: “من هميشه نمي توانم شما را ملاقات نمايم و مستقيماً پرسشهاي خويش را مطرح كنم. امكان تشرّف به محضر شما هميشه برايم مقدور نيست. براي من سؤالاتي مطرح مي شود و يا اينكه شيعيان به من مراجعه مي كنند و سؤالاتي از من مي پرسند و من جواب همه آنها را نمي دانم.”

 امام صادق عليه السلام فرمود: “چرا به نزد محمد بن مسلم ثقفي نمي روي و از او جواب سؤالهايت را نمي گيري؟ او از پدرم بهره ها برده، سخنها شنيده و يكي از چهره هاي ارزشمند و مورد اعتماد نزد پدر بزرگوارم بوده است."(7)

 گنجينه معارف اهل بيت عليهم السلام

 محمّد بن مسلم، در اثر تلاشهاي شبانه روزي؛ روايات و احكام فراواني را از محضر امامان معصوم عليهم السلام در موضوعات مختلف فقهي و حقوقي آموخته و براي مشتاقان معارف اهل بيت عليهم السلام نقل كرده است؛ براي همين، در عصر خود بسياري از مشكلات مردم را در مورد احكام شرعي و مسائل حقوقي حل مي نمود.

 او مي گويد: “شبي در پشت بام خانه خود خوابيده بودم. شنيدم كسي در خانه مرا مي زند. پرسيدم: كيست؟ صداي بانويي را شنيدم كه پاسخ داد: منم! خدا تو را رحمت كند، در را باز كن! من به كنار بام رفتم و ديدم كه زني ايستاده است. چون مرا ديد گفت: دختر نوعروس من حامله بود و او را درد زاييدن گرفت و نازاييده با آن درد درگذشت. الآن فرزند در شكم او حركت مي كند. چه بايد كرد و حكم صاحب شرع در اين باب چيست؟ به او گفتم: اي بانو! مثل اين مسئله را روزي از حضرت امام محمدباقرعليه السلام پرسيدند. آن حضرت فرمود: كه شكم مرده را بشكافند و فرزند را بيرون آرند. تو نيز چنان كن! بعد از آن به او گفتم: چه كسي تو را به منزل من راهنمايي كرد؟ گفت: من براي حل مشكل به نزد ابو حنيفه رفته بودم. او نتوانست پاسخ درستي به من بدهد و گفت: من در مورد اين مسئله چيزي نمي دانم. نزد محمّد بن مسلم ثقفي برو كه او پاسخ صحيح را به تو خواهد داد و هر پاسخي داد، مرا نيز از آن آگاه كن!

 بعد از اين گفتگو به آن زن گفتم: برو به سلامت. فرداي آن روز، وقتي به مسجد رفتم، ديدم كه ابوحنيفه نشسته و همان مسئله را با اصحاب خود مطرح كرده از ايشان سؤال مي كند و مي خواهد كه آنچه كه از من در جواب اين مسئله به او رسيده، به نام خود اظهار كند. از گوشه مسجد سرفه اي كردم. ابوحنيفه متوجه من شد و گفت: خدا تو را بيامرزد! بگذار ما زندگي كنيم."(8)

 دلداده آل محمدصلي الله عليه وآله

 زراره در مورد دلدادگي محمد بن مسلم به خاندان وحي مي گويد: “روزي ابو كريبه ازدي و محمّد بن مسلم ثقفي جهت اداي شهادتي نزد شريك، قاضي كوفه آمدند. شريك لحظه اي در سيماي نوراني و معنوي آن دو نگريست. وقتي آثار صلاح و تقوي و عبادت را در چهره آنان مشاهده كرد، با خود زمزمه كرد: جعفريان و فاطميان!

 يعني اين دو نفر از شيعيان حضرت جعفرعليه السلام و فاطمه عليها السلام بوده، منسوب به اين خانواده هستند. آن دو با شنيدن اين سخن، اشك در چشمانشان حلقه زد و گريستند، شريكِ قاضي، علت گريه آنان را پرسيد. آن دو پاسخ دادند: براي اينكه ما را از شيعيان شمردي و جزء مردماني حساب كردي كه راضي نمي شوند ما را برادران خود بگيرند به جهت آنچه مشاهده مي كنند از كمي ورع و ضعف ايمان ما. و همچنين ما را نسبت دادي به كسي كه راضي نمي شود امثال ما را از شيعه خود به حساب آورد؛ پس اگر لطف نموده، ما را قبول فرمايد، پس بر ما منت نهاده است. شريك تبسّم كرد و گفت: “هرگاه جوانمرد در دنيا پيدا مي شود، بايد مانند شما بوده باشد."(9)

 ارتباط ويژه با امام عليه السلام

 محمد بن مسلم با امام باقرعليه السلام چنان ارتباط نزديكي داشت كه در مواقع گرفتاري، پيشواي پنجم عليه السلام شخصاً در رفع مشكلات وي اقدام مي كرد.

 او در اين باره مي گويد: “در يكي از روزها وارد شهر مدينه شدم و آن روز من به شدت بيمار بودم. امام وقتي از بيماري من خبردار شد، توسط غلام مخصوصش برايم شربتي فرستاد كه من آن را بنوشم. غلام حضرت شربت را به دستم داد و گفت: اين را بنوش كه من از سوي امام مأمورم از اينجا برنگردم تا اينكه تو اين شربت را بخوري!

 من آن را نوشيدم. شربت لذّت بخش و خنك و خوش طعمي بود كه عطر دل انگيز مشك از آن به مشامم مي رسيد و شامّه ام را نوازش داده و آرام و راحتم كرد. بعد از تناول آن، غلام گفت: امام به من دستور داده است كه بعد از ميل شربت به حضور امام برويم. من يك لحظه به فكر فرو رفتم: من كه قادر به ايستادن روي پاي خودم نيستم، امام چگونه دستور داده تا به نزدش بروم؟

 اما همين كه شربت اعطايي امام در وجودم اثر كرد، گويا از بند رها شدم. بلند شده، به منزل امام رفتم. اجازه ورود خواستم، آقا از اندروني صدا زد: “از بيماري شفا يافتي؟ بفرما داخل!”

 به داخل رفتم. در حالي كه ديدن وجود امام اشك شوق را از ديده هايم جاري ساخته بود و توانايي كنترل احساساتم را در آن لحظه نداشتم، به آقا سلام كردم. دست و پيشاني اش را بوسيدم. امام باقرعليه السلام فرمود: محمد! چرا گريه مي كني؟”

 عرض كردم: فدايت شوم، بر غربت و تنهايي خودم و دوري راه و نبودن امكانات كه نمي توانم همواره در خدمت شما باشم، زيارتتان كنم و از محضرتان بهره مند گردم.

 امام فرمود: “محمد! اما نبودن امكانات و محروميتهاي ظاهر؛ پيوسته با شيعيان و دوستان ما همراه خواهد بود؛ چرا كه خداوند اين گونه مقدّر فرموده است. اساساً گرفتاريها به سرعت به سراغ آنها مي آيد. (از اين جهت دلگير نباش!)

 اما اينكه گفتي غريبي و تك و تنها دور از ما زندگي مي كني؛ در اين مورد به جدّم ابي عبدالله الحسين عليه السلام اقتدا كرده اي كه در سرزميني دور از ما آرميده است. درود و صلوات خدا بر او باد!

 اما اينكه از نبودن وسيله و دوري راه مي نالي؛ بدان كه مؤمن در اين دنيا در ميان اين مردم وارونه و منكوس، غريب است؛ (زيرا بر خلافكاريها و منكرات اعتراض مي كند و از وضع موجود ناراحت است.) تا اينكه از اين دنيا بيرون رود و در جوار رحمت خداوند متعال آرامش يابد.

 اما اينكه گفتي دوست داري در كنار ما باشي و بيشتر ما را زيارت كني، ولي نمي تواني؛ مطمئن باش خداوند از دل تو آگاه است و پاداش تو نزد اوست."(10)

 سپس حضرت به من فرمود: “آيا به زيارت قبر حسين عليه السلام مي روي؟

 عرض كردم: بلي، امّا با خوف و هراس!

 حضرت فرمود: “هر چه در اين زيارت شدّت و سختي ببيني و خوف و هراس تو بيشتر باشد، ثواب و اجرت به همان قدر افزون مي گردد و كسي كه در زيارت آن حضرت خوف داشته، با اين حال آن جناب را زيارت كند، حق تعالي او را از وحشت روزي كه مردم براي حساب در مقابل پروردگار عالميان مي ايستند (يعني روز قيامت)، در امان نگه مي دارد و اين شخص از زيارت بر مي گردد در حالي كه حق تعالي گناهانش را آمرزيده و فرشتگان بر او درود و سلام مي دهند و پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله او و آنچه را به جا آورده، ديده و برايش دعا مي فرمايند و وي به نعمت و فضل خدا روي آورده، هيچ رنج و تعبي به او متوجه نشده، رضايت و خشنودي خدا را پي گيري مي نمايد.”

 سپس حضرت به من فرمود: “شربت را چگونه يافتي؟”

 عرض كردم: شهادت مي دهم شما اهل بيت عليهم السلام رحمت بوده، جانشين جانشينان پيامبر هستيد! غلامي نزد من آمد و آنچه عنايت كرده بوديد، به من رساند. قبل از آن نمي توانستم روي پاي خود بايستم و از خود مأيوس شده بودم. وي شربت را به من داد و من آن را نوشيدم. بويي به آن خوشي تا به حال استشمام نكرده و مزه اي به آن پاكيزگي تا به حال نچشيده و طعمي به آن مطبوعي تا كنون حس ننموده و به گواراتر از آن هرگز بر نخورده بودم،و هنگامي كه آن را نوشيدم، غلام به من گفت: حضرت به من امر فرموده اند: “وقتي نوشيدي نزد من بيا!”

 من كه از حال خود با خبر بودم، پيش خود گفتم: حتماً به حضورش مشرّف خواهم شد، گر چه جانم را از دست بدهم، پس به سوي شما روي آوردم؛ ولي گويا از بند رها گشتم، پس حمد و سپاس خدايي را كه شما را رحمت براي شيعيانتان و رحمت براي من نيز قرار داده است.

 حضرت فرمود: “اي محمد! در آن شربتي كه نوشيدي، تربت قبر حسين عليه السلام بود و آن بهترين دارويي است كه به منظور استشفا مصرف مي كنند و با آن هيچ دوايي را برابر و مساوي ندان! ما به اطفال و زنان خود آن را مي خورانيم و در آن هر خير و خوبي را ديده ايم.”

 عرضه داشتم: فدايت شوم! از آن برداشته و استشفا بجوييم؟

 حضرت فرمود: “بسا شخصي آن را برداشته، با خود از حائر حسيني عليه السلام بيرون مي برد و بر ديگران اظهار نموده، مخفي نمي كند؛ پس در برخورد با جنّي يا حيواني و يا موجودي ديگر كه داراي آفت و يا مرض و بيماري است، آن را مي بويند و بركتش زايل مي گردد و بدين ترتيب بركت آن براي غير، مصرف مي شود.

 امّا تربتي را كه ما با آن دردها را معالجه مي كنيم، اين طور نيست. هر كسي كه آداب آن را رعايت كند و آنچه را كه برايت گفتم منظور كند، و تربت را از منظر ديگران بر حذر داشته باشد و در معرض عموم قرار ندهد، مسلّماً با هيچ شيئي تماس پيدا نكرده و هيچ كس از آن تناول ننموده است، مگر در همان ساعت از مرض و بيماري كه دارد شفا پيدا مي كند.”

 سپس امام عليه السلام در ادامه سخنش فرمود: “اي محمد! سرگذشت اين تربت، نظير سرگذشت حجر الاسود است كه صاحب آفات و امراض و كفر و جاهليت با آن تماس پيدا مي كردند و پس از تماس، مرض و عيب و نقصي كه داشتند بر طرف مي شد.

 اين سنگ در اول همچون ياقوت سفيد و شفّافي بود كه پس از اين تماسها و اصابت اين اشياءِ آلوده، رفته رفته رنگش تيره و سياه شد و به اين صورتي كه اكنون مي بيني در آمد.

 اين تربت نيز به واسطه تماس با اشياء آلوده و افراد ناصالح، خاصيت و اثرش زايل گرديده است و آن تأثيري را كه بايد داشته باشد ندارد؛ براي همين، تو نمي تواني اثر مطلوب را از آن برداري.”

 به امام عرض كردم: من از تربت پاك حسيني عليه السلام چگونه استفاده كنم؟

 حضرت فرمود: “وقتي آن را در معرض عموم قرار دادي، با آن همان عملي را كرده اي كه ديگران مي كنند؛ يعني آن را سبك مي شماري. بسا آن را در خورجين انداخته، در بين اشياء آلوده مي گذاري، در نتيجه اين بي احترامي، اثري را كه از آن انتظار داري نخواهي ديد و آن اثر از تربت زايل مي گردد.”

 عرضه داشتم: فدايت شوم! فرموده شما كاملا صحيح است. چگونه آن را بردارم تا همچون شما از آن بهره بگيرم؟

 حضرت فرمود: “آيا مقداري از آن را به تو بدهم؟”

 عرض كردم: بلي.

 فرمود: “وقتي از من گرفتي، با آن چه مي كني؟”

 عرض كردم: با خود مي برم.

 فرمود: “در چه چيز آن را قرار مي دهي؟”

 عرض كردم: در لباسهاي خود آن را مي گذارم.

 حضرت فرمود: اين كار را مكن! بلكه وقتي آن را از من گرفتي، تا نزد من هستي تناولش كن كه حاجتت روا مي شود و هرگز با خودت حمل نكن؛ زيرا در اين صورت اثري نداشته و برايت سالم نمي ماند.”

 محمد بن مسلم مي گويد: حضرت از آن  (تربت) دوبار به من خورانيدند و پس از آن، هيچ درد و رنجي در خود احساس نكردم و به كلي برايم بهبودي حاصل شد و پس از آن به وطن خويش برگشتم.(11)

 درسهايي از امام باقرعليه السلام

 تكريمِ فرزند

 محمد بن مسلم نقل مي كند كه من در خدمت امام باقرعليه السلام بودم. در اين هنگام فرزند خردسالش جعفرعليه السلام وارد شد و در دستش عصايي بود كه با آن بازي مي كرد. امام باقرعليه السلام او را به گرمي در آغوش گرفت و به سينه خود فشرد و خطاب به او فرمود: “پدر و مادرم به فدايت باد! [با اين چوب ] كار لهو انجام مده و بازي نكن!” سپس فرمود: “اي محمد! پس از من او امام توست. از او پيروي كن و از دانش او استفاده نما! به خدا سوگند! او همان صادقي است كه رسول خداصلي الله عليه وآله او را توصيف نمود كه شيعيان او در دنيا و آخرت پيروزند و دشمنانش در زمان هر پيامبري ملعون هستند. در اين هنگام جعفرعليه السلام خنديد و صورتش قرمز گرديد. آنگاه امام باقرعليه السلام به من فرمود: “از او سؤال كن!” من از او پرسيدم: اي پسر رسول خدا! خنده از كدام عضو بدن نشئت مي گيرد. جعفرعليه السلام فرمود: “اي محمد! عقل از قلب، اندوه از كبد، نفس از ريه و خنده از طحال نشئت مي گيرد. “وقتي اين پاسخ را از او شنيدم، از جايم برخاستم و او را بوسيدم."(12)

 يك پرسش فقهي

 محمّد بن مسلم مي گويد: روزي به محضر حضرت باقرعليه السلام وارد شدم در حالي كه نماز مي خواند. گفتم: السلام عليك. فرمود: السلام عليك. عرض كردم: صبح شما بخير! حضرت جواب نفرمود. پس از آنكه نماز را تمام كرد، عرض كردم: آيا در حال نماز فقط جواب سلام را بايد گفت؟ حضرت فرمود: بلي، مثل آنچه سلام گفته است."(13)

 گوهرهاي عاشورايي

 گريه بر سيد الشهداءعليه السلام

 محمد بن مسلم، از حضرت ابي جعفر باقرعليه السلام نقل كرده كه آن جناب فرمود:

 “أَيُّمَا مُؤْمِنٍ دَمَعَتْ عَيْنَاهُ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ عليه السلام دَمْعَةً حَتَّي تَسِيلَ عَلَي خَدِّهِ بَوَّأَهُ اللَّهُ بِهَا فِي الْجَنَّةِ غُرَفاً يَسْكُنُهَا أَحْقَاباً؛(14) هر مومني كه به خاطر شهادت حضرت حسين عليه السلام اشك از چشمانش روان گرديده، برگونه هايش جاري شود، خداوند منّان در بهشت غرفه هايي به او عنايت فرمايد كه وي روزگاران درازي در آن مسكن گزيند."(15)

 دستاورد زيارت كربلا

 محمد بن مسلم از حضرت باقرعليه السلام نقل مي كند كه آن گرامي فرمود: “مُرُوا شِيعَتَنَا بِزِيَارَةِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ عليه السلام فَإِنَّ إِتْيَانَهُ يَزِيدُ فِي الرِّزْقِ وَ يَمُدُّ فِي الْعُمُرِ وَ يَدْفَعُ مَدَافِعَ السُّوءِ وَ إِتْيَانَهُ مُفْتَرَضٌ عَلَي كُلِّ مُؤْمِنٍ يُقِرُّ لَهُ بِالْإِمَامَةِ مِنَ اللَّه؛(16) شيعيان ما را امر كنيد كه به زيارت قبر حضرت حسين بن علي عليهما السلام بروند؛ زيرا زيارت آن حضرت روزيها را زياد، عمرها را طولاني، بلاها وبديها را رفع مي كند و بر هر مؤمني كه اقرار به امامتش از جانب خداوند عزوجل دارد، زيارت آن گرامي لازم است.

 ثواب زيارت امام حسين عليه السلام در ناامني و خوف

 محمد بن مسلم در فرازي از يك حديث طولاني مي گويد: روزي امام باقرعليه السلام از من پرسيد:

 آيا به زيارت قبر حسين عليه السلام مي روي؟

 عرض كردم: بلي، ولي با خوف و هراس.

 فرمود: “مَا كَانَ مِنْ هَذَا أَشَدَّ فَالثَّوَابُ فِيهِ عَلَي قَدْرِ الْخَوْفِ وَ مَنْ خَافَ فِي إِتْيَانِهِ آمَنَ اللَّهُ رَوْعَتَهُ يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ وَ انْصَرَفَ بِالْمَغْفِرَةِ وَ سَلَّمَتْ عَلَيْهِ الْمَلَائِكَةُ وَ زَارَهُ النَّبِيُ صلي الله عليه وآله وَ انْقَلَبَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللَّهِ؛(17) هر قدر در زيارت خوف بيشتر باشد، ثواب در آن به مقدار خوف و هراس افزون خواهد گشت و كسي كه در زيارتش خائف و بيمناك باشد، در روزي كه مردم براي حساب پروردگار عالميان به پا مي خيزند، حق تعالي او را در امان قرار داده، [خوف و وحشت او را بر طرف مي كند] و بازگشت او از زيارت توأم با آمرزش گناهان خواهد بود و فرشتگان بر او سلام مي نمايند و نبي اكرم صلي الله عليه وآله به زيارتش مي آيد و به واسطه نعمت الهي حالش دگرگون شده، فضلي كه هيچ مكروه و بدي با آن همراه نيست، شاملش مي شود و به دنبال آن، رضوان خدا نصيبش مي گردد.”

 آرزوي اهل محشر

 محمد بن مسلم با نقل حديثي، مهم ترين آرزوي اهل محشر را اين گونه توضيح داده است:

 حضرت امام باقرعليه السلام فرمود: “اگر مردم مي دانستند كه در زيارت قبر حضرت حسين بن علي عليهما السلام چه فضل و ثوابي است، حتماً از شوق و ذوق قالب تهي مي كردند.”

 راوي مي گويد: عرض كردم: در زيارت آن حضرت چه اجر و ثوابي مي باشد؟

 حضرت فرمود: “كسي كه مشتاقانه و از روي شوق و عشق به زيارت آن حضرت رود، خداوند متعال هزار حج و هزار عمره قبول شده برايش مي نويسد و اجر و ثواب هزار شهيد از شهداي بدر و اجر هزار روزه دار و ثواب هزار صدقه قبول شده و ثواب آزاد نمودن هزار بنده كه در راه خدا آزاد شده باشند، برايش منظور مي شود و پيوسته در طول ايام سال از هر آفتي كه كم ترين آن شيطان باشد، محفوظ مانده و خداوند متعال فرشته كريمي را بر او موكل كرده كه وي را از جلو و پشت سر و راست و چپ و بالا و زير قدم نگهدارش باشد و اگر در وسط سال فوت كرد، فرشتگان رحمت الهي بر سرش حاضر شده، او را غسل داده، كفن نموده، برايش استغفار و طلب آمرزش مي كنند و تا قبر مشايعتش نموده، به مقدار طول شعاع چشم در قبرش وسعت و گشايش ايجاد كرده، از فشار قبر در امانش قرار مي دهند و از خوف و ترس دو فرشته منكر و نكير بر حذرش مي دارند و برايش دري به بهشت مي گشايند و كتابش را به دست راستش مي دهند و در روز قيامت نوري به وي اعطا مي شود كه بين مغرب و مشرق از پرتو آن روشن مي گردد و منادي ندا مي كند: اين كسي است كه از روي شوق و عشق حضرت امام حسين عليه السلام را زيارت كرده است و پس از اين ندا احدي در قيامت باقي نمي ماند، مگر آنكه تمنّا و آرزو مي كند كه كاش از زوّار حضرت ابا عبد الله الحسين عليه السلام مي بود.”

 آيا واقعاً حيف نيست؟!

 بنابر نقل زرارة، محمد بن مسلم مي گويد: زماني امام باقرعليه السلام به من فرمود: “بين شما و بين قبر حسين عليه السلام چه قدر مسافت است؟”

 عرض كردم: شانزده يا هفده فرسخ.

 حضرت فرمود: “آيا به زيارتش مي روي؟”

 عرض كردم: خير.

 حضرت فرمود: چه قدر جفا كار هستي!(18)

 وفات

 محمد بن مسلم، آن يار فداكار اهل بيت عليهم السلام، بعد از سپري كردن عمري با بركت و به انجام رساندن خدماتي شايان توجه به دنياي دانش و عالم تشيع و بجا گذاشتن هزاران سخن حكمت آميز و حيات بخش از ائمه اطهارعليهم السلام، در سال يك صد و پنجاه هجري قمري به ديار باقي شتافت.(19)

 

 

پاورقــــــــــــــــــــي  ……………………..

1)طبق برخي از روايات، سوم ماه صفر سال 57 قمري مطابق با ولادت حضرت باقرعليه السلام است؛ گر چه طبق برخي از روايات ديگر، آن بزرگوار در اول ماه رجب به دنيا آمده است. (فيض العلام، ص 199)

2) رجال الشيخ، شيخ طوسي، قم، نشر اسلامي، 1415 ق، ص 121 تا151.

3) مستدرك الوسائل، محدث نوري، قم، مؤسسه آل البيت عليهم السلام 1408 ق، ج 17،ص 313؛ رجال الكشي، محمد بن عمركشي، نشر دانشگاه مشهد، 1348 ش، ص 137.

4) رجال الكشي، ص 136.

5) منتهي الامال، شيخ عباس قمي، تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1380 ق، ج 2، ص 177.

6) ر. ك: همان.

7) اختيار معرفة الرجال (رجال كشي)، ص 162.

8) الاختصاص، شيخ مفيد، قم، چاپ كنگره، 1413 ق، ص 203.

9) منتهي الآمال، ج 2، ص 177.

10) الاختصاص، ص 53؛ معجم رجال الحديث، سيد ابوالقاسم خوئي، چاپ پنجم، 1413 ق، ج 18، ص 267.

11) كامل الزيارات، جعفر بن قولويه قمي، نجف، نشر مرتضويه، 1356 ق، باب 91، ص 275.

12) بحار الانوار، محمد باقر مجلسي، بيروت، نشر الوفاء، 1404 ق، ج 47، ص 15، ح 12. به نقل از كفاية الاثر، ص 321.

13) انوار درخشان، محمد حسين همداني، تهران، نشر لطفي، 1404 ق، ج 4، ص 156.

14) وسائل الشيعة، شيخ حر عاملي، قم، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، باب استحباب البكاء لقتل الحسين عليه السلام، ج 14، ص 508.

15) كامل الزيارات، باب 32، ص 104.

16) تهذيب الأحكام، شيخ طوسي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1365 ش، ج 6، ص 42.

17) وسائل الشيعة، ج 14، ص 457.

18) وسائل الشيعة، ج 14، ص 435، باب كراهة ترك زيارة الحسين عليه السلام.

19) منتهي الآمال، ج 2، ص

 1 نظر

تا به حال به این مسأله فکر کرده بودی؟

24 اردیبهشت 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

ابي ولاد حناط از امام صادق عليه السلام پرسيد: خداوند متعال كه در قرآن مي فرمايد: «وبالوالدين احسانا» چه معني دارد و چگونه مي توان به والدين نيكي نمود؟ امام فرمود: احسان اين است كه با آنان نيك رفتار باشي، آنان را مجبور نكني كه نيازهاي خود را از تو درخواست كنند، گرچه غني باشند . از حال و روزگار آنان، مشكلاتشان را درك كني و در مواقع لزوم آنان را دريابي! آيا خداوند نمي فرمايد: به مقام نيكوكاران نمي رسيد مگر اينكه از آنچه دوست داريد انفاق بكنيد؟ سپس امام عليه السلام افزود: «اگر آنان به سن پيري رسيدند، كمترين اهانت و آزاري به آنان روا مدار و بر سر آنان فرياد نزن، با نگاههاي مهرآميز و رافت انگيز دل آنان را به دست آور و هيچگاه صداي خود را بالاتر از صداي پدر و مادر نكن و دست خود را بالاي دست آنان قرار نده و گامهاي خود را از قدمهاي آنان جلوتر منه .

بحار الانوار ج71ص40

 7 نظر

اخلاص یعنی ترک محرمات

16 اردیبهشت 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

گاه اخلاص در روايات به ترك محرّمات معني شده؛ البته روشن است كه ترك محرّمات از كارهاي دشوار و مشكلي است كه انسان موفق به آن نمي شود، مگر ايمان قوي و محكمي به خدا داشته باشد؛ از اين رو دوري از حرام، خود به خود اخلاص و نيّت خدايي را در بر دارد. پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله فرمود: “تَمَامُ الْإِخْلَاصِ اِجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ؛  كلّ اخلاص در دوري جستن از حرامها [خلاصه شده ] است.

منتخب میزان الحکمه ص164

 2 نظر

اندکی تأمل در کلام امیر المؤمنین علی (علیه السلام)

14 اردیبهشت 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

امام علي عليه السلام فرمود:

«فَاعْتَبِرُوا بِحَالِ وَلَدِ إِسْمَاعِيلَ وَبَنِي إِسْحَاقَ وَبَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ. فَمَا أَشَدَّ اعْتِدَالَ الاْءَحْوَالِ، وَأَقْرَبَ اشْتِبَاهَ الاْءَمْثَالِ!

تَأَمَّلُوا أَمْرَهُمْ فِي حَال تَشَتُّتِهِمْ وَتَفَرُّقِهِمْ، لَيَالِيَ كَانَتِ الاْءَكَاسِرَةُ وَالْقَيَاصِرَةُ أَرْبَابا لَهُمْ، يَحْتَازُونَهُمْ عَنْ رِيفِ الاْآفَاقِ، وَبَحْرِ الْعِرَاقِ، وَخُضْرَةِ الدُّنْيَا، إِلَي مَنَابِتِ الشَّيْحِ، وَمَهَافِي الرِّيحِ، وَنَكَدِ الْمَعَاشِ، فَتَرَكُوهُمْ عَالَةً مَسَاكِينَ إِخْوَانَ دَبَرٍ وَوَبَرٍ، أَذَلَّ الاْءُمَمِ دَارا، وَأَجْدَبَهُمْ قَرَارا، لاَ يَأْوُونَ إِلَي جَنَاحِ دَعْوَةٍ يَعْتَصِمُونَ بِهَا، وَلاَ إِلَي ظِلِّ أُلْفَةٍ يَعْتَمِدُونَ عَلَي عِزِّهَا. فَالاْءَحْوَالُ مُضْطَرِبَةٌ، وَالاْءَيْدِي مُخْتَلِفَةٌ، وَالْكَثْرَةُ مُتَفَرِّقَةٌ؛ فِي بَلاَءِ أَزْلٍ، وَأَطْبَاقِ جَهْلٍ!؛

از حالات زندگي فرزندان اسماعيل پيامبر، و فرزندان اسحاق پيامبر، فرزندان اسراييل «يعقوب» (كه درود بر آنان باد) عبرت گيريد، راستي چقدر حالات ملّت ها با هم يكسان، و در صفات و رفتارشان با يكديگر همانند است.

در احوالات آن ها روزگاري كه از هم جدا و پراكنده بودند انديشه كنيد، زماني كه پادشاهان كسري و قيصر بر آنان حكومت مي كردند، و آن ها را از سرزمين هاي آباد، از كناره هاي دجله و فرات، و از محيط هاي سرسبز و خرّم دور كردند، و به صحراهاي كم گياه، و بي آب و علف، محل وزش بادها، و سرزمين هايي كه زندگي در آنجاها مشكل بود تبعيد كردند، آنان را در مكان هاي نامناسب، مسكين و فقير، هم نشين شتران ساختند، خانه هاشان پست ترين خانه ملّت ها، و سرزمين زندگيشان خشك ترين بيابان ها بود، نه دعوت حقّي وجود داشت كه به آن روي آورند و پناهنده شوند، و نه سايه ألفتي وجود داشت كه در عزّت آن زندگي كنند، حالات آن ها دگرگون، و قدرت آن ها پراكنده، و جمعيّت انبوهشان متفرّق بود، در بلايي سخت، و در جهالتي فراگير فرو رفته بودند، دختران را زنده به گور، و بت ها را پرستش مي كردند، و قطع رابطه با خويشاوندان، و غارتگري هاي پياپي در ميانشان رواج يافته بود.»

بنابراين، ملّتي كه در حال پيمودن راه استقلال و كمال است بايد، به ارزش ها توجّه لازم داشته، و از رشد و رونق ضد ارزش ها نگران باشد، و با تمام تلاش در ريشه كن نمودن آن همّت گمارد.

زيرا كه بي تفاوت بودن نسبت به ارزش ها و ضد ارزش ها، قدم هاي آغازين سقوط است.

من لا یحضره الفقیه ج1ص152

 

 1 نظر

عطر یاس

23 فروردین 1391 توسط کدخدا نجف آبادی

عشق من! پاييز آمد مثل پار                                    باز هم، ما باز مانديم از بهار

 احتراق لاله را ديديم ما                                        گُل دميد و خون نجوشيديم ما

بايد از فقدان گل، خونجوش بود                                 در فراق ياس، مشكي پوش بود

ياس بوي مهرباني مي دهد                                      عطر دوران جواني مي دهد

ياسها يادآور پروانه اند                                          ياسها پيغمبران خانه اند

ياس ما را رو به پاكي مي برد                                  رو به عشقي اشتراكي مي برد

 ياس در هر جا نويد آشتي ست                                 ياس دامان سپيد آشتي ست

در شبان ما كه شد خورشيد؟ ياس                              بر لبان ما كه مي خنديد؟ ياس

ياس يك شب را گُل ايوان ماست                               ياس تنها يك سحر مهمان ماست

بعد روي صبح پرپر مي شود                                   راهي شبهاي ديگر مي شود

 ياس مثل عطر پاك نيت است                                  ياس استنشاق معصوميت است

 ياس را آيينه ها رو كرده اند                                   ياس را پيغمبران بو كرده اند

ياس بوي حوض كوثر مي دهد                                 عطر اخلاق پيمبر مي دهد

 حضرت زهرا دلش از ياس بود                                دانه هاي اشكش از الماس بود

داغ عطر ياس زهرا زير ماه                                   مي چكانيد اشك حيدر را به چاه

عشق محزون علي ياس است و بس                            چشم او يك چشمه الماس است و بس

اشك مي ريزد علي مانند رود                                   بر تن زهرا، گل ياس كبود

 (احمد عزيزي)

 1 نظر
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

مدرسه علميه الزهراء شهداد كرمان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • گزارش
  • ویژه محرم
  • فرهنگی
    • فرهنگی
  • فرهنگی
  • مذهبی
    • مذهبی
  • مذهبی
    • مذهبی
    • حکمت
  • پژوهشی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس